از همان آغاز حتی خود نامزدها پنهان نکردند که چه وظیفه و نقشی به آنان محول شده و تا چه زمانی حق دارند روی صحنه بمانند
دو روز مانده به برگزاری بیرونقترین و البته عریانترین مراسم رایگیری و بیعت که در جمهوری اسلامی به آن انتخابات گفته میشود، کسانی که صرفا به لطف و صلاحدید هسته مرکزی قدرت، اجازه و وظیفه ایفای نقش یک نامزد انتخاباتی را یافته بودند، برای آخرین بار بر روی صحنه ظاهر میشوند تا واپسین نقش خود را بازی کنند.
روز چهارشنبه، آخرین روز تبلیغات، همانگونه که انتظار میرفت علیرضا زاکانی و محسن مهرعلیزاده انصراف خود از نامزدی را اعلام کردند و از میدان رقابتی که از همان ابتدا نیز وجود نداشت، کنار کشیدند.
انصراف این دو هیچ تعجبی برنینگیخت و هنوز انتظار میرود که تا پایان روز چهارشنبه، دست کم دو نفر دیگر از پنج بازیگر باقی مانده بر روی صحنه، آخرین جملات خود در این نمایش را به سود کاندیدای منصوب و سفارشی بیان کنند و در انتظار سمتها و جوایز و مواهب پس از بازی بمانند.
در این شرایط پیشبینی انصراف امیرحسین قاضیزاده هاشمی و حتی سعید جلیلی با اما و اگری بیشتر، کاری دشوار نبود. صحنهآرایان این نمایش، کوشیدند و هنوز میکوشند که در همین فضای سرد و افسرده، با ایجاد یک دو قطبی ظاهری بین نامزد اصلح و برگزیده یعنی ابراهیم رئیسی و عبدالناصر همتی، دست کم میزان قابل قبولی از آرای مردم را به داخل صندوقها بکشانند.
نظام اسلامی مورد نظر علی خامنهای، در اساس البته پیروزی خود را در گرو رای و میزان آن نمیداند، اما به هرحال، اعلام پیروزی ابراهیم رئیسی با درصد قابل قبولی از آراء دلچسبتر است.
به نظر میرسد روز جمعه، کسانی که هنوز ممکن است قصد شرکت در انتخابات را داشته باشند، مجاز به انتخاب رئیسجمهوری جدید از بین محسن رضایی، عبدالناصر همتی و ابراهیم رئیسی باشند؛ هرچند هم خود این نامزدها و هم رایدهندگان به آنها میدانند که این سه، نه شرایط و وزنی برابر دارند و نه امیدی همسان و یکسان به نتایجی که قرار است در کوتاهترین زمان ممکن تا پیش از ظهر روز شنبه اعلام شود و به بازی بیرمقی که در یک ماه گذشته جریان داشته، پایان دهد.
از این سه تن، پیشینه محسن رضایی، پیشبینی جایگاه او در اعلام نتایج روز شنبه را آسان میکند. او با حداقل رای، در رتبه آخر خواهد ایستاد و از هم اکنون احتمالا خود را برای مناظرههای چهار سال دیگر، البته اگر اساسا دیگر انتخاباتی در کار باشد، آماده میکند.
عبدالناصر همتی هم به احتمال قریب به یقین، با ایفای نقش رقیب اصلی، در رتبه دوم خواهد ایستاد تا جایگاه اول برای ابراهیم رئیسی در حد و حدود لازم در نظام اسلامی معنا یابد.
همتی هم مانند سه نامزد دیگر، یعنی امیرحسین قاضیزاده هاشمی، علیرضا زاکانی و محسن مهرعلیزاده از همان ابتدا با دوپینگ سیاسی و به لطف و کمک شورای نگهبانی به این میدان راه یافتند که صرفا دستورات صادر شده از سوی علی خامنهای بهعنوان فرد محوری در هسته مرکزی قدرت را اجرا و اعلام میکند.
حتی در همان دایره بسته رقابتی که بین کارگزاران جمهوری اسلامی وجود دارد، اگر کشتیبان را سیاستی دیگر بود، آن قدر مدعی ناخدایی وجود داشت که هرگز نوبت به هیچ یک از این چهار نفر نرسد. اینکه شرایط بهگونهای درآید که کسانی مانند همتی یا مهرعلیزاده یا قاضیزاده هاشمی یا زاکانی، با پیشینه و مناسبات و وزن اندک سیاسی، مدعی کسب صندلی دومین مقام رسمی کشور شوند، نه نشانی از ویژگیهای آنان دارد و نه خبر از پایگاه اجتماعی آنها میدهد.
رسیدن این چهار تن به مرحله فینال این بازی، تنها و تنها زمانی ممکن شد که شورای نگهبان و البته، در پس آن علی خامنهای، تمامی حریفان دیگر را اساسا از حضور در میدان محروم کردند.
این نکته عیانتر از آن بود که حتی خود نامزدهای بخواهند یا بتوانند آن را پنهان کنند. به همین دلیل بود که در مناظرهها آشکارا یکدیگر را پوششی و روکشی خواندند که به دلایلی دیگر وارد عرصه شدهاند و اصولا قرار نیست تا پایان هم در صحنه باقی بمانند. حتی ابراهیم رئیسی هم نتوانست خویشتنداری کند و با یادآوری جایگاه همتی به عنوان رقیب اصلی، به او گفت در اندازهای نیست که بتواند فضا را دو قطبی کند و یک حریف واقعی به نظر برسد.
این آشکارگویی، ناگزیز بود حتی به رغم همه هشدارها و توصیههایی که خامنهای به نامزدهای مورد تاییدش کرده بود که در مناظرهها حواسشان را جمع کنند و حرفهای بیرون از چارچوبی نزنند که همچون چند دوره اخیر در نهایت تصویری جز یک حکومت سراپا ناکارآمد، فاسد و ورشکسته از جمهوری اسلامی به مردم نشان ندهد.
سرنوشت انتخابات ۱۴۰۰ مدتها قبل روشن شده بود. اکنون به پرده آخر نمایش رسیدهایم و همانطور که وزارت کشور و شورای نگهبان گفتهاند، بازی تا پیش از ظهر شنبه تمام خواهد شد.
بنابراین، مسئله دیگر پرداختن به این بازی و یادآوری تمامی کمیها و کاستیهایش از آنچه میتواند حداقل استانداردهای یک «انتخابات» را داشته باشد، نیست.
از زمان اعلام نتایج آنچه نظام برای سالهای پیش رو انتخاب کرده، پرسش اصلی و نهایی این خواهد بود که جمهوری اسلامی تا چه زمانی میتواند با چهره بینقاب خود سرنوشت شهروندان ایرانی را در دست داشته باشد، شهروندانی که آگاهتر از هر زمان دیگر از ماهیت حقیقی و حقوقی نظام اسلامی، در دورترین فاصله خود از حاکمیت ایستادهاند و به روشنی مسیری درست خلاف مسیر حاکمانی را در پیش گرفتهاند که رویای بازگشت به مناسبات سلطانی پیش از مشروطیت را در سر میپرورانند.
ایندیپندنت فارسی: