از حدود ۲۰ روز پیش مشکل کمبود نان در برخی از شهرهای غربی ایران، از جمله در ارومیه و دیگر شهرهای استان آذربایجان غربی شروع شد و سپس در استانهای کردستان و کرمانشاه هم همین مشکل پدیدار شد. تا این که این مشکل به طور کلی در سراسر ایران به صورت یک زنگ خطر به صدا درآمد و تا کنون هم در برخی از شهرها ادامه دارد. سؤال این است که این مسئله چگونه به وجود آمد؟
قوت غالب اکثریت
نان در ایران هنوز هم قوت غالب بسیاری از افراد و اقشار است. بخش بزرگی از روستاییان و لایههای فرودست شهری هنوز هم برای سیر کردن خود، از انوع مختلف نان محلی، لواش، سنگک، بربری و غیره استفاده میکنند. نان برای آنها پایه غذاست. میتوان آن را با هر چیزی خورد و چون کالری و نشاستهی زیادی هم دارد، هم زود آنها را سیر میکند و هم مناسب آنهایی است که با فعالیتهای بدنی پر زحمت و سخت سر و کار دارند. به همین دلیل گرانی دور از انتظار یا کمبود این منبع غذایی برایشان بسیار مهم است و به انحای مختلف به آن واکنش نشان میدهند. به ویژه نسلی که در طول زندگیشان جنگ و آوارگی و قحطی و معضلات اینچنینی را تجربه کردهاند، از نزدیک این مشکل را بارها لمس کردهاند و به عبارتی، قدر نان را خوب میدانند.
نان به ویژه برای حاشیههای محروم، اهمیتی حیاتی دارد، از جمله در در غرب کشور، جایی که از نزدیک مضرات جنگ و انواع مختلف کمبودها را به خود دیده است. بودن نان در خانه به معنی اطمینان است. هنوز هم خانوادههای روستایی جنگزده ترجیح میدهند اگر هر کمبودی هم وجود دارد، نان در خانه کم نباشد.
آنهایی که به نانواییها دسترسی دارند، صبح زود و با شروع کار نانواها به خرید نان میروند و چند نانی هم مازاد بر نیازشان با خود به خانه میبرند. آنهایی هم که به نانوایی دسترسی ندارند، همیشه چندین کیسه آرد در انباریشان دارند تا هر چند روز یک بار زنان خانهدار آنها را بپزند و از آن نان تهیه کنند. حتی هنوز هم یکی از مهمترین ملاکهای انتخاب همسر برای پسران خانوادههای کشاورز روستایی از جانب خانوادههایشان، آشنا بودن دختر با شیوهی سنتی پخت نان است. بنابراین، نان هنوز هم در میان بخش بزرگی از جمعیت ایران که عمدتأ قشر پایین هستند، قوت غالب است. اما اخیراً تهیه این قوت غالب با مشکلاتی مواجه شد.
کارگزاری دولت و بخش خصوصی
قیمت خرید تضمینی گندم از کشاورزان برای سال ۱۳۹۹، ۴۰۰۰ تومان اعلام شد. این نرخ در مقایسه با تورم بیحد و حصر سالها و ماههای گذشته نرخ پایینی است که به زیان کشاورزان و تولید در بخش کشاورزی است. این را به سادگی میتوان با مقایسهی نرخ تضمینی گندم از سال ۹۶ تا کنون، یعنی سه سالی که بیشترین میزان تورم در اقتصاد ایران پس از انقلاب روی داده است، تشخیص داد. قیمت تضمینی خرید گندم در سال ۹۶، ۱۳۰۰ تومان بوده است که در این سال دولت حدود ۱۱ هزار میلیارد تومان صرف خرید گندم از کشاورزان کرده بود. در سال ۹۷، تنها ۱۷۰ تومان به این نرخ افزوده شد و نرخ هر کیلو گندم ۱۴۷۰ تومان اعلام شد. اما در سال ۹۸ نرخ خرید تضمینی گندم با افزایشی بیشتر از سالهای قبل تعیین شد. این بار نرخ هر کیلو گندم از جانب دولت، ۲۲۰۰ تومان تعیین شد. تا این که این نرخ در طی یک جهش تورمی، به ۴۰۰۰ هزار تومان در سال ۹۹ رسید. این رقم اگرچه بسیار زیاد مینماید اما قرار دادن آن در کفه ترازوی قیمتها و نرخ تورم در این سالها نشان میدهد که در عمل وضعیت کشاورزان با این افزایش ناگهانی قیمت گندم، تغییری نکرده است و نباید گول آمار و ارقام را خورد. چیزی که مسئولان دولتی علاقهی زیادی به آن دارند و معمولأ روی آن مانور میدهند.
قیمت ارزان گندم یارانهای خریداریشده از کشاورزان، بخشی از بنگاههای اقتصادی خصوصی را تشویق کرد که به هر ترتیب آرد را با همان قیمت یارانهای از کارخانه آردها خریداری کنند تا آن را یا در بازار آزاد با نرخ بسیار بیشتری بفروشند و یا آن را صادر کنند.
در حال حاضر هر کیسه آرد ۴۰ کیلویی یارانهای با قیمت ۳۷ الی ۴۰ هزار تومان به تعاونیهای خبازان فروخته میشود. با این نرخ خرید، قیمت هر نان لواش در نانواییهای یارانهپز ۳۰۰ تومان، نان بربری هزار تومان، سنگک بدون کنجد ۱۲۰۰ تومان و نان تافتون ۵۵۰ تومان است. اما قیمتها در نانواییهای آزادپز به مراتب بالاتر است.
بخشی از مازاد آردهایی که تعاونیها از کارخانههای تولید آرد خریداری میکنند، در بازار آزاد با قیمت بیشتری فروخته میشود و دلالهایی که آنها را خریداری میکنند، انبارشان میکنند تا آنها را یا در داخل بفروشند یا صادر کنند. به این ترتیب با این واسطهکاریها قیمت هر کیسه آرد ۴۰ کیلویی در بازار آزاد به بیشتر از ۱۲۰ هزار تومان رسیده است. آرد مورد نیاز خانوارهای شهری و آن بخش از روستاییانی که به دلیل ورود نانوایی به روستایشان سهمیهی آرد یارانهای آنها قطع شده است، با همین قیمت در بازار آزاد تأمین میشود.
داستان کارخانههای تولید آرد
اما بخش دیگری از داستانِ سوداگری آرد به خود مدیریت کارخانههای تولید آرد و مالکین آنها مربوط میشود. یکی از کارگران این کارخانهها در کرمانشاه توضیح میدهد که خودِ مدیریت کارخانه به توصیهی مالک آن، بخشی از آرد تولیدشده را که مازاد بر نیاز نانواییهای تحت پوشش تولید میشود به بازار آزاد عرضه میکند و حتی در صادر کردن آن به کردستان عراق هم دست دارند. سودآوری بیش از حد صادرات این محصول عملأ موجب تشویق صاحبان این کسب و کار به تلاش برای صادر کردن آن شده است. از طرف دیگر، کارگران کارخانه هم همچون کشاورزان همدردشان در این میان هیچ سودی از این فروش پر سود نمیبرند. بسیاری از آنها حتی حقوق تعیینشده در قانون کار رسمی را هم دریافت نمیکنند و هر گونه اعتراض به وضعیتشان موجب تنزل جایگاهشان در محیط کار یا اخراج خواهد شد.
تولیدکنندگان بیبهره
کشاورزان تولیدکنندهی گندم، کارگرانِ بخش تولیدِ آرد و بخش تولید نان در نانواییها سه قشری هستند که بار اصلی تولید آرد و نان بر دوش آنها است. اما هیچکدام سهمِ شایستهی زحمتشان از ثمرهی فروش محصولشان ندارند. مسئلهی اصلی همین است. زمانی که گندم و محصولات خوراکی مشتق از آن از حالت یک کالای مصرفی مورد نیاز عمومی به کالایی با ارزش مبادلهای تبدیل میشود، نتیجه منطقی آن، احتکار، غارت، صادرات و حیف و میل شدن آن توسط کسانی است که سهمی در تولید و توزیع آن نداشتهاند. از طرفی دیگر، کشاورزان و کارگران تولیدکنندهی آن نیز، افراد و طبقاتی هستند که پیشاپیش از آنها سلبِ مالکیت شده است. یعنی ماحصل رنج و کارشان به آنها بازگردانده نشده و کار مزدی آنها به زائدات تولید از منظر سرمایه، تبدیل کرده است. در صورتی که چارهی کار آن است که مدیریت محصولشان به خود آنها واگذار شود و مدیریت تعاونیهای تولید و فروش این محصول به آنها واگذار شود تا هم کارایی بیشتری داشته باشند و هم نیاز جامعه را به درستی تأمین کنند. این یعنی تولید برای رفع نیاز.
رادیو زمانه: