حاکمان ایران همچنان خود را مدیون میزبانان خود در پیش از انقلاب میدانند
سخنرانی امروز علی خامنهای در حمایت از حضور جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه، بار دیگر نشان داد که اساساً ایدئولوژی صدور انقلاب اسلامی با هویت نظام حاکم بر ایران، گرهخورده است. بهعبارتدیگر رهبر جمهوری اسلامی، بار دیگر تأکید کرد که حکومت تحت لوای او، نمیتواند از ایدئولوژی خود عدول کند و دوستان و حامیان سابق را فراموش کند.
خامنهای در بخشی از سخنان امروزش که در توجیه فعالیتهای جمهوری اسلامی در غرب آسیا بود گفت: «نظام جمهوری اسلامی موظف است طوری رفتار کند که دوستانش و طرفدارانش در منطقه تقویت بشوند.» او تأکید کرد: «این وظیفه ماست حضور ما به معنای تقویت دوستانمان و تقویت طرفدارانمان است ما نباید کاری کنیم که دوستان جمهوری اسلامی و وفاداران به جمهوری اسلامی در منطقه تضعیف شوند.»
طی سالهای اخیر حکومت ایران بارها از سوی دیگر کشورهای منطقه و ایالات متحده به دلیل اقدامات مداخلهجویانه در سایر کشورهای خاورمیانه و ایجاد گروههای شبهنظامی در آنها، مورد اتهام قرار گرفته است. تا پیش از جنگ داخلی سوریه، تهران عموماً این اتهامات را تکذیب میکرد و یا با سکوت به آنها پاسخ نمیداد. اما با گذشت زمان و افشای برخی تحرکات نظامی جمهوری اسلامی در حمایت از حکومت بشار اسد، حاکمان ایران نیز صراحتاً این موضوع را پذیرفتند. بااینحال آنها ادعا میکردند که به دعوت دولت سوریه به آنجا رفتهاند. ازآنپس مصاحبههای پیدرپی از دبیرکل حزبالله لبنان، سران حماس، جهاد اسلامی و رهبران شبه نظامیان شیعه در عراق ثابت کرد که حضور ایران به طور گسترده در سراسر خاورمیانه گسترده شده است.
اما آنچه در سخنان امروز علی خامنهای جلبتوجه میکند، استفاده از گزاره «وفاداران به جمهوری اسلامی» است. ریشه این وفاداری بهپیش از انقلاب ۵۷ بازمیگردد.
در دهه ۴۰ خورشیدی، بسیاری از مبارزان اسلامگرا برای آموزش نظامی، راهی کشورهای دیگر شدند. سوریه به دلیل داشتن مرز مشترک با لبنان و نزدیکی به فلسطین، موقعیت مناسبی را ازاینجهت در اختیار داشت. در دهه ۵۰ خورشیدی، مصطفی خمینی، فرزند ارشد روحالله خمینی به سوریه سفر و نیروهای ضد حکومت پهلوی را در آنجا سازماندهی میکند. به جز او، مصطفی چمران نیز که به فعالیتهای چریکی در لبنان مشغول بود، با واسطهگری مصطفی خمینی، باعث ایجاد نزدیکی بیشتر بین حافظ اسد، پدر بشار و نیروهای نزدیک به آیتالله خمینی میشود. همچنین، آنها ارتباط بین نیروهای مبارز با نظامیان امل را برقرار میکند و خود چمران آموزشهای عقیدتی و سیاسی را برعهده میگیرد.
در همین رابطه، محمدباقر ذوالقدر با اشاره به فعالیتهای مسلحانه و مخفیانه گروههای اسلامگرا در پیش از انقلاب، درباره رفتن به سوریه گفته است: «چاره کار این بود که به خارج از کشور برویم؛ هم خودمان را آماده کنیم و آموزش ببینیم و هم اینکه منتظر فرصت مناسبتری در داخل باشیم. یک عده از دوستان هم بر اساس این تحلیل به خارج از کشور رفته و از طریق پاکستان به سوریه رفتند. آنها در اردوگاههای فلسطینی مشغول شدند… بههرحال دوستان با پاسپورت جعلی به پاکستان رفته و از آنجا به سوریه میروند. در آنجا یکی از اعضای شورای انقلاب هم براثر آشناییها و شناساییهای قبلی به سوریه میآید و با برادران صحبت میکند؛ درباره اهداف امام، شیوه ورود و همچنین امکانات موجود و مسائل مختلف دیگر، از جمله استراتژی مبارزه با چند تن دیگر از ایرانیان مبارز که سالها در آن منطقه با فعالیت در زیر چتر یک سازمان، نیرومند شوند، تصمیمهایی گرفته میشود. برادران ضمناً در پایگاه فلسطینی الفتح آموزش نظامی میبینند و همچنین دوره کوتاهی را در جنوب لبنان و یاران امل میگذرانند.»
همچنین سردار رحیم صفوی، فرمانده پیشین سپاه گفته است: «در کلاسهای تخریب، روشهای مختلف ساخت مواد منفجره با استفاده از ترکیبات شیمیایی نظیر کلرات پتاسیم و دیگر عناصر را آموزش میدادند. ساخت کوکتل مولوتوف و انفجار با ماده تیانتی و دینامیت و چگونگی تخریب تأسیسات دولتی، انفجار پلها و ریل راهآهن، بمبگذاری در مراکز و سازمانهای دولتی و کلیه روشهای جنگ چریکی را فرا میگرفتیم.»
علی جنتی، فرزند احمد جنتی، رئیس شورای نگهبان درباره حمایت حافظ اسد از انقلابیون اسلامگرا در خاک این کشور گفته است: «یکی از مشکلاتی که ما در سوریه و لبنان با آن روبهرو بودیم بحث اقامت در این کشورها بود. ما هویت قابل عرضهای نداشتیم. کار ما مخفی بود و نمیشد به هرکس گفت که چه میکنیم و تا یک توجیه قابلقبول نداشتیم نمیتوانستیم مجوز اقامت بگیریم. آقای امام موسی صدر … با آقای حافظ اسد صحبت کردند که تعدادی از مبارزان ایرانی که علیه رژیم شـــاه مبارزه میکنند در سوریه هستند، شما دستور بدهید که به آنها اقامت بدهند. ایشان هم موافقت کردند و من بهاتفاق مرحوم محمد منتظری به وزارت کشور مراجعه کردیم و برای تعدادی از دوستان اقامت گرفتیم.»
بیان این خاطرات نشان میدهد که گروههای اسلامگرای شیعه همکاری خود را از حدود ۵۰ سال پیش آغاز کردهاند و نقش سوریه و گروههای اسلامی دیگر در لبنان و فلسطین برای آموزش انقلابیون اسلامگرا، غیر قابل کتمان است. ازاینرو به نظر میرسد که طرح هلال شیعی مسئلهای است که قدمتی بیش از تئوری پردازی های اخیر دارد.
شاید در آن زمان این افراد تصور نمیکردند که روزی حکومت یک کشور ثروتمند را به دست بگیرند. اما حالا که این امکانات فراهم است، آنها خود را مسئول میدانند تا از میزبانان سابق قدردانی کنند. از طرف دیگر هنوز ایدئولوژی صدور انقلاب و هلال شیعی به ثمر ننشسته است.
اگرچه طرح هلال شیعی اساساً زیر سؤال است. کشورهای لبنان، عراق، بحرین و ایران که احتمالاً اکثریت شیعه دارند، از سوی کشورهای سنی محدود شدهاند. از طرف دیگر سوریه اساساً شیعه نیست و علویهای ساکن آنجا بیش از آنکه شور شیعه گرایی داشته باشند، نگاهی پانعربیستی و ناسیونالیستی به سیاست دارند. بااینحال به دلیل قرابت ایدئولوژیک و هدف مشترک، همچنان به ایران پس از انقلاب نزدیک هستند. از سوی دیگر، مردم ساکن کشورهای شیعه به شدت از عملکرد حاکمان خود ناراضی هستند و تنها نمونه حکومت شیعه در جهان اسلام یعنی جمهوری اسلامی ایران نیز، در بیشتر عرصهها شکستخورده است.
بااینحال علی خامنهای که حالا دیگر از معدود بازماندههای نسل اول انقلاب به شمار میآید تلاش میکند تا در واپسین سالهای زندگیاش، دین خود را به حامیان پیشین خود ادا کند. اگرچه شاید رؤیای هلال شیعی او هیچگاه به ثمر ننشیند.
ایندیپندنت فارسی: