لغو همه تحریمها و احیای اقتصادی بدون تغییر در سیاستهای منطقهای، میل به انزواطلبی و اصرار بر دشمنی با آمریکا و اسرائیل، توهمی بیش نخواهد بود
حسن روحانی، هفتمین رئیسجمهور ایران صبح شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰، در حالی که هنوز نتیجه سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در روز قبل اعلام نشده بود، به دیدار ابراهیم رئیسی، کاندیدای منتخب شورای نگهبان رفت.
روحانی در این ملاقات که ۴۵ روز قبل پایان هشت سال ریاستجمهوریاش انجام شد، عملا پرونده هستهای را به رئیسی سپرد و محمدجواد ظریف، وزیر خارجه و عباس عراقچی، مذاکرهکننده ارشد هستهای را موظف به ارایه گزارش به او کرد.
رئیسی که پیروز انتخابات تحریم شده از سوی بخش قابل توجهی از مردم معرفی شد در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی «تندرو» توصیف میشود، اما معدود اظهاراتش درباره مذاکرات هستهای و برجام تفاوت چندانی با روحانی که برچسب اجباری «میانهرو»ی به دنبال داشت، ندارد. او نیز به رهبر جمهوری اسلامی چشم دوخته که این روزها خواستار لغو همه تحریمها و دریافت تضمین از آمریکا است.
نشانههایی مانند ادامه همکاری نسبی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و باقیماندن در مذاکرات احیای برجام، حاکی از آن است که با تغییر دولت؛ سیاست هستهای دستکم در کوتاهمدت دستخوش تحول چندانی نمیشود. از سوی دیگر ظریف از مدتها پیش از مذاکرات هستهای حذف شده و عراقچی، از چهرههای مورد اعتماد سپاه میتواند مانند ماههای قبل مذاکرات را دنبال کند.
این نوشتار نه درباره سرنوشت مذاکرات و لغو تحریمها، بلکه درباره فروش یک «توهم» به جای یک «رویا» است.
دولت یازدهم سوار بر موج لغو تحریم به پاستور رسید
بر خلاف تبلیغات و مناظرههای انتخابات اخیر که کدواژه آن «بهبود وضعیت معیشتی و مبارزه با فساد» تعیین شد و کاندیداها حول آن مانور میدادند، «توافق هستهای و لغو تحریمها» محور انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ بود.
این انتخابات پس از دورهای فشرده از قطعنامه و تحریم فلجکننده برگزار میشد. حسن روحانی، تنها «روحانی» حاضر در جمع هشت کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، مدعی بود که «کلید» حل همه مشکلات در دست او است. «شیخ دیپلمات»؛ (عنوانی که روحانی از مذاکرات «سعدآباد» یدک میکشد) وعده داد که با توافق هستهای، تحریمها لغو میشوند و سرمایهگذاران خارجی به ایران هجوم میآورند تا برای به حرکت درآوردن موتور اقتصاد با هم رقابت کنند.
روحانی با شعار «چرخ سانتریفیوژها و کارخانهها باید همزمان بچرخد»، در مرداد ۱۳۹۲ راهی ساختمان ریاستجمهوری شد تا به کمک ظریف، بخش علنی مذاکرات محرمانهای را با آمریکا پیگیری کند که از دو سال قبل با چراغ سبز علی خامنهای در مسقط پایتخت عمان آغاز شده بود.
به موازات پیشرفت مذاکرات در ژنو و وین، اعضای دولت روحانی وعده میدادند که انبوه سرمایه خارجی و بازگشت به شرایط پیش از تحریم در راه است. تا جایی که محمد باقر نوبخت، نهم خرداد ۱۳۹۴ مدعی شد که در صورت توافق هستهای ۱۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران تزریق میشود.
سرانجام برجام در تیرماه ۱۳۹۴ امضاء و در ۲۶ دی همان سال اجرا شد. روحانی از «فرجام برجام» سخن گفت و روزنامه دولت تیتر زد: «فروپاشی تحریم».
«روزهای طلایی» که قرار نبود از راه برسد
اما بر خلاف ادعای دولت روحانی، توافق هستهای و لغو بخشی از تحریمها در وضعیت اقتصادی ایران که با بحران عمیق سوءمدیریت و فساد دست به گریبان است، تغییری ایجاد نکرد. حقیقت این بود که شرکتها و بانکهای بزرگ بینالمللی حاضر نبودند منافع کلان خود در آمریکا را در چشمانداز مبهم توافقی که به تایید سازمان ملل یا کنگره آمریکا نرسیده قربانی کنند. اظهارات بعدی مقامات دولت نشان داد که از آغاز میدانستند، برجام معجزه اقتصادی پدید نمیآورد.
به فاصله چند ماه پس از اجرای برجام، لحن دولت در جهت پایین آوردن انتظارهای مردم و قطع پیوند مشکلات اقتصادی با برجام، تغییر کرد.
نوبخت گفت مردم نباید بعد از برجام «انتظار بیش از حد از اقتصاد داشته باشند.» محمدرضا نعمتزاده، وزیر صنعت، معدن و تجارت هم گفت: «توافق هستهای باعث گشایش در همه حوزههایی اقتصادی نمیشود.»
از سوی دیگر وعده روحانی به باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا برای مذاکره در مورد موضوعات فراتر از مساله هستهای محقق نشد و از همین رو تا پایان دولت اول روحانی منافع برجام (آن هم برای غرب) از کنترل برنامههای هستهای ایران فراتر نرفت.
دولت دوازدهم؛ انکار وعدهها
روحانی با تاکید بر برجام به عنوان مهمترین دستاورد سیاست خارجی و ابراز امیدواری به گشایش اقتصادی در نتیجه لغو تحریمها، پس از دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۶ نیز در پست خود باقی ماند. هرچند که تمرکز او به وضوح به سیاست داخلی و تضمین حیات سیاسی خود پس از پایان دومین دوره ریاستجمهوری معطوف شده بود.
با آغاز دولت دوم روحانی، او و اطرافیانش در دولت و رسانهها روند انکار یا کوچکنمایی وعدههای مرتبط با برجام را آغاز کردند. نزدیکان به روحانی میگفتند که اصولا قرار نبوده برجام همه مشکلات اقتصادی را رفع کند و برخی هم گفتند که بنا بر مصلحت برجام «بَزک» شده بود.
همزمان دولت دونالد ترامپ که در آمریکا به قدرت رسیده بود، خواستار دستیابی به توافقی گستردهتر با ایران بود و تهران به درخواستهای مکرر برای مذاکره پاسخ نمیداد.
سرانجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، آمریکا از برجام خارج شد و دولت ترامپ به تدریج نظام تحریمها را دوباره برقرار کرد. از آن روز تا امروز برجام عملا در اغما بوده و شرایط اقتصادی ایران وخیمتر شده است.
باوجود اینکه روحانی انگشت اتهام را به سوی واشینگتن نشانه میرود؛ اما او هیچگاه نگفت، چرا وعده خود به اوباما برای مذاکره بر سر موضوعات دیگر را عملی نکرد. اقدامی که باتوجه به نگرانیهای امنیتی کشورهای منطقه، برای حفظ برجام و اطمینان خاطر سرمایهگذاران خارجی نسبت به امنیت تجارت با ایران ضروری بود.
پایان ظریف زودتر از برجام و دولت روحانی
نمیتوان پرونده هستهای ایران در دولت روحانی را بدون پرداختن به یکی از مهمترین مهرههای بازی یعنی محمدجواد ظریف بررسی کرد.
دیپلمات مسلط به زبان انگلیسی، آشنا با اتاقهای فکر ایالاتمتحده و دوستی با چهرههای دمکرات که فرهنگ آمریکاییها را میشناخت اما عمر «قهرمانی»اش در دیپلماسی از عمر دولت روحانی کوتاهتر بود.
کارکرد نقاب «امیرکبیر زمان» در همان روز اجرای برجام به پایان رسید، چرا که فراتر از لغو تحریمها، برای ظریف نقشی در سطح روابط بینالملل و منطقهای در نظر گرفته نشده بود. ظریف همراه با برجام رو به زوال رفت و فایل صوتی درز کرده آخرین ضربه را به سرنوشت سیاسیاش وارد کرد.
گام آخر؛ پیشبرد مذاکرات احیای برجام
روحانی در ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ با اطمینان گفته بود که «موضوع تحریم در میانمدت قابل حل است». کلید روحانی در مدت هشت سال که زمانی طولانی است، در قفل تحریم نچرخید، اما درِ ساختمان ریاستجمهوری در خیابان پاستور را به روی او بازنگهداشت.
حسن روحانی، سیاستمدار زیرکی که همواره توانسته خود را در کانون قدرت نگاهدارد، این روزها سرگرم تحویل بیدردسر دولت به ابراهیم رئیسی و پیشبرد مذاکرات احیای برجام برای بهرهبرداری ثمره آن در دولت سیزدهم است.
اما حتی با احیای برجام نیز، لغو همه تحریمها و احیای اقتصادی بدون تغییر در سیاستهای منطقهای، میل به انزواطلبی و اصرار بر دشمنی با آمریکا و اسرائیل، توهمی بیش نخواهد بود.