رهبران تهران باید از خود بپرسند: چطور است که دو میلیون ایرانی آواره در ترکیه هستند، اما هیچ ترک آوارهای به ایران نیامده است؟
آیا رجب طیب اردوغان «خمینیِ ترکیه» است؟ این پرسشی است که هفته گذشته در یک سمینار در فضای مجازی در پاریس مطرح شد. تقریبا تمامی شرکتکنندگان به این پرسش پاسخ مثبت دادند. پاسخ من، اما، یک «نه» محتاطانه بود.
به گمان من مقایسه اردوغان با خمینی، قیاس معالفارق است. البته، هر دو رهبر برنامه سیاسی خود را با چاشنی اسلامی عرضه کردهاند. هر دو در خود بزرگبینی نیز، شبیه یکدیگرند. وجه مشترک دیگر هردو، بهرهگیری از یک گفتمان ضد خارجی است.
اما از این شباهتها که در هر حال کامل هم نیستند، که بگذریم، اردوغان و خمینی در دو سپهر سیاسی متضاد قرار دارند. نخست، اردوغان یک مهندس است با آموزش امروزی که در چارچوب یک نظام سیاسی کم و بیش مدرن و با رای مردم به قدرت رسیده است. خمینی از سوی دیگر هرگز از نظام آموزشی مدرن بهره نگرفت و هرگز در یک انتخابات آزاد و کثرتگرا شرکت نکرد. او خود را «امام» اعلام کرد و مدعی شد که حق دارد در همه زمینهها بیآنکه به هیچ مرجعی حساب پس بدهد، حرف آخر را بزند.
بسیاری از تحلیلگران، رژیمِ ساخته خمینی را یک «حکومت مذهبی» یا «تئوکراسی» به شمار میآورند. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی در ایران به هیچ وجه یک «تئوکراسی» به معنای علمی آن نیست. دولت واتیکان یک تئوکراسی است. دولت دالایی لاما در تبعید نیز، تئوکراسی به شمار میآید. برای توصیف جمهوری اسلامی یک واژه یونانی الاصل دیگر وجود دارد؛ کالوتیئوکراسی (Calotheocracy) که به معنای حکومت عمامهبهسران است. در جمهوری اسلامی، حکومت در دست روحانیت شیعی به صورت یک نهاد نیست، بلکه گروهی کوچک از عمامهبهسران با حمایت نظامیان و عوامل امنیتی خودساخته، قدرت را در دست دارند.
در ترکیه، برعکس، قدرت در تحلیل نهایی متعلق به مردم است که میتوانند در انتخابات، این یا آن حزب یا گروه را برای اعمال آن برگزینند. در جمهوری اسلامی، برعکس، خمینی از آغاز کلیه احزاب، حتی احزاب هوادار خودش مانند حزب جمهوری اسلامی، حزب جمهوری خلق مسلمان، نهضت آزادی، حزب توده، جبهه ملی، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، حزب دمکرات کردستان و بسیار گروههای دیگر را ممنوع و سپس بیرحمانه سرکوب کرد. اردوغان تاکنون نخواسته و یا نتوانسته است که احزاب مخالف خود را نابود کند.
خمینی از مضامین اسلامی برای تضعیف ایران به عنوان یک ملت – دولت بهره گرفت. او همچنین با ایجاد نهادهای موازی مانند سپاه پاسداران در برابر ارتش و نیز محاکم آخوندی در برابر دادگاههای دادگستری، در واقع یک نظام کانگورویی بهوجود آورد که در آن یک دولت در شکم دولت دیگر پنهان است.
اردوغان، برعکس، از مضامین اسلامی برای تقویت ترکیه به عنوان یک ملت – دولت بهره میگیرد. در حالی که خمینی، ایران را چیزی جز محملی برای ایدئولوژی خود نمیخواست، اردوغان ایدئولوژی خود را در خدمت ترکیه قرار داده است. البته این به هیچوجه به معنای آن نیست که سیاست اردوغان، در میان مدت به سود ترکیه خواهد بود. مهم این است که اردوغان، بر خلاف خمینی، در پی نابودی ترکیه به عنوان یک ملت – دولت نیست.
«اردوغانیسم»، اگر بتوان از چنین اصطلاحی بهره گرفت، نمونههای مشابهی در زمانها و کشورهای دیگر داشته است. خوان پرون، در آرژانتین و ژنرال فرانکو در اسپانیا از دین کاتولیکی برای تقویت یک ملت – دولت بهره گرفتند. امروز ولادیمیر پوتین، با همکاری کلیسای ارتدکس، همین روش را در روسیه بهکار میبرد. در چنین الگویی، دین در خدمت دولت است در حالی که در تئوکراسی، دولت در خدمت دین است. در کالوتیئوکراسی مسلط بر ایران امروز، هم دین و هم دولت در خدمت یک الیگارشی است که پیرامون یک کیش شخصیت، دیروز خمینی و امروز آیت الله خامنهای، شکل گرفته است. در مناسبات خارجی، اردوغان به شیوه یک ملت – دولت عمل میکند – یعنی در جستجوی منافع اقتصادی، نفوذ سیاسی، امنیت و بهطور کلی دیگر عوامل قابل اندازهگیری است. نظام خمینیگرا اما، در جستجوی تحمیل ایدئولوژی خود، بهویژه کیش شخصیت بر دیگران است و کمتر توجهی به منافع قابل اندازهگیری یک ملت – دولت ندارد.
کالوتیئوکراسی مسلط بر ایران در چهار دهه گذشته رقمی نزدیک به سه تریلیون دلار درآمد نفتی داشته است؛ اما اقتصاد ایران، امروز و با احتساب قدرت خرید، یک سوم اقتصاد ایران در سال ۱۹۸۰ میلادی است.
اردوغان، برعکس، طراح یک جهش اقتصادی بیسابقه بوده است. در ۲۰ سال گذشته حجم اقتصاد ملی ترکیه دست کم سه برابر شده است. سرمایهگذاری مستقیم خارجی در ترکیه در ۲۰۱۹ میلادی نزدیک به ۱۵۰ میلیارد دلار بود. در حالی که این رقم در ایران، به ادعای حجت الاسلام حسن روحانی، رئیس جمهوری، در حدود سه میلیارد دلار است.
امروز در میان ۵ هزار مارک پرفروش در بازار جهانی، حتی یک مارک ایرانی دیده نمیشود؛ در حالی که ترکیه با بیش از ۱۰۰ مارک حضور دارد. پرمسافرترین شرکت هواپیمایی اروپا، امروز متعلق به ترکیه است. در حالی که هواپیمایی ملی ایران به یک هشتم اندازه در ۱۹۸۰ میلادی کاهش یافته است.
جمهوری اسلامی با پذیرفتن «برجام» بر بدترین خواریها و خفتهایی که یک کشور ممکن است تحمل کند، صحه گذاشته و در عوض با توقیف داراییهای خود در سراسر جهان روبه رو شده است. دولتهای اروپایی حاضر نیستند ضمانت نامههایی را که برای تجارت با کوچکترین و فقیرترین کشورها عرضه میکنند، برای بازرگانی با جمهوری اسلامی ارائه دهند. روسیه، که به گفته آقای خامنهای «مهمترین دوست» است، سامانههای هوایی اس-۴۰۰ را به اردوغان میفروشد اما به جمهوری اسلامی نمیدهد.
ترکیه اردوغان، هم اکنون، در بیش از ۴۰ کشور در اروپا، آسیای مرکزی، حوزه دریای مازندران، شبه جزیره بالکان و آفریقا حضور فعال سیاسی و اقتصادی دارد. اما این حضور به شکل سرمایهگذاری، ساختن زیربناهایی مانند راه آهن، جاده، استادیوم ورزشی، فرودگاه و کارخانههای مونتاژ است، آنهم با حضور فعال بخش خصوصی و با هدف روشن تسخیر بازارهای تازه و افزایش درآمد و سود. جمهوری اسلامی نیز در بسیار کشورها پول خرج میکند، اما در پی افزایش درآمد و بهرهگیری اقتصادی نیست. در نظام خمینیگرا، اصل همان پخش پول نقد میان گروههای تروریستی است – از حزب الله لبنان گرفته تا حماس در غزه تا انصارالله در یمن و گروههای شیعه در نیجریه. با احتساب «کمک» به بشار الاسد در سوریه، جمهوری اسلامی هر سال بین ۱۰ تا ۱۲ میلیارد دلار پول پخش میکند، بیآنکه کوچکترین سود اقتصادی به دست آورد. در تهران، گردانندگان رژیم به دیدن تصاویر خمینی و خامنهای در دمشق، بیروت، صفا و تا چندی پیش در نجف، دلخوش میکنند.
اردوغان در میان بیش از ۱۵ میلیون ترک که در کشورهای گوناگون پراکندهاند، هواردان بسیار دارد. در انتخابات اخیر بیش از ۷۰ درصد ترکان مقیم آلمان به اردوغان رای دادند. خمینی و خامنهای، برعکس، محبوب ایرانیان در تبعید نبوده و نیستند. حتی آن ایرانیان تبعیدی که هنوز هوادار رژیم هستند، امروز جرات سفر به ایران ندارند، زیرا ممکن است گروگان گرفته شوند.
اما شاید مهمترین تفاوت میان خمینی و اردوغان، موضعگیریشان در قبال گذشته است. خمینی و پس از او خامنهای، تمامی تاریخ ایران و حتی بشریت را پیش از تاسیس جمهوری اسلامی، دوران سیاه جاهلیت قلمداد میکند. در جمهوری اسلامی نه تنها یادآوری کردار و رفتار شاهان ممنوع است بلکه بسیاری از فیلسوفان، شاعران و سرداران بزرگ تاریخ ایران نیز در فهرست سیاه قرار دارند.
اردوغان، برعکس، میکوشد تا گذشته را زنده کند و در خدمت ملت – دولت ترکیه قرار دهد. در دوران حکومت کمالیستها (هواردارن آتاتورک) پرونده گذشته ترکیه برای همیشه بسته شده بود. آتاترک، ترکیه را کودک نوزادی میدانست که یتیم به دنیا آمده بود. اردوغان، اما، میکوشد تا ریشههای واقعی یا خیالی ترکیه را تا ژرفترین نقاط تاریخ آشکار کند. به همین سبب او خود را نواده هیاطله، وارث امپراتوری لیدی، ادامه دهنده دودمانهای سلجوقی و سپس عثمانی میداند. او از سلطان محمد فاتح، سلطان سلیمان خردمند و حتی سلطان عبدالحمید یاد میکند. با تغییر نام خیابانها و میدانها و دیگر مراکز عمومی، ان فراموششدگان دوران آتاترک را دوباره به یاد میآورد.
موسیقی، ادبیات، سینما، سریالهای تلویزیونی و حتی سبک آشپزی و مد پوشاک و آرایش نیز سلاحهایی هستند که اردوغان برای توسعه نفوذ فرهنگی ترکیه در بسیاری از کشورها، ازجمله ایران خودمان، با موفقیت به کار میبرد. امروز سریالهای تلویزیونی ترکیه، مثل «فتح ۱۴۵۳» در بیش از ۵۰ کشور تماشاگر دارند. برنامههای رقص و آواز ترکی حتی در آمریکای جنوبی خریدار پیدا کردهاند.
در ایران، اما، رژیم کنونی به صورت سدی در برابر خلاقیت هنری، ادبی، رسانهای درآمده است.
حتی اگر به اشتباهات اردوان، بهویژه در صحنه بینالمللی بپردازیم، خواهیم دید که در این زمینه نیز او عاقلانهتر از رهبران کنونی تهران عمل کرده است. اردوغان با اروپا درافتاد اما سرانجام با اخاذی پنج میلیارد دلار در مقابل جلوگیری از هجوم آوارگان سوری به اروپا، به تفاهم رسید. جمهوری اسلامی، اما، هرچه اتحادیه اروپا خواست انجام داد، اما چیزی به دست نیاورد. در چهار دهه گذشته، ۱۷ کشور از جمله بسیاری از کشورهای با اکثریت مسلمان، با جمهوری اسلامی قطع رابطه کردهاند در حالی که ترکیه اردوان با حدشناسی، در بحرانیترین شرایط توانسته است مناسبات خود را با همه کشورها حفظ کند.
اگر ترکیه به رهبری اردوغان به سرنوشت جمهوری اسلامی دچار نشده است، علت اصلی، حفظ ترکیه به عنوان ملت – دولت است. در نظام جهانی ملت – دولتها میتوانند رقیب، حریف، معارض و مخالف یکدیگر باشند، اما هرگز دشمن یکدیگر نیستند. در سپهر مسلکی خمینی، از سوی دیگر جهان تقسیم میشود به اربابان – یعنی روسیه و چین در حال حاضر، نوکران، یعنی گروههای تروریستی متکی به تهران، و دشمنان یعنی بقیه دنیا.
جمهوری اسلامی در نیویورک به زبان سوئدی سخن میگوید اما در خاورمیانه و گاهی حتی اروپا زبان خلیفه ابوبکر البغدادی را بهکار میبرد.
رهبران تهران باید از خود بپرسند: چطور است که دو میلیون ایرانی آواره در ترکیه هستند اما هیچ ترک آوارهای به ایران نیامده است؟ و چرا پرچمهای ترکیه در استادیومهای ورزشی برافراشته میشود اما در هیچ نقطهای از ترکیه نشانی از پرچم خمینیگرایان نیست؟
ایندیپندنت فارسی: