ایکاش میدان، همانقدر که اصرار بر تصمیمگیری سیاستِ خارجی دارد، متقابلاً در برابر تصمیماتش پاسخگو هم میبود. اَمری که بِالمَرّه در ایران وجود ندارد.
میدان، به هیچ روی پاسخگویِ عملکردش نه در سوریه و لبنان است، نه در عراق یا یمن، نه در اروپا و نه در هیچ کجای دیگری. همواره هم فرض بر آن بوده که هر تصمیمی که اتخاذ مینماید درست بوده، و هر سیاستی هم که اعمال نماید بی عیب و نقص.
میدان بعد از فتحِ خرمشهر واردِ خاک عراق گردید و جنگ را با همه هزینههای سنگین آن ۶ سال و بدونِ نتیجه ادامه داد. در طی همه آن سالها هم تصمیمش تقدیس میشد. اما امروز بتدریج درستی آن تصمیم با تردیدهای زیادی روبرو شده.
بیش از ده سال، حضور ما در سوریه و لبنان؛ بهمراه میلیاردها دلار هزینه، معلوم نیست کدام برآیند را برایِ منافعِ ملّیِ ما بهمراه داشته. پرسشی که پیرامونِ ورود ما در جنگِ داخلی یمن، صرفاً بواسطه رقابت و دشمنیمان با سعودیها هم ایضاً قابل تکرار است.
با توجه به آثار و پیآمدهایِ زیانبارِ تمامی این سیاستها، میدان به کدام نهاد و مرجع پاسخگو بوده؟ اساسا فلسفه و مفهومی بنام “پاسخگویی” و خود را موظف به “پاسخگو دانستن”، در کالبد میدان وجود دارد؟ اختیارات و مسئولیت داشتن شانه به شانه پاسخگویی است. اختیارات بدون #پاسخگویی مقدمه دیکتاتوری است.
میدان، بجایِ موظّف دانستن خود به پاسخگویی، هرآنچه کرده و میکند آنرا درست پنداشته و صرفا سیاستها و تصمیماتش میبایستی تقدیس و تمجید شوند. در حالیکه گام نخست پاسخگویی اجازه انتقاد و تقدس زدایی از تصمیمات و سیاستهاست.