ابراهیم رئیسی را میتوان سومین رئیس جمهوری دانست که محصول غیرمستقیم اشارات سیاسی علی خامنهای است و مأمور است که پروژههای مهم او را پیش ببرد.
رهبر جمهوری اسلامی سال ۸۳ که در وصف احمدینژاد گفت «رایحه خوش خدمت»، یک شعار انتخاباتی ساخت برای حامیان احمدینژاد، که میخواستند دولت مردمی بسازند و قطار را برای خامنهای به ریل انقلاب بازگرداند. این قطار چند سال بعد اما از جاده منحرف شد ولی مهمترین کارکردش برای رهبر جمهوری اسلامی، اجرای پروژه سرکوب بود.
سرکوب پس از ۸۸ که کهریزک نمادش شد، دادگاههای نمایشی جلوهاش بود و حصر و زندان و تبعید، پیامدش شد، یکی از گستردهترین پروژههای سرکوب سیاسی بود که تا سال ۹۰ اجرایی شد.
این سرکوب سیاسی که شکافی عظیم در داخل کشور ایجاد کرد، با شروع تحریمهای کشنده دولت اوباما ناتمام و ناکام ماند. فشارهای تحریم حکومت ایران را در گردنه فروپاشی اقتصادی گرفتار کرد و خامنهای ناچار شد دنده عقب بگیرد.
او سال ۹۲ که بر خلاف سالهای ۸۴ و ۸۸ کمترین دخالت انتخاباتی در اردوگاه اصولگرایان داشت و پشت پرده مجوز مذاکرات محرمانه هستهای با آمریکا داده بود، دنبال یک چهره دیگر بود که سابقه سازش داشته باشد.
این مأموریت هم با برآمدن حسن روحانی، فرمان علنی «نرمش قهرمانانه» و امضای برجام به نتیجه رسید ولی ظهور دونالد ترامپ در آمریکا و خروجش از برجام، ماموریت را نیمه تمام گذاشت.
در وضعیت کنونی که پروژه «سرکوب» سیاسی که دامنه آن به حذف مأموران سرکوب یعنی تیم احمدینژاد نیز رسیده، در آستانه کامل شدن است و پروژه نیمه تمام «سازش» روی میز رهبر جمهوری اسلامی است، مهمترین مأموریت ابراهیم رئیسی میتواند تثبیت باشد؛ تثبیت وضعیت سرکوب و تثبیت موقعیت سازش.
آیتالله خامنهای در طول دو سال گذشته، برای رساندن ابراهیم رئیسی به پاستور، ابتدا عبارت «دولت جوان حزباللهی» را باب کرد، عبارتی که رحیم صفوی، مشاور نظامیاش گفت یک «کد» است.
کد که اعلام شد، رقابتهای داخلی یاران رهبر شروع شد. اول قالیباف شروع کرد و سفرهای استانی رفت و گفت خامنهای از این کارش راضی است. پس از مدتی اما این سفرها کمرنگ شد و سفرهای استانی ابراهیم رئیسی پررنگ شد. به نظر میرسید رهبر نظام به سفرهای این مرید خویش راضیتر است و رقیب تراشی را صلاح نمیدید.
گام بعدی به حداقل رساندن ریسک بود. دولت بایدن که در آمریکا ظهور کرد، غلامعلی حدادعادل، مشاور عالی رهبر، هشدار داد که برخی در داخل میخواهند از مذاکرات هستهای احتمالی و برآمدن بایدن یک سرمایه سیاسی و انتخاباتی بسازند.
کار خامنهای این بود که این پروژه را به تعویق بیندازد. مجلس به رهبری قالیباف به یک مصوبه سختگیرانه هستهای رای داد. دولت روحانی با آن مخالفت کرد ولی خامنهای جلسه گذاشت و دستور داد که مصوبه مجلس اجرا شود.
مصوبه مجلس که پیشرفت سریع برخی اجزای کلیدی برنامه هستهای ایران و دشوارتر شدن وضعیت نظارت بر برنامه هستهای را در پی داشت، کار مذاکرات احیای برجام را پیچیده و دشوارتر کرد.
خامنهای به موازات این مصوبه، خواستههای حداکثری داشت، گفت دستور کار کشور مذاکره است که روند متوقف نشود ولی تاکید کرد که عجله نداریم. هدفش روشن بود: میخواست تلاشها و تاثیر رسیدن به نقشه راه توافق به انتخابات ریاست جمهوری نرسد.
اصولگرایان این بدبینی را داشتند که جناح رقیب میخواهد دوباره سانتریفیوژ و تحریم و مذاکره را محور اصلی مناظرهها و انتخابات کند و محمدجواد ظریف را مهمترین نماد این پروژه میدانستند.
انتشار یک فایل صوتی که سخنان ظریف علیه رویکرد و خساراتهای قاسم سلیمانی به دیپلماسی ایران را بازتاب میداد، فرصت مناسبی برای حذف این نماد بود و موضعگیری علنی خامنهای علیه ظریف پایان شانس و حیات سیاسی او را رقم زد.
با حذف مهمترین نماد پروژه، اصلاحطلبان سراغ چهره دیگرشان رفتند تا خود را پیدا کنند؛ حسن خمینی. اینجا هم خامنهای دخالت کرد و نوه روحالله خمینی را منع کرد از ورود به این عرصه تا هم خیال رئیسی راحت شود و هم آقازادههای خودش.
در کشاکش بحثهای مربوط به آمدن و نیامدن ابراهیم رئیسی، این بحث میان اصولگرایان در گرفته بود که چرا او در ریاست قوه قضاییه نمیماند و ماموریتش را تمام نمیکند. با بالا گرفتن بحثها، خامنهای وارد میدان شد، سخنرانی مفصلی کرد و از اختیارات و امکانات بالای دولت نسبت به سایر قوا گفت و اهمیتش را تشریح کرد. پس از آن سخنرانی در میان اصولگرایان کمتر در این باره بحث شد؛ مجوز صادر شده بود.
گام دیگر را اما شورای نگهبان تحت تسلط خامنهای برداشت و محمود احمدینژاد، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان را که احتمال داشت برای رئیسی ریسک ایجاد کنند، ردصلاحیت کرد.
رقبا که از میدان به در شدند، خامنهای در روزهای آخر تبلیغات به میدان آمد و گفت رای رئیسجمهور باید بالا شد، این اشاره کافی بود که دو کاندیدای پوششی اصلی یعنی سعید جلیلی و علیرضا زاکانی به نفع رئیسی کنار روند و پروژه رئیس جمهور کردن چند مرحلهای او به پایان برسد تا «غصههای» خامنهای کمتر شود.
با پایان یافتن انتخابات سال ۱۴۰۰ میتوان گفت که پروژه مهار و سرکوب سیاسی در داخل حکومت به نقطه مناسبی از نظر رهبر جمهوری اسلامی رسیده است.
رهبر جمهوری اسلامی از سرکوب شبکهای گسترده از فعالان سیاسی در سال ۸۸ تا سرکوب خونین اعتراضهای آبان ۹۸، یک پروژه مرگبار اجتماعی را پیش برده که بخشی از آن حدفاصل سالهای ۸۴ تا ۹۰ با همراهی دولت احمدینژاد و بخش دیگر آن در سالهای ۹۶ تاکنون با مشارکت دولت روحانی عملی شده است.
در خلال همه این سالها، رهبر جمهوری اسلامی نهادهای امنیتی خودش را قوی و مسلطتر کرده، ردپای سپاه در قوه قضاییه را به حداکثر رسانده، سازمانهای سرکوبگر را متنوع، مجهز و وسیعتر کرده و نشان داده است که آماده شلیک به سر و پای هر معترضی است.
در سطح بازیگران داخلی حکومت نیز، اکبر هاشمی رفسنجانی مرده است، میرحسین موسوی در حصر است، مهدی کروبی در خانهاش اندکی فعالیت سیاسی دارد ولی با شکست سنگینی که در حمایت از عبدالناصر همتی خورد، حاشیهنشین تر شد. پروژه مهار حسن خمینی و محمد خاتمی با موفقیت پیش میرود، اعتبار حسن روحانی به حداقل رسیده، علی لاریجانی پیام دریافت کرد که پایش را از خطوط خاصی نمیتواند فراتر بگذارد، محمدجواد ظریف پیام و عتاب تند گرفت و عذرخواهیاش هم چارهساز نشد، محمود احمدینژاد هم دوباره ردصلاحیت شد و اگر از مجمع تشخیص مصلحت نظام نرود، قدرت و امکانی برای مانور ندارد.
در غیاب و انزوای این چهرهها که هر کدام میتوانستند اردوگاهی را به دنبال خود بکشانند، اکنون ظهور ابراهیم رئیسی که تا سال ۹۴ چهرهای کم مایه در سیاست داخلی ایران بود، میتواند نقطه شروع یک ساماندهی سیاسی برای تثبیت وضعیت سرکوب سیاسی باشد.
او در کنار گروهی از بدنام ترین اصولگرایان مانند محمدباقر قالیباف که نماد فساد بوده و رهبری حذف و سرکوب سیاسی در مجلس را بر عهده دارد، هسته اصلی ماموریت شدهاند.
این شبکه که با کارتلهای اقتصادی زیر نظر دفتر رهبر جمهوری اسلامی مانند ستاد اجرایی فرمان امام، قرارگاه خاتمالانبیای سپاه و آستان قدس رضوی، رابطه قوی مالی و سیاسی دارد، هم برای تثبیت موقعیت خویش در داخل و هم برای تامین شبکه عظیم وابسته نیازمند به تثبیت موقعیت سازش با غرب است.
سازش با غرب از نگاه رهبر جمهوری اسلامی، برقراری رابطه با آمریکا نیست، بلکه یافتن راهی برای کمتر کردن فشار تحریم است. این پروژه از مسیر مذاکرات احیای برجام که دولت روحانی ماموریت به نتیجه رساندن آن، حداقل در حد نقشه راه را دارد، فرصت اجرایی شدن دارد.
حکومت تحت کنترل رهبر جمهوری اسلامی از زیر فشار حداکثری دولت ترامپ جان سالم به در برده و او اکنون کمتر نگران فروپاشی اقتصادی ناشی از فشار خارجی به نظر میرسد ولی فشار خارجی و تداوم نارضایتی گسترده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی داخلی، میتواند خطر رویدادهایی چون آبان ۹۸ را کماکان در اوج نگه دارد.
سایه آبان ۹۸ که به روایت خبرگزاری رویترز خامنهای دستور داد جمعش کنند و این دستور ۱۵۰۰ کشته روی دست معترضان گذاشت، روی سر انتخابات فعلی هم بود و حتی ابراهیم رئیسی که وارث ننگینترین جنایت تاریخ جمهوری اسلامی یعنی اعدام هزاران زندانی در تابستان ۶۷ است، تلاش کرد که از آن فرار کند.
کنترل پروژه سرکوب سیاسی، بهبود موقعیت اجتماعی رئیسی، کاهش ریسکهای خارجی، یافتن راهی برای نفس کشیدن اقتصاد و افزایش ثبات سیاسی در دورانی که میتواند سالهای پایانی زندگیاش باشد و باید مقدمات سپردن ماموریت به جانشین را فراهم کند، به یافتن راهی برای سازش نیازمند است.
سرکوب علنی و سازش یواشکی؛ این دوگانهای است که خامنهای برای بقا یافته است و رئیسی باید انجامش بدهد.
رضا حقیقتنژاد- رادیو فردا: