صبح امروز عکس دو سنگ قبر در رسانههای ایران دست به دست میشد. یکی سنگ قبر شکسته و زیر و رو شده نوید افکاری، جوان کشتیگیر که در شهریور ماه سال جاری با پروندهای پر ابهام اعدام شد و دیگری سنگ قبر محمد یزدی، قاضیالقضات اسبق جمهوری اسلامی است که به تازگی درگذشت.
مقایسه خاک زیر و رو شدهی مزار نوید افکاری که در آن قلوه سنگها اینجا و آنجا رها شدهاند و محل مزارش به درستی قابل تشخیص نیست، در مقابل مدفن شسته رفتهی محمد یزدی، با سفره قلمکار بر آن در میان حرم حضرت معصومه، در حالی که ابراهیم رییسی، رییسدستگاه قضا که میتوان او را از بلندپایهترین مقام مسئول در اعدام افکاری دانست، در مقابل آن زانو زده اگر نه تازه و بیسابقه، اما همچنان شوک آور و محل تامل است.
به گزارش خبرگزاری هرانا خانواده افکاری تحت فشار بودهاند تا روی قبر نوید افکاری سنگ مزار نگذارند و روز گذشته هم پدر و برادر نوید که در حال تمیز کردن و آمادهسازی مزار او برای نصب سنگ قبر بودند، برای چند ساعت بازداشت شدند.
خانواده افکاری تحت فشار بودهاند تا روی قبر نوید افکاری سنگ مزار نگذارند.
مزار نوید، در روستای سنگرِ شهرستان سپیدان در استان فارس، به محل تجمع و یادآوری بدل شده. مردم بر سر مزارش جمع میشوند، آن را گلباران میکنند، سرود میخوانند و دفاعهای جانانه و شجاعانه نوید در دادگاه را یادآوری میکنند. به نظر میرسد ترس از تبدیل شدن این نقطه در روستایی در یک شهرستان دورافتاده، به محل یادآوری و اعتراض باعث به وجود آمدن این مقاومت در حاکمیت شده و تلاش میکند تا این مکان چنین هویتی پیدا نکند.
شکستن سنگ قبر ناراضیان، منتقدان و «معدومان» و «مرتدان» در جمهوری اسلامی سنت دیرپایی است. مکانهای تجمع خاطره و شکلگیری مقاومت، تخریب میشوند. اجساد اعدامشدگان دزدیده میشود و محل مزارها به خانواده گفته نمیشود، یا سعی میشود این افراد در جاهایی دور و با دسترسی سخت به خاک سپرده شوند، و در نهایت اگر هیچکدام نشد از نشستن بر مزار و برگزاری مراسم یادبود ممانعت به عمل میآید.
در لیست کسانی که تفکر حاکم بر ایران طی ۴۲ سال اخیر، نمیخواهد «اثری» از آنان بر جای بماند، نامهای متعدد و فراوانی را میتوان یافت. از نوید افکاری گرفته تا پویا بختیاری جوان جانباخته آبان ۹۸ و مصطفی کریمبیگی از کشته شدگان اعتراضات ۸۸. شاعران و هنرمندانی چون احمد شاملو، محمد علی سپانلو و سهراب سپهری، عباس کیارستمی و مدیا کاشیگر هم در این لیست بلند بالا جای میگیرند. کشته شدگان قتلهای زنجیرهای و اعدام شدگان تابستان ۶۷. در کمال تعجب در میان کسانی که باید بیاثر شوند حتی نام فوتبالیستهای محبوبی مانند ناصر حجازی، غلامحسین مظلومی، بیوک جدیکار، همایون بهزادی و رضا احدی هم به چشم میخورد. حتی خود قبرستانها نیز در این میان محل دعوا هستند؛ از خاوران و ابن باویویه تا قبرستانهای بهاییان در سراسر کشور.
از بین بردن آثار جرم
پدر پویا بختیاری هم در خرداد ماه سال ۹۹ از تخریب سنگ قبر فرزندش خبر داده و گفته بود که این کار برای «بیحرمتی به پویا» و تحریک احساسات خانواده بوده است.
شهناز اکملی، مادر مصطفی کریمبیگی در سال ۹۱ درباره تخریب سنگ قبر پسرش گفته بود: « وقتی امروز آمدم مزار مصطفی میبینم جایی که نوشته بودیم شهید عاشورا از همان جا سنگ قبر را شکستهاند، صورت مصطفی را روی سنگ قبر شکسته اند… من نمیدانم با این رفتارشان چه چیزی را میخواهند ثابت کنند؟ فکر کردند با شکستن سنگ قبر می توانند مصطفی را از یاد مردم ببرند.»
از فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی و شیرین علمهولی اما همان سنگ مزار شکسته هم دریغ شد. از این چهار زندانی کرد که در اردیبهست سال ۷۸ در زندان اوین اعدام شدند هیچ نام و نشانی به خانواده هایشان داده نشد.
دایه سلطنه مادر فرزاد کمانگر میگوید که بعد از اعدام «چهار روز همراه بقیه خانوادهها در زندان اوین بودیم، جوابی ندادند. به مجلس رفتیم و آنجا استاندار کردستان هم حضور داشت … همین آقا گفت اگر جنازهها را تحویلتان بدهیم، کردستان یکپارچه آتش میشود. بروید بعدا قبرها را نشانتان میدهیم…بعد از چهلم هم به استانداری کردستان مراجعه کردم و گفتم قول دادید قبر فرزندم را نشانم دهید. استاندار باز جواب سربالا داد و گفت قبرشان را نشانتان دهیم میشود محل برپایی تجمع. تنها کاری که میتوانم بکنم این است که برای کم شدن عذاب قیامتشان دعا کنم.»
استاندار کردستان به مادر فرزاد کمانگر: « قبرشان را نشانتان دهیم میشود محل برپایی تجمع. تنها کاری که میتوانم بکنم این است که برای کم شدن عذاب قیامتشان دعا کنم.»
در میان اعدامشدگان دهه ۶۰ در ایران، آن خانوادههایی که توانستند پیکری و سنگ قبری از عزیزان خود داشته باشند، اغلب نتوانستند هیچگاه بر سنگ مزاری سالم و با اسم و رسم عزاداری کنند.
«همسانسازی» گورستان
گورستان خاوران را شاید بتوان سیاسیترین گورستان ایران خواند. از همین روست که اغلب حتی حضور در آنجا هم بالاخص اگر در موعد سالگرد اعدامهای تابستان ۶۷ باشد، جرم است. این گورستان در گذشته تنها محل دفن بهائیان بود، اما در حال حاضر بنابر گزاشها و شواهد متعدد بیشتر به عنوان مدفن زندانیان سیاسی اعدام شده در سال ۶۷ شناخته میشود. از تابستان ۶۷ بیش از یک دهه رفت و آمد خانوادهها به این محل ممنوع بود و در طی دو دهه اخیر با فشار نهادهای حقوق بشری و فعالیت گروههایی مانند مادران خاوران نام این گورستان دوباره زنده شد. در این گورستان به جز دو سه مورد، هیچ سنگ قبری وجود ندارد و کلیت آن و روایات شکل گرفته حول آن قطعه زمین، آن را به محل ارجاع و یادآوری و اعتراض بدل کرده است.
در دی ماه سال ۱۳۷۸ بخش بزرگی از گورستان خاوران، با بولدوزر زیر و رو شده و پس از ریخته شدن خاک تازه در آن درخت کاشته شد.
بر اساس بیانیه کمپین بینالمللی حقوق بشر در ایران که همانوقت صادر شده بود؛ «به گفته خانوادههای قربانیان، در تخریب اخیر گورستان خاوران استخوانها و سایر بقایای قربانیان، از جمله لباس، پتو و دیگر متعلقات آنها، در جریان خاکبرداری زیر و رو شده است.»
در دی ماه سال ۱۳۷۸ بخش بزرگی از گورستان خاوران، با بولدوزر زیر و رو شده و پس از ریخته شدن خاک تازه در آن درخت کاشته شد.
خانوادههای کشتهشدگان و گروههای حقوق بشری در آن سال به شدت به این عمل اعتراض کردند. به گفته هادی قائمی، سخنگوی این نهاد حقوق بشری «این مکان یک سند کشتار دسته جمعی است. دولت به جای تخریب آن باید فورا تحقیقات قضایی را برای یافتن قربانیان و مستند کردن شواهد شروع کند.»
به گفته احمد منتظری، فرزند آیتالله حسینعلی منتظری، او هم به این کار انتقاد کرده و گفته بود: «شرعا مجاز نیستیم این کار را انجام دهیم؛ چون قبور دیگران محترم است، حتی قبور کفار. بر اساس قران کریم، بنی آدم کرامت دارند و بنی آدم هم شامل کفار میشود و هم شامل مومنین و اهانت به مرده آنها نیز شرعا جایز نیست.»
ابن بابویه قبرستان مهم دیگر در معرض تخریب است. این قبرستان با وجود اینکه در سال ۱۳۷۵ ثبت ملی هم شده است طی سه سال اخیر با اجرای طرحی با نام «همسانسازی» در حال نابودی است. ابن بابویه در کنار گورستان ظهیرالدوله در منطقه دربند تهران واقع شده است. به گفته فرزانه ابراهیمزاده پژوهشگر تاریخ و روزنامهنگار «گورستان ابنبابویه با اغماض، یکی از هفت گورستان اصلی شهر تهران و قطعا یکی از چهار گورستان بزرگ تهران بعد از بهشت زهرا، امامزاده عبدالله و گورستان ارامنه در دروازه دولاب تهران است.»
از یادمان شکسته شدهی دکتر محمد مصدق گرفته تا مقبره دهخدا، تختی، فاطمی و کاظم سامی در این گورستان قرار دارد. علیرغم تلاش بعضی از هنرمندان برای بازسازی یادبود دکتر مصدق و حفظ این قبرستان، گروهی در حال زهکشی قبرستان و مسطح کردن آن هستند و به این ترتیب، سنگ قبرهای تاریخی و مقبرههای خانوادگی بسیاری نابود شد.
بنای یادبود مصدق که یک بنای سنگی سه متری است توسط افراد ناشناس بر زمین افتاد و شکست و تکهای مثلثی شکل از آن نیز مفقود شد. باربد گلشیری، هنرمند مرمتکار این بنا میگوید: «من کوچکترین تغییری در این بنای یادمان نخواهم داد و جای تکه مثلثی شکلی را که مفقود شده است بازسازی نخواهم کرد تا جای خالی آن همیشه دیده شود چون فکر میکنم این یادمان یک نوع ضد یادمان است، راجع به غیاب است… مثل حذف نیروهای مصدقی در تمام سالهای پس از او.»
گورستانهای بهاییان در شهرهای مختلف ایران هم دایم دستخوش تخریب اند و در حال زیرو و رو شدن. یک نمونه آن تخریبیست که در اردیبهشت ماه سال ۹۳ در شیراز رخ داد.
جامعه جهانی بهاییان در سازمان ملل در اردیبهشت ماه سال ۹۳ اعلام کردند که گورستان معروف به گلستان جاوید شیراز که آرامگاه حدود ۹۰۰ بهایی بوده و بیش از ۹۰ سال قدمت داشت تخریب شده است. پیکر شماری از بهاییان اعدام شده بعد از انقلاب سال ۵۷ هم در این گورستان دفن شده بود. جامعه جهانی بهایی میگوید که ماموران سپاه پاسداران به سرعت با بولدوزر گورستان را تخریب کردند و اعلام کردند که میخواهند در این مکان یک مجتمع فرهنگی و ورزشی بسازند.
تخریب قبرستان بهاییان در شهر سمنان در سال ۷۸ نیز یکی دیگر از این موارد است. به گزارشمجموعهی فعالان حقوق بشر در ایران ساختمان محل شستشوی اموات این قبرستان کاملا تخریب شد و این ساختمان به همراه وسایل داخل آن به آتش کشیده شد و ۴۵ سنگ قبر شکسته شد.
از قتلهای زنجیرهای تا تخریبهای زنجیرهای
بجز سیاسیون و شوریدگان؛ شعرا، نویسندگان و دگراندیشانی که حاکمیت بعد از مرگ دست از سرشان برنداشت هم کم نیستند. در واقع شاید بتوان گفت منتقدانی که هنوز سنگ قبر سالم دارند انگشت شمارند.
یکی از آخرین موارد از این سلسله تخریبها شکستن سنگ قبر مدیا کاشیگر بود. دست تطاول تخریبگران به سنگ قبر مدیا کاشیگر، شاعر، نویسنده و مترجم که در مرداد ماه سال ۱۳۹۶ درگذشت و در قطعه نامآوران بهشت زهرا به خاک سپرده شد هم رسید.
دستاندازی به سنگ مزار محمدعلی سپانلو در مهرماه سال ۹۵ اتفاق افتاد. برادرزاده محمدعلی سپانلو، شاعر، پژوهشگر و مترجم در یادداشتی در خبرگزاری ایسنا از تخریب سنگ مزار عمویش خبر داد. باربد گلشیری، فرزند هوشنگ گلشیری سنگی را برای مزار سپانلو طراحی و اجرا کرده بود. اما به گفته شبنم سپانلو هنوز چند روزی از کار گذاشتن سنگ مزار نگذشته بود که «چند سوراخ و خطی از ابزار (فرز) روی سنگ» ایجاد کردند، او میگوید:« خودمان را و هواداران را توجیه کردیم که حتما تصادفی است و عمدی در کار نیست. چند هفته بعد اما داستان بالاتر از این حرفها گرفت و کل مزار سیمان شد…»
در مهر ۱۳۹۵ علیرضا مجابی، نقاش از تغییر و تخریب سنگ قبر سهراب سپهری، شاعر خبر داد و به ایسکانیوز گفته بود:«سنگ قبر جدید چند روز پیش نصب شده و من با کمال تأسف دیدم که حتی عکس سهراب هم از روی این سنگ حذف شده است.» او میگوید وقتی از یکی از خدام آنجا پیگیر شد جواب شنید که «سنگهای کف امامزاده را میخواستند عوض کنند و سنگ سهراب را هم عوض کردند.» پروانه سپهری خواهر سهراب هم از سابقه تخریب سنگ قبر او میگوید: «واقعا نمیدانم چرا این اتفاقات میافتد. خیلی سال پیش، برای نخستین بار بولدوزر روی سنگ سهراب رفت و آن را تخریب کرد.»
باز هم در همان مهرماه سال ۹۵ آرش افشار، فرزند ایرج افشار، کتابشناس و پژوهشگر حوزه ایرانشناسی خبر داد که سنگ قبر پرش مفقود شده به گفته او مزار ایرج افشار در آرامگاهی خصوصی در بهشت زهرا قرا دارد و سنگ مفقود شده یکتکه از کاشان به قطر ده سانتیمتر و بسیار سنگین بود.
سنگ قبر احمد شاملوی شاعر و نویسنده هم بارها شکسته و بازسازی شد. اولین بار در اوایل دهه ۸۰ و سه بار دیگر هم بعد از آن. سیاوش شاملو سال ۱۳۸۵ به روزنامه شرق گفته بود:«نیمه شب ۱۱ فروردین مقبره احمد شاملو شاعر ملی کشورمان را با دیلم از جا کندهاند و چند متر دورتر بردهاند و با پتک خرد کردهاند. مسئول آستان امامزاده طاهر روز بعد از این اتفاق با من تماس گرفت و ضمن عذر خواهی گفت که سنگ قابل ترمیم است و فقط دو ترک برداشته اما کسانی که همان روز سر مزار رفتند گفتند که سنگی باقی نمانده و قطعات آن در جاهای مختلف امامزاده پخش شده است. تنها امضای شاملو روی سنگ قبر گیرش آمده که آن را هم با خود به خانه برده است.» فرزندان احمد شاملو در اعتراض به این تخریبها گفته بودند، «بگذارید مردم ما شاعری داشته باشند که قبرش سنگ ندارد.»
نیمه شب ۱۱ فروردین مقبره احمد شاملو شاعر ملی کشورمان را با دیلم از جا کندهاند و چند متر دورتر بردهاند و با پتک خرد کردهاند.
به این سیاهه همچنان میتوان افزود؛ سنگقبر محمدعلی فروغی، ادیب برجسته و نخستوزیر دوره پهلوی در سال ۹۷ تخریب شد. به سنگ قبر عباس کیارستمی، کارگردان شهیر سیمان پاشیدهاند و درخت گیلاس کاشته بر مزارش را از ریشه کندند. سنگ قبر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجهی دولت موقت و دبیرکل نهضت آزادی که در سال ۹۶ درگذشت بهدست افرادی ناشناس شکسته شده است. سنگ مزار خلیل ملکی در مسجد فیروزآبادی ری گم شد، سنگ قبر فریدون فروغی شکسته شد، در سال ۵۳ نورعلی الهی قطب درویشان این مکتب درگذشت و ۱۰ سال بعد از مرگش آرامگاه او به دستور امام جمعه وقت هشتگرد تخریب شد و …
به سنگ قبر عباس کیارستمی، کارگردان شهیر سیمان پاشیدهاند و درخت گیلاس کاشته بر مزارش را از ریشه کندند.
مزار منتقدان و ناهمسویان نظام در ۴ دهه اخیر، نه محل عزاداری و آرامش گرفتن نزدیکانشان که محلی برای تاخت و تاز و تخریب حاکمیت و بر جای نهادن زخمهای تازه بود. تخریبی که حتی آن را گردن نمیگیرند. فعلهای به کارگرفته شده در رسانههای داخل ایران برای انتشار خبر این تخریبها همیشه مجهول است.
با وجود تاکید خانوادهها و بازماندگانِ صاحبان این قبرهای مناقشهبرانگیز که میگویند این تخریبها بیاثر است، نمیتوان نقش بیبدیل مکانها و نمادهایی مانند بناهای یادبود برای امتداد خاطره یک فرد یا طرز فکر در میان اذهان جمعی را نادیده گرفت و «هشیاری» نهفته در این جنایت را به هیج انگاشت.
گفته میشود سنت سوزاندن محکومان در اروپای قرون وسطی تلاشی بود برای خلاصی از «زحمت»های بعدی. از کسی که حکم مرگ برایش صادر شده بود، بالاخص اگر اتهاماتی مانند ارتداد و سر برآوردن در برابر دستگاه ایدئولوژیک کلیسا داشت، نباید هیچ اثری باقی میماند از این رو سوزانده و خاکسترش بر باد داده میشد.
در غیاب امکان بهره بردن از این راهحل قرون وسطایی، جمهوری اسلامی همه روشهای جایگزین را به صورت ترکیبی به کار میبرد. لابد به این امید که به قول عبدالرحمن جامی «نه از تاک نشان»ی بماند و «نه از تاکنشان».
زیتون ـ مهسا محمدی: