شنیدن حقیقت از زبان آخوندی، مثل آنستکه کسی بگوید فردا خورشید از مغرب ظهور خواهد کرد. اما، امام خمینی که تقدس، اقتدار اورا بعرش الهی رسانده بود بمنظور جلوس بر سریر قدرت به خدعه در فرصتهای متفاوتی اعتراف کرده بود. اما، در 19 دی 1360 در جمع آخوندهای پاکدین، حقیقتی انکار ناپذیر را بزبان میاورد ماندنی در تاریخ، حقیقتی را که در یک هشدار تاریخی بهم قطاران خود بیان کرده بود. وی خطاب بپاکدینان آخوند پیشه هشدار داد که:
بترسید از آن روزی که مردم بفهمند در باطن ذات شما چیست و یک انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسید که ممکن است یکی از «ایام الله » ـ خدای نخواسته ـ باز پیدا بشود. و آن روز دیگر قضیه این نیست که برگردیم به 22 بهمن. قضیه [ این ] است که فاتحه همه ما را می خوانند!
تقریبا چهار دهه است که ازاین هشدار پیامبرانه امام خمینی میگذرد. بی تردید، آگاهی بباطن ذات روحانیت در سالهای طفولیت نظام آخوندی، کار ساده ای نبود، بویژه در شرایطی که شور و احساسات ساده دلان برسراسر جامعه سلطه آفکنده بود. تا آنزمان نهاد فقاهت، حوزه ها علمیه، نهادی کهن، ویژه پرورش عالم و فقیه و تولید و باز تولید آخوند، بطور وسیع مورد توجه و بررسی قرار نگرفته بود. تقوا وتقدس، پاکدامنی و پرهیزکاری فقیه، مسلم فرض میشد و بدو اقتدار می بخشید. با این وجود، امام خمینی بآنان هشدار داد مبادا مردم به باطن ذات آخوند آگاهی یابند و همچون گذشته، یوم الله دیگری را بوجود آورند، بوم الله ایکه فاتحه همه آخوندها خوانده میشود. یعنی که شناخت از نهاد فقاهتت و نفوذ انها در سطح جامعه، بسی بسییار محدود بود. تنها در فرایند تجربه حکومت دین بر جامعه بود که باطن ذات روحانیت رامیتوانست آشکار گردد.
امام خمینی به طلبه هایی هشدار میداد که باطن ذات خود را همچنان پنهان نگاهدارند که یک شبه از گدایی به شاهی رسیده بودند، طلبه های که تعدادشان هم اندک نبودند. با فروپاشی نظام شاهی از حجره های تنگ و تاربک حوره های علمیه، بال و پر گرفتند و بپرواز در آمده در پشت میز فرمانده و ریاست دستگاه عظیم بروکراسی دولت قرار گرفتند، دستگاهی که حفظ نظم اجتماعی، سیاسی و نظامی جامعه را بعهده داشت. بگذریم که آخوند خود را از ابتدا مالک بر نهاد دادگستری و مکتب ها، و یا آنچه بعدا به وزارت تعلیم تربیت و فرهنگ تغییر شکل داد، میدانستند.
امام خمینی، به آخوندهای که از گدایی بشاهی رسیده بودند بآن دلیل هشدار داد که بماهیت شخصیت آخوند آگاه بود، زیرا که آنها را از جنس خود میدانست. او بخوبی آگاه بود که همه آخوندها مکر و خدعه را از الله اموخته بودند و آنرا منع و گناه نمیدانستند. الله بارها در قرآن به بندگان خود هشدار داده است که مبادا خود را از مکر الله ایمن پندارند. الله خود بزرگترین استاد مکر و خدعه است، آموختن و آگاهی به مکر و خدعه الله از واجبات ارتقا بمرتبه اجتهاد است.
البته که سیاستورزانی که رویای شکست روحانیت در میدان مبارزه سیاسی را در سر میپرورانند، همراه با بخشی بزرگی از روشنفکران باهمیت و فهم این هشدار خمینی به آخوندهای همردیف، چندان توجهی نشان نداند. شاید بآن دلیل که زبان خمینی که زبان دین اسلام بود، زبانی بود بیگانه. چرا که همه کس که نمیتواند براز و رمز کلام الهی و سحر و جادویی که در آن نهفته است آگاه باشند، مثل دانستن مفهوم یوم الله. در آنصورت چه نیازی به نهادهایی داشتیم که آخوند تربیت نموده و به آنها زبان دین را که در کلام الهی بازتاب مییابد بیاموزند و در مرتبه ای در سلسله مراتب اجتماعی قرار بگیرند که تسلیم و اطاعتو فرمانبری را بر اساس قواعد و مقررات شریعت اسلام در جامعه نهادین سازند.
هشدار خمینی بآخوندهای جوان، مبنی بر پنهان داشتن باطن ذات خود، بیانگر نگرانی او از آگاهی مردم در آینده است از آنچه در باطن ذات روحانیت نهفته شده است، از مکر و خدعه الهی که ذات آخوند بدان سرشته شده است. امام خمینی نگرانی آینده ای بود که حکومت اسلامی با تباهی و انحطاط روی در روی گردد و در منجلاب فساد و پستی فرو رود و یا آنچه امام خمینی یوم الله میخواند منجر گردد. او هشدار داده بود وای اگر که مردم به باطن ذات آخوندی که از گدایی به شاهی رسیده است، آگاه گردند. در آنزمان است که حکومت اسلامی باخر خط میرسد. یوم الله هایی که تا کنون در این 42 سال گذشته در زمانها متفاوتی بوقوع پیوسته است به یوم الله نهایی، یوم الله ای که آخوند شمشیر از کف بدهد و شریعت اسلام را در کفن نهد، فرا خواهد رسید، یوم الله ای که تولید و پرورش پاکدینان همه چیزدان بپایان رسد. نهاد فقاهت سایه شوم خود را از سر ملت برگیرد تا شب سیاه و تاریک با طوع خورشید ناپدید گردد.
باید اعتراف نمود که هم اکنون پیش بینی پیامبرانه امام خمینی بوقوع پیوسته است و درصد بزرگی از جامعه به آنچه در باطن ذات اخوند نهفته است اگاه گردیده اند. همگان به حقیقت پی برده و در یافته اند که از باطن ذات آخوند، جزمکر و خدعه و فریب و ریاکاری چیز دیگری برنخیرد. اگر یوم الله به تاخیر افتاده است باید به شمشیر شریعت بنگری که برهرگردنی که برافراشته شود فرود میآید.
صدام حسین زبان مخالف را با گاز انبر از حلقوم او بیرون میکشید. حال آنکه آخوند، بسی بسیار زیرکانه و بروشهای گوناگون، مخالفین خود را بسکوت و خاموشی میکشانند، از ادم ربایی و آویختن بطناب شریعت گرفته تا قتل های زنجیره ای و واژگونسازی اتوبوسی حامل بیش از 20 نویسنده، همچنین ترور وناپدید و نیست شدن مخالفین. مسلم است که فقیه مقدس، طناب شریعت را بر گردنی آویزد که باطن ذات آخوند را آشکار نموده بآن امید که وقوع یوم الله نهایی بواقعیت دراید، یوم الله ای که ریشه فقاهت از بیخ و بن کنده گردد و به زباله دان تاریخ ریخته شود. یوم الله بزودی فرا میرسد.
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/