یکی از شعارهای انقلابیون در سال ۱۳۵۷ مبارزه با انحصاری ماندن چرخه توزیع قدرت بود. اما تجربه چهار دهه گذشته نشان میدهد صرفا عدهای بسیار معدود در چرخه توزیع قدرت حضور داشتهاند. نتایج یک تحقیق دانشگاهی در ایران نشان میدهد فهرست کامل کسانی که به سمتهای مهم دولتی در جمهوری اسلامی رسیدند ۳۶۵ نفر بوده و «رفاقت» و «حضور در شبکههای آشنایی و روابط» مهمترین عامل دستیابی آنها به قدرت بوده است.
شکستن بلوک دستچین شده قدرت در دوران پهلوی یکی از شعارها و اهداف انقلابیون بود؛ اما انحصار قدرت در بین طبقه و افرادی خاص، پس از به قدرت رسیدن روحانیون نیز به شکل دیگری تا امروز ادامه یافته است.
نتایج پژوهشی که اخیرا منتشر شده نشان میدهد که دولتهای مختلف در چهار دهه اخیر، از دولت موقت گرفته تا دولت فعلی حسن روحانی، همگی مدیران خود را از درون شبکهای شامل همحزبیها، رفقا و آشنایان انتخاب کردهاند.
این پژوهش با عنوان «تحلیل توزیع منابع قدرت سیاسی در ایران» در شماره پاییز فصلنامه «بررسی مسائل اجتماعی ایران» وابسته به دانشگاه تهران منتشر شده است.
مساله این پژوهش «توزیع متراکم قدرت» بین نخبگان سیاسی طی ۴۰ سال گذشته در حوزه قوه مجریه است. هدف پژوهش نیز روشن کردن چگونگی «توزیع متمرکز قدرت سیاسی در گروه محدودی از نخبگان سیاسی» ذکر شده است.
نتایج این پژوهش نشان میدهد افرادی که نسبت یا رابطه نزدیکی با صاحبان قدرت، همچون نخست وزیر و رئیس جمهور، داشتهاند به چرخه توزیع قدرت راه یافته و ماندگار شدهاند و همین موضوع باعث شده است تا توزیع قدرت در قوه مجریه فقط منحصر به گروه محدودی از «نخبگان درون حاکمیت» باشد.
نکته مهم، بر اساس این پژوهش، آن است که «عنصر ساختاری» در دستیابی به منابع قدرت سیاسی عملا «سرمایهگذاری افراد در شبکه روابط اجتماعی» بوده است. عضویت در شبکههای روابط اجتماعی به گسترش دارایی ارتباطی منجر شده و این دارایی فرصت دستیابی افراد به «قدرت سیاسی» را تسهیل کرده است.
قوه مجریه در اختیار ۳۶۵ نفر
یکی از نتایج این تحقیق این است که از سال ۱۳۵۷ تاکنون مقامهای ارشد قوه مجریه، شامل نخست وزیر، رئیس جمهور و وزیر، شامل فقط ۳۶۵ نفر بوده است که ۱۳۹ نفر از آنها نیز «بیش از یک بار» در قوه مجریه حضور داشتهاند.
کنکاش در فهرست این افراد نشان میدهد ۱۴۸ نفر از کسانی که تاکنون به قوه مجریه راه یافتهاند دارای نسبت یا ارتباطی با نخست وزیر یا رئیس جمهور بودهاند: «همسازمانی»، «همپارلمانی»، «همدانشگاهی» یا «همکابینهای». در این میان، وزن «همکابینهای» بیش از سایر موارد بوده است.
توزیع قدرت بر اساس دوستی
این تحقیق میگوید که «دوستی» در توزیع قدرت در دولتهای میرحسین موسوی، محمد خاتمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی بازرگان، محمود احمدینژاد و حسن روحانی بیشترین نقش را ایفا کرده است.
به نوشته این تحقیق، عضویت در شبکه موسوی در دولت سوم و چهارم و در شبکه هاشمی در دولت ششم و در شبکه خاتمی در دولت هشتم وزن بیشتری در توزیع قدرت داشته است.
۱۹ عضو دولتهای روحانی زیرمجموعه عضویت در شبکه خاتمی بودهاند و وزن شبکه هاشمی در دولت روحانی ۱۰ عضو بوده است.
وزن عضویت در شبکه روحانی در کابینه اول او ۱۰ نفر بود و در دولت دوم او این وزن افزایش یافت؛ دلیل آن هم بازتثبیت تعداد زیادی از وزیران در کابینه دوم روحانی بوده است.
این تحقیق میگوید که دستیابی به قدرت در کابینه روحانی در پرتو «عضویت در شبکه خاتمی و هاشمی» صورت گرفت.
اعضای شبکه احمدینژاد دستیابی به قدرت را در دولت نهم و دهم تجربه کردند و پس از آن، از چرخه قدرت سیاسی، قوه مجریه، خارج شدند.
بر اساس دادههای موجود، ۷۴ نفر از افراد مورد مطالعه در شبکه رابطه دوستی خاتمی بودهاند که ۳۵ نفر از آنها در شبکه پیوندهای متقاطع عضویت داشتهاند.
حلقه ارتباطی موسوی هم ۸۵ نفر است که ۳۵ نفر از آنها پیوندهای متقاطع داشتهاند.
دولت هاشمی رفسنجانی با وزن ۵۳ نفر در مرتبه سوم قرار دارد که ۱۶ نفر از اعضای شبکهاش، عضویت متقاطع داشتهاند.
عضویت در حلقه ارتباطی علی خامنهای با ۲۵ نفر، احمدینژاد با ۳۲ نفر، روحانی با ۲۵ و بازرگان با ۳۱ نفر از عوامل مهم توزیع قدرت طی ۴۰ سال اخیر بودهاند.
رانت ارتباط با رهبران و احزاب
در بخش دیگری از این پژوهش آمده که ارتباط با رهبران، امکان دستیابی به قدرت در دولتهای جمهوری اسلامی طی ۴۰ سال اخیر را تولید و بازتولید کرده است. مانند ارتباط با آیـتالله روحالله خمینی، آیتالله علی خامنهای، محمد بهشتی و هاشمی رفسنجانی.
این تحقیق همچنین میگوید که حزب جمهوری اسلامی ایران با ۵۳ مورد بیشترین وزن را در فرایند دستیابی به منبع قدرت سیاسی داشته است.
بعد از حزب جمهوری، به ترتیب عضویت در شبکه حزب کارگزاران سازندگی با ۲۶، حزب مؤتلفه اسلامی با ۲۰ و جبهه مشارکت با ۱۷ مورد، فرصت دستیابی و بسیج منابع برای کنش ابزاری معطوف به بازده قدرت را داشتهاند.
در دولت موقت عضویت در شبکه نهضت آزادی، در دولتهای اول تا چهارم رابطه نهادی با حزب جمهوری اسلامی، در دولتهای پنجم و ششم عضویت در شبکه جناح راست و نیز پیوند نهادی با حزب کارگزاران سازندگی نقش مهمی در توزیع قدرت داشته است.
در دولتهای هفتم و هشتم هم عضویت در شبکههای جناح چپ و حزب مشارکت و در دولتهای نهم و دهم عضویت در شبکههای راست اصولگرا و نظامی و در دولت یازدهم و دوازدهم عضویت در چهار شبکه حزبی اعتدالگرا، حزب کارگزاران سازندگی و اصلاحطلبان و شبکه اصولگرایی میانهرو، منبع ساختاری برای دستیابی به قدرت بوده است.
دولت اول و دوم روحانی در مقایسه با دولتهای پیشین تا حد زیادی ماهیت ائتلافی دارد. شواهد تجربی ناظر بر رابطه شبکهای در سه سطح نهادی رسمی، آشنایی یا دوستی و حزبی دلالت بر آن دارد که بازرگان، نهضت آزادی و جبهه ملی سه حلقه ارتباطی میان اعضای دولت موقت هستند.
دولت ابوالحسن بنیصدر
در دولت ابوالحسن بنیصدر عضویت در شبکه حزب جمهوری اسلامی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است. این تحقیق میگوید که ۷۵ درصد از اعضای دولت اول عضو شبکه حزب جمهوری اسلامی و گروههای همسو بودهاند.
دولت محمدعلی رجایی
این پژوهش می گوید که در دولت محمدعلی رجایی نیز عضویت در شبکه حزب جمهوری اسلامی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است. در این دوره سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مؤتلفه نیز بخشی از اعضای کابینه بوده است.
بررسیها درباره شبکه روابط اجتماعی نشان میدهد که بیش از ۹۳ درصد از اعضای دولت رجایی عضو یا مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بودند و سهم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کابینه ۱۳ درصد بود.
روحالله خمینی، محمد حسینی بهشتی و علی خامنهای در کانون حلقه ارتباطی این کابینه بودهاند.
دولت علی خامنهای
آنطور که در این پژوهش آمده، در دولت خامنهای نیز شبکه حزب جمهوری اسلامی گروه اصلی در دولت بود و مانند دوره پیشین، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب مؤتلفه نیز از اعضای اصلی کابینه بودند.
این تحقیق میگوید که «در دور دوم دولت خامنهای، از شبکه حزب مؤتلفه اسلامی تنها رفیقدوست حضور داشت و مهمترین تغییر، حذف حزب مؤتلفه و ورود روحانیون مبارز به ساختار قوه مجریه» بود.
شبکه روابط اجتماعی ۹.۳۷ درصد از اعضای دولت چهارم از نوع دوستی_نهادی بوده است. از میان ۲۹ نفر، حدود ۱۰ درصد رابطه خویشاوندی با همدیگر داشتهاند.
این تحقیق همچنین میگوید که ۴۸.۳ درصد از اعضای دولت چهارم عضو یا از افراد مورد حمایت حزب جمهوری اسلامی بودهاند و شبکههای شخصی و پیوندهای میان نخبگان سیاسی به ویژه ارتباط با آیتالله خمینی، میرحسین موسوی و علی خامنهای امکان دستیابی به قدرت را تولید و بازتولید کرده است.
میرحسین موسوی مهمترین فرد موجود در کانون حلقه ارتباطی این کابینه بود.
دولت اکبر هاشمی رفسنجانی
این تحقیق میگوید که در دولت اول علیاکبر هاشمی رفسنجانی، عضویت در شبکه حزبی نقش مهمی در دستیابی به قدرت نداشته است و تعلق جناحی و پیوندهای شخصی و کاری نقش بیشتری در قدرتگیری افراد ایفا کرده است و تنها پنج عضو از کابینه در حلقه ساختاری شبکه حزبی حضور داشتهاند.
آنطور که در این تحقیق آمده ۵۳.۸ درصد از اعضای دولت اول هاشمی در حلقه شبکه او بوده و با او ارتباط دوستی وآشنایی داشتهاند. عضویت در کابینههای پیشین و همپارلمانی بودن با هاشمی، صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در کابینه او محسوب میشود.
این تحقیق همچنین میگوید که ۴۲.۳ درصد از اعضای دولت پنجم از جناح راست بوده و از مجمع روحانیون مبارز هم دو نفر در دولت حضور داشتهاند.
در دولت دوم هاشمی رفسنجانی، شبکه پیوندهای شخصی و ارتباط با هاشمی رفسنجانی و عضویت در شبکه حزب کارگزاران سازندگی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است.
حزب مؤتلفه نیز از حلقههای ساختاری شبکه روابط اجتماعی بخشی از اعضای کابینه دوم هاشمی بوده است. عضویت در کابینههای پیشین و همکابینهای بودن با هاشمی صفت رابطه ساختاری رسمی میان نخبگان قدرت در کابینه ششم محسوب میشود.
در این دوره ۵۰ درصد از اعضای دولت عضو حزب کارگزاران سازندگی بودند.
دولت محمد خاتمی
این تحقیق همچنین نشان میدهد که در دولت اول محمد خاتمی، شبکه نهادی رسمی و حزبی و شبکه پیوندهای شخصی و ارتباط با خاتمی نقش مهمی در دستیابی به قدرت سیاسی داشته است.
در این دوره، روابط مشترک کاری میان نخبگان قدرت سیاسی دروندولتی و بیندولتی مبنای پیوند میان نخبگان قدرت سیاسی بوده است.
در دولت دوم خاتمی، شبکههای شخصی و پیوندهای میان نخبگان سیاسی بهویژه ارتباط با خاتمی، صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در کابینه او محسوب میشود.
عضویت در شبکه جبهه مشارکت و حزب کارگزاران سازندگی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است.
در این دوره ۳۸.۵ از اعضای دولت عضو جبهه مشارکت بودند و سهم حزب کارگزاران سازندگی هم ۱۵.۴ بوده است.
دولت محمود احمدینژاد
در دولت اول محمود احمدینژاد تنها شش نفر عضویت در شبکه حزبی داشتهاند. عضویت در نهادهای نظامی و اقتصادی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است.
علاوه بر این، شبکههای نهادی، شبکههای شخصی و پیوندهای میان نخبگان سیاسی، بهویژه ارتباط با احمدینژاد، امکان دستیابی به قدرت را تولید و بازتولید کرده است.
این تحقیق همچنین میگوید که شبکه پیوندهای شخصی و نهادی مثل همدانشگاهی بودن با احمدینژاد و نظامی_امنیتی بودن و عضویت در شبکههای اقتصادی و پارلمانی صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در کابینه نهم محسوب میشود.
در این دوره، ۴۶.۹ درصد از اعضای دولت، عضو جبهه اصولگرایی و ۲۱.۹ درصد از اعضای دولت هم عضو در شبکه نظامی_امنیتی بودهاند.
۱۵.۶ درصد کابینه دولت نهم عم از افراد عضو پارلمان تشکیل شده بود.
در دولت دوم احمدینژاد، تنها پنج نفر عضویت در شبکه حزبی یا تشکل سیاسی داشتهاند. در این دوره، ۵۶.۷ درصد از اعضای دولت، عضو جبهه اصولگرایی بودهاند.
چهار عضو دولت دهم هم عضو شبکههای نظامی بودند و همکابینهای بودن و هم دانشگاهی بودن با احمدینژاد صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در کابینه دهم بوده است.
دولت حسن روحانی
در دولت اول حسن روحانی هم عضویت در شبکه نهادی دولتهای هاشمی و خاتمی نقش مهمی در دستیابی به قدرت داشته است.
پیروزی روحانی نتیجه عاملیت هاشمی رفسنجانی و خاتمی در حیات سیاسی آن دوره از تاریخ ایران است که از طریق استراتژی ائتلاف این دو رهبر سیاسی محقق شد.
علاوه بر آن، حلقه شبکه ساختاری بخشی از اعضای کابینه، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است که روابط مشترک کاری میان روحانی و نخبگان قدرت سیاسی درون آن مرکز مبنای پیوند و ارتباط میان نخبگان قدرت سیاسی بوده است.
شبکه پیوندهای شخصی و نهادی با هاشمی و خاتمی و روحانی نقش مهمی در دستیابی به قدرت سیاسی داشته است.
در این دوره، اکثریت اعضا دولت عضویت در شبکه حزب اعتدال و توسعه و جبهه مشارکت و احزاب نزدیک به این جبهه داشتهاند.
عضویت در شبکههای دولت هاشمی و خاتمی و رابطه همکاری با روحانی صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در دولت یازدهم محسوب میشود.
در دولت دوم روحانی هم شبکه پیوندهای شخصی و نهادی با روحانی نقش مهمی در دستیابی به قدرت سیاسی داشته است.
در این دوره اکثریت اعضا دولت عضویت در شبکه حزب اعتدال و توسعه و اصولگرای میانهرو و اصلاحطلبان داشتهاند.
این تحقیق نشان میدهد که عضویت در شبکههای دولت خاتمی و رابطه نهادی با روحانی در دولت یازدهم، صفت ساختاری شبکه روابط نخبگان قدرت در کابینه دوازدهم محسوب میشود.
بهنام قلیپور, ایران وایر: