امسال نیز همچون سال گذشته آخوند سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب، مجبور بود خطبه نوروزی خود را بار دیگر در شرایطی دلناپذیر و نامطلوب ایراد نماید. در این دو سال اخیر ظاهرا شرایط کرونایی، رهبر معظم را از سفر به مشهد و گذراندن ایام نوروز در محضر مقدس امام هشتم محروم نمود و همچنین از ایراد خطبه ی سالیانه خود در شبستان امام رضا، فضایی وسیع مملو از جمعیتی انبوه که بسیاری از انها کرایه ای بنظر میرسیدند و برخاسته از قشر مستظعفین، قشری که مثلا، انقلاب اسلامی بنام آنها بوقوع پیوسته است.
بدون تردید ادامه سفر ولایت امام خمینی به مشهد و گذراندن ایام نوروزی در خاک پای مقدس امام هشتم، امام رضا، از تبار قوم تازیان مهاجم، قومی که خاک ایران را به توبره کشید، بیک سنت تبدیل کرده است که در نتیجه کرونا دچار وقفه گردیده و بمحض بهتر شدن شرایط از سر گرفته میشود که تا قیامت ادامه یابد.
خطبه خوانی نوروزی آخوند خامنه ای، بارها مورد بررسی تحیگران و منتقدین قرار گرفته و میگیرد. اما، جالب آنستکه در حالیکه بخش بزرگی از خطبه نورزی آخوند خامنه ای به بحث در باره بعثت و مفاهیم نهفته در آن در ارتباط با برقراری حکومت اسلامی در مدینه و همچنین مصداق آن در شرایط کنونی، اختصاص داده شده است، مورد توجه منتقدان و تحلیگران نظام، بویژه آنانکه روزانه در تلویزیونهای اینترنتی داد سخن میدهند، قرار نگرفته است. چنانکه گویی حکومت ولایت فقیه، استوار است بریک ساختار سیاسی، و نظام ولایت فقیه یک نظام سیاسی ست و نه حکومت مطلق دین که مظهر ان ولی فقیه است. اکثرا، توجه خود را متمرکز نموده اند بر نقد و تحلیل لاف و گزاف آخوند خامنه ای در راه اندازی چرخه تولید و جهش ده برابری حجم تولید در اندک زمانی و نیز برادعاهای شکست تحریمات و فشار حداکثری و صحت و سقم محاسبات وی در باره توان اقتصادی برای عبور از وضع اسفناک موجود.
حال آنکه بیانات آخوند خامنه ای، ناظر است بر ساختار تئوری استبداد مضاعف دین و قدرت که مظهر آن فقیه و آخوند است. هدف از پیش کشیدن بعثت پیامبر در خطبه نوروزی، بر نهادن ساختار حکومت اسلامی ست مبتنی بر حقایقی که بعثت پیامبر اشکار ساخته است. اگر چه میتوان از بیانات ولی فقیه، باین نتیجه هم رسید که در واقع پیاده سازی مفاهیم بعثت در توجیه برپاداری یک حکومت دینی برهبری ولی فقیه، در واقع در خدمت نفی نظام جمهوریت است بعنوان یک نهاد سیاسی مستقل از اراده ولایت فقیه، نظامی سامان یافته ظاهرا از سه قوه مستقل از یکدیگر. یعنی که در چنین شرایطی، شرایطی که دین و قدرت جدا ناپذیر از یکدیگرند و باهم در وحدت اند بطوری که درهم ادغام و تمیز یکی از دیگری را هرچه بیشتر دشوار میسازد، نظام در خور نام جمهوی نیست. این وااقعیتی ست که در خطبه نورزی اخوند خامنه ای بازتاب میابد.
در اینجا بمنظور اجتناب از طولانی شدن مطلب، از نقد خطبه نوروزی آخوند خامنه ای و تعبیر و تفسیر وی از بعثت، معنا و مفاهیم ان و تشکیل حکومت سیاسی بدست پیامبر اسلام در مدینه و مفاهیم عدل و عدالت، استقلال و ازادی انسان، میگذریم. چون این مفاهیمی که آخوند خامنه ای مورد بحث قرار میدهد تنها در وارونه نمودنشان دارای معنا و مفهوم میشوند. مثلا، آیا گذاردن سران ارتش پادشاهی در جلوی جوخهای اعدام بر بامی برفراز نشینمنگاه رهبر مقدس انقلاب اسلامی، امام خمینی بیانگر انسانخواهی دین اسلام است؟ آیا گروگانگیری را باید نوعی ارج نهادن به کرامت انسانی دانست؟ آیا قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 ا،ز حرمت به کرامت انسانی برخیزد؟
در ادامه بحث بعثت در خطبه نوروزی است که آخوند خامنه ای ادعا میکند که الله بکرات در قران از انسان نامبرده است. در حالیکه متن مقدس قرآن نشان میدهد که الله به انسان همچون حیوانی مینگرد که با هوش و ذکاوتی که دراو نهاده است، میتواند فرمانبر خوبی باشد. مسلم است اگر الله انسان را مستقل و آزاد و نه فرمانبر خلق کرده بود، نیازی به خلق بهشت و دوزخ نداشت. چه انسان خود- فرمانبر نه نیازمند پاداش است، نه از تنبیه و مجازات هراسی دارد. بچه دلیل انسان باید استعدادهای ذاتی خود را در اعتلای فرمانبری بکارگیرد؟
برخلاف ادعای آخوند خامنه ای، الله نه انسانی متعقل و مستقل و آزاد بلکه بندگانش را مکررا مخاطب خود قرار میدهد و پیوسته او را به فرمانبری، به تسلیم و اظاعت توصیه نموده و برای اینکه قلاده را بگردن انسان محکم نگاه دارد، او را موظف نموده است باجرای مراسم نمازگزاری پنج نوبت در روز از صبح سحرگاهی تا پاسی گذشته از غروب آفتاب بر اساس قواعد و مقررات شریعت اسلامی. چه الله پرستش وستایش انسانهای ناپاک و نجس را نمی پذیرد. مبادا با تنی آلوده به شعد لذت عشق و بدون غسل و وضو به نمازگزاری بپردازی. بدون تردید خشم الله را برانگیزی.
به بیان دیگر، گفتمان آخوند خامنه ای در خطبه نوروزی، مرزی برای جدا نمودن دین از قدرت بجای نمیگذرارد. اگرچه ظاهر او، عبا و عمامه در واقع بازتاب دین است، پوشاکی ویژه آنان که حرفه شان دینداری ست و رواج دین. با این وجود؛ حرف ولی فقیه، حرف آخر اسنت. بالاتر از حرف او حرفی نیست. چراکه حرف خود را بازتاب عقل و خرد الله، خردی لایتناهی می پندارد. در خطبه نوروزی خود نیز چنان سخن میگفت گویی که او خود الله است که بر فراز منبر جلوس یافته است. البته که هست و خدایی هم میکند.
اما، میتوان خطبه نورزی آخوند خامنه ای را بگونه این دیگر نیز تعبیر نمود و آنرا خدعه ای خواند از نوع خدعه ای که الله خود را استاد آن میداند. که در چنین شرایطی بحرانی و ورشکستکی در تمامی عرصه های زندگی اجتماعی، جامعه را آبستن یک انفجار عظیم و ویران کننده کرده است. وای بآن لحظه ای که این انفجار بوقوع بپیوندد. در چنین شرایطی آخوند خامنه ای، دین را مطمئن ترین سنگری میپئارد که تسخیرآن باین سادگیها امکان پذیر نیست.
بسیاری از منتقدان و تحلیگران نیز موافقند،که نقد دین نه ضروری ست و نه میتواند مفید باشد. چه نه روحانیت یک دست است و نه ساختار قدرت لزوما از انسجام مطمئنی برخوردار است. در چنین شرایطی سنگر دین نیز، سنگری ست که 42 سال نشان داده است که سنگریست که میتوان از پس آن تمامی جامعه را به تسلیم و اطاعت و فرمانبری وا داشت. در یک صورت است که میتوان سنگر دین را فتح نمود و آن زمانی ست که جامعه بماهیت اسطوره ای دین آگاه شده و آنرا همچون امری فردی و خصوصی پذیرفته و نه بگوید به حکومت دین، نه بحکومتی که با آن دارای باورها و اعتقادات مشترک هستیم. این بدان معناست که تا این اشتراک در باورهای دینی حاکم و محکوم تدوام مییابد، چندان نمیتوان امید وار بود که جامعه ما بتواند سنگر دین را فتح نماید!
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com