در چنین جامعه ای اگر بخواهند کسی را از نظر مالی تخریب و تخطئه کنند، نیازی نیست ثابت کنند که او دزد و رانت خوار است بلکه کافی است بگویند فلانی “ثروتمند” است … در مقابل، فردی که متهم شده است به ثروتمند بودن، گارد دفاعی خود را مبتنی بر “فقر” می بندد و می کوشد ثابت کند که فردی است بسیار فقیر و بغایت تهیدست. درست مانند پناهیان که بر فراز منبر فریاد فقر برآورد که اگر مردم حال و روزش را بدانند، برایش اعانه جمع خواهند کرد!
عصر ایران؛ جعفر محمدی – درباره ماجرای حجه الاسلام علیرضا پناهیان، بسیار گفتند و نوشتند: عده ای بر او تاختند و متهم اش کردند به شراکت با فلان سوپر میلیاردر معروف و سند ملک اش در سعادت آباد را منتشر کردند و … ؛ خود پناهیان نیز در مقام دفاع برآمد و گفت که چنان وضع مالی بدی دارد که اگر شرح دهد، برایش اعانه جمع خواهد شد و مدعی شد که با هدایای دوستانش روزگار می گذراند.
این که واقعیت امر چیست، موضوع مطلب حاضر نیست. من نه در مقام قضاوتم و نه اسنادی در دست دارم که بتوانم به استناد آنها درباره صحت و سقم ثروت پناهیان چیزی بنویسم. ماجرای پناهیان بهانه ای است برای پرداختن به موضوعی که به نظر من تا تکلیف جامعه ایران نسبت به آن مشخص نشود، پدیده ای به نام “توسعه” همچنان با چالش فکری و فلسفی مواجه خواهد بود: جایگاه “ثروت”.
تقریباً همه ما از صبح تا شب در پی کسب پول و ثروت هستیم ولی در تناقضی ریشه دار، آن را پَست می شماریم و با نگاهی ناروا به صاحبان ثروت می نگریم. این، البته پدیده ای نوظهور نیست و ادبیات ما آکنده از متون و اشعاری است که در مذمت ثروت و ثروتمندان نوشته شده اند.
در دهه های اخیر، نگاه به ثروت و ثروتمندان بدتر نیز شده است و این وخامت نگاه البته علتی آشکار دارد: بسیاری از کسانی که ثروتمند شده اند، نه از راه کسب و کار حلال و قانونی که از طریق زد و بند و رانت، به نان و نوایی رسیده اند و مصداق واقعی “تازه به دوران رسیده” اند.
همین است که بسیاری از مردم اگر فردی را سوار بر خودروی بنز آخرین مدل ببینند، حس اول و غالب شان این است که این ثروتمند هم از همان قماش حرام خواران است و حق هایی را ضایع کرده و ثروت اندوخته و بنز خریده است.
در چنین جامعه ای اگر بخواهند کسی را از نظر مالی تخریب و تخطئه کنند، نیازی نیست ثابت کنند که او دزد و رانت خوار است بلکه کافی است بگویند فلانی “ثروتمند” است و چون ثروتمند یعنی “زالو صفت” و “دزد” و رانت خوار“، پس او هم مصداق همین صفات است، حتی اگر آنچه دارد را کاملاً حلال و قانونی به دست آورده باشد (کما این که بسیاری از ثروتمندان دارای ثروتی کاملاً پاک هستند).
در مقابل، فردی که متهم شده است به ثروتمند بودن، گارد دفاعی خود را مبتنی بر “فقر” می بندد و می کوشد ثابت کند که فردی است بسیار فقیر و بغایت تهیدست. درست مانند ماجرای پناهیان که منتقدانش او را به صرف ثروت نکوهیدند ( نه این که بگویند ثروتش را از فلان راه غیرقانونی به دست آورده) و خود او هم بر فراز منبر فریاد فقر برآورد که اگر مردم حال و روزش را بدانند، برایش اعانه جمع خواهند کرد!
حق مطلب آن است که نه ثروت فی نفسه ارزش است و نه فقر؛ آنچه به این مفاهیم معنا می دهد، راهی است که منجر به این دو شده است و نحوه عملکرد در قبال آنها. کسی که به روش مشروع و قانونی ثروت اندوخته و ثروتش را علاوه بر رفاهیات خود، صرف جامعه هم می کند (مانند دادن مالیات و کارآفرینی) بسیار ارجمند است و کسی که در عین تلاش و دوری از تنبلی به فرصت های نامشروع مالی “نه” می گوید به فقر خود مفهومی دیگر می بخشد.
چون پناهیان روحانی است، به روحانی بزرگ و نامدار معاصر اشاره می کنم که بسیار متمکن بود و در بالای شهر تهران خانه داشت و سوار بنز شخصی اش می شد و هرگز مکنت مالی اش را پنهان نمی کرد: آیت الله شهید مرتضی مطهری که از او به عنوان تئوریسین انقلاب اسلامی هم یاد می شود.
شهید مطهری البته تنها روحانی ثروتمند نبود. روحانیون شهیری چون مرحوم شیخ احمد کافی (از معروف ترین وعاظ قبل از انقلاب) و نیز مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هم از همان قبل از انقلاب متمکن بودند و حتی مرحوم هاشمی، با ثروت شخصی اش به طلبه ها هبه و وام می داد یا برایشان مسکن تهیه می کرد.
در اسلام نیز تلاش برای کسب روزی، جهاد و حتی فریضه واجب خوانده شده است (“اَلکادُّ لِعِیالِهِ کَالْمُجاهدِ فی سَبیلِ الله”1/ “طَلَبَ الحَلالِ فَریضَهٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسِْلِمَهٍُ”2) و اگر کسی در تلاش مشروع خود بتواند ثروت زیادی کسب کند و ثروتمند شود، کسی نمی تواند و نباید بر او خرده بگیرد.
در جهان امروز هم دقیقاً همین گونه است. در کشورهای پیشرفته، افرادی که دارای موقعیت های اجتماعی و سیاسی هستند، نه تنها ثروت خود را کتمان نمی کنند بلکه با افتخار آن را اعلام می کنند و ثروتمند بودن شان را نشانه ای از قدرت مدیریت و تدبیرشان می دانند.
البته که در این میان، یک نکته کلیدی وجود دارد و آن شفافیت وضعیت دارایی افراد است. اگر به فرض در اروپا فلان کاندیدای مجلس یا ریاست جمهوری ابایی از مشخص شدن میزان ثروتش ندارد، به خاطر این است که نظام مالی بسیار شفافی دارند و از جمله افراد به طور دقیق و کامل مالیات می پردازند. به بیان دیگر، نه تنها معلوم است که ثروت شان چگونه کسب شده، بلکه چون مالیات می دهند، ثروت زیاد به معنای دادن مالیات بیشتر به نفع عموم مردم است.
این همان جایی است که در ایران دچار تشویش و خلأ هستیم و تر و خشک (ثروتمندان حلال خوار و ثروتمندان حرام خوار) با هم می سوزند.
اگر پناهیان به جای آن که بگوید فقیر است، درباره سند ملک سعادت آبادش (اگر واقعی باشد) توضیح می داد که با 55 سال سن، دهها سال کار و فعالیت کرده و مانند میلیون ها نفری که در ایران ملک دارند، او هم این ملک را از فلان روش مشروع خریده است، زیباتر نبود؟ اگر واقعاً دارد و می گفت که دارم و خدا را شاکرم (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ3) و اگر کسی مدعی است از راه خلاف به دست آورده ام، ثابت کند، بهتر نبود؟ معلوم است که بود ولی در جامعه ضد ثروت، چنین بیانی یعنی اعتراف به “جرمِ دارا بودن”!
جامعه ای که شفاف نباشد، وقتی به موضوع ثروت می رسد، به جای آن که بکوشد آن را شفاف کند، ترجیح می دهد صورت مسأله را پاک کند و اصل ثروت را مذموم بشمارد و آنگاه پشت پرده این ریاکاری، به ثروت اندوزی شبهه ناک بپردازد.
یادمان باشد که هیچ جامعه ای با فقر ساخته نمی شود. جامعه فقیر، در بهترین و ایده آل ترین حالت فقط می تواند فقر را عادلانه توزیع کند. این ثروت همراه با شفافیت است که نه تنها حیات و معیشت مردمان را تضمین می کند که مانع از آسیب به ایمان شان نیز می شود، برخلاف فقر، که فرموده اند وقتی از در وارد شود، ایمان از پنجره خارج می شود و “کادَ الفَقرُ اَن یَکونَ کُفراً 4”.
پی نوشت:
1) کسی که برای اداره زندگی خانواده اش تلاش می کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.(حضرت محمد”ص”)
2) به دنبال روزی حلال رفتن، بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.(حضرت محمد”ص”)
3) اگر نسبت به نعمت هایم شاکر باشید، بر شما می افزایم.(آیه 7 سوره ابراهیم”ع”)
4) کم مانده است که فقر به کفر بینجامد.(حضرت محمد”ص”)