در بازار ایران هر چند وقت یک محصول دستخوش بحران میشود و این موضوع چنان تکرار شدهاست که به رویهای مرسوم در زندگی ایرانیها تبدیل شدهاست؛ از دهه شصت که من به خاطر دارم یکبار جامعه با بحران سیبزمینی مواجه بودهاست، یکسال با بحران گوجه و سال دیگر با بحران پیاز، بحران قند و شکر، بحران برنج و … ؛ این چرخه در همه دولتها کم و بیش جریان داشته است؛ یکسال این محصول و یکسال آن محصول. در سال ۱۳۹۹ چند بحران جدید به این فهرست تکراری اضافه شد؛ بحران روغن، بحران کره، بحران تخم مرغ، بحران موز و این اواخر «بحران خیار».
و اینها همه جدای از بحران مداوم و ویرانگری است که تقریبا و به جز معدود سالهایی،همیشه در بازار ارز، سکه، طلا و مسکن جریان داشته و دارد! درباره مسکن و ارز و سکه، ظاهراً مردم دیگر توقعی از دولت ندارند! گویی سوء مدیریت در این بخشها به یک موضوع عادی تبدیل شدهاست که همه باید وجود آن را در اقتصاد کشور بپذیرند اما چنین بحرانهایی حتی درباره پیشپا افتادهترین موضوعات نیز در حال تکرار است.
در چند سال اخیر پس از بروز بحرانهایی از این دست، برخی افراد به عنوان سلاطین این بخشها دستگیر و به جرم اختلال در بازار و اقتصاد کشور، محاکمه، زندانی، جریمه و حتی اعدام شدهاند. و تقریبا در همه این محاکمهها یک یا چند نفر مجازات میشوند و پرونده بسته میشود! سلطان سکه، سلطان قیر، سطان کاغذ، سلطان معادن و … ؛ درباره سلاطین برخی کالاها نیز همیشه شایعاتی وجود دارد اما هرگز درباره آنها شفافسازی صورت نمیگیرد: سلطان شکر، سلطان موز، سلطان برنج، سلطان لاستیک و … .
در هیچکدام از این محاکمهها مدیران ارشد و مقامهای بلند پایه حضور ندارند. وزارتخانههای مسئول غایباند! گویی چنین جرایمی در خلاء شکل گرفتهاند. گویی یک یا چند نفر، در خارج از دولت مرتکب چنین بحرانآفرینیهایی شدهاند و سومدیریتهای دولتی و شبهدولتی در آنها هیچ نقشی نداشتهاست! هیچ مدیری در این زمینهها به جرم سوءمدیریت بازخواست یا محاکمه و مجازات نمیشود. گویی هیچ شبکهای از ارتباطات و زد و بندها در بروز چنین موضوعاتی دخیل نبودهاست.
هیچوقت وزارت جهاد کشاورزی، وزارت صمت، نهادهای ناظر، سازمانهای بازرسی، صنوف و … مسئولیت چنین بحرانهایی را بر عهده نمیگیرند! آیا هیچکدام از این نهادهای عریض و طویل، میزان نیاز و مصرف روزانه مردم را رصد نمیکنند و برای آن برنامهریزی نمیکنند؟ هیچ نهادی از مدیران این وزارتخانهها یا سازمانهای مسئول یا ناظر نمیپرسد چگونه در مدیریت تولید، توزیع و عرضه حتی اساسیترین نیازهای روزمره مردم چنین ناتوان عمل میکنید که یکسال پیاز دچار این بحران میشود یکسال گوجه و خیار و سیب زمینی و … . و اینگونه است که این بحرانها همچنان ادامه پیدا میکند. مدیران و مسئولان از سازمانی به سازمان دیگر میروند و بحرانهایی از این دست در زندگی روزمره مردم همچنان تکرار میشود.
در این میان اما همیشه با چنین بحرانآفرینیهایی، پس از مدتی تلاش میشود تا با (راحتترین کار) واردت چنین کالاهایی با یارانه دولتی، بحران پیشآمده مدیریت شود. اما بعد از مدتی و افزایش قیمتها، بازار دوباره آرام میگیرد! (البته در قیمتی جدید). در این چرخه تکرار شونده، سودهای کلانی نصیب عدهای میشود که نه هرگز مشخص میشوند نه نامی از آنها برده میشود و نه چنین رویههایی اصلاح میشوند.
بسیاری از مدیران مسئول نه بازخواست میشوند و نه پاسخگو هستند. این توضیحات البته حرفهایی است که عموم شهروندان میدانند؛ در چنین ساختار بیمارگونهای یقیناً نه سلطان خیار، بلکه سطان بقیه امور نیز چنین نهادها و مسئولانی هستند؛ کسانی که با تکرار سوء مدیریتها و بقای تقریبا مادامالعمر و چرخشی خود، کشور و جامعه را با یک چرخه بیمارگونه دائمی درگیر میکنند.
افشین داورپناه , انتخاب: