گویند شخصی متوهم دعوی خدایی میکرد، او را پیش خلیفه بردند، او را گفت: پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری میکرد، او را گردن زدند. مدعی گفت: “نیک کردهاند که او را من نفرستاده بودم”. این نوع دروغپردازی بیمارگونه (pathological) یا توهم خودبزرگ بینی از یک سو و ترویج توهم “تجزیه طلبی” نه تنها بعنوان شمشیر دو لبه توسط جمهوری اسلامی (همانند آویزان کردن شمشیر داموکلس بر سر ملت)؛ و برخی از گروه ها و افراد مشکوک مورد سوءاستفاده قرار می گیرد, بلکه مکانیسم عملی آن به مثابه دو لبه هماهنگ یک قیچی یا دو روی یک سکه رایج در نظام جمهوری اسلامی در عین پیچیدگی بسیار ساده و قابل توضیح است.
در طی دو هفته گذشته و بعد از اعتراضات گسترده خوزستان و حمایت متعاقب استانهای مختلف کشور, حتی رهبر و رئیس جمهور هم به نوعی به حقانیت اعتراض مردم نسبت به اوضاع اسفبار کشور اعتراف کردند. جرقه آتشی که از نیزارهای خشک خوزستان برخاسته بود به خرمن نظام در بقیه شهرهای کشور سرایت کرد. و همه دیدند کفگیر این نظام متوهم و ناتوان به ته دیگ خورده است. به همین دلیل جمهوری اسلامی برای ایجاد خلل در صفوف متحد ملت بپاخاسته و با پاشیدن بذر ترس و تفرقه به تبلیغات دروغین, هراس افکنی و فرافکنی پرداخت و با کمک ایادی خود در داخل و خارج کشور یکبار دیگر مطالبات بر حق مردم را به “لولو خُره خُره تجزیه طلبی” ربط داد و “گوبلز” های مبلغ در بوق و کرنای رسانه ها دمیدند که یا یهاالناس این اعتراضات دسیسه دشمنان ایران برای تجزیه کشور است و اینکه با به اصطلاح “تجزیه طلبان” همراه نشوید.
به همین دلیل امروز صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعترافات حبیب فرج الله چعب از جنبش نضال که در ترکیه ربوده شده بود را پخش می کند و با حمله به رسانه های برونمرزی مدعی می شود که هدف “چیزی جز ایجاد آشوب و تجزیه ایران نیست” (دقیقه ١ ویدئو). این ویدئو تبلیغاتی در اکثر رسانه های جمهوری اسلامی منتشر شده است. البته دُم خروس این اعتراف یا قسم اجباری حضرت عباس از زیر عبای آخوندی و اسکناس یوروئی پیداست. زیرا در همین برنامه, جمهوری اسلامی مدعی می شود: “سرویس اطلاعات عربستان برای راه اندازی شبکه اینترنشنال۳٠ میلیون یورو هزینه کرده است. این در حالیست که یورو واحد پول بریتانیا نیست و اینکه عربستان چرا باید “ریال” یا “دلار” خود را ابتدا به یورو و سپس به “پوند” تبدیل کند. واقعا که دروغگو بی اطلاع و کم حافظه است.
بقول مذهبی ها شجره خبیثه ء بی ثمر را باید از میوه اش شناخت و نه از ریشه اش. زیرا میوه خوار و مسموم و “خارگونه” آن عیان است و ریشه مصنوعی و بی بُته اش نهان. اگرچه اختلال “توهم توطئه” و خود بزرگ بینی یا بیماری “سندرم دانایی و توانایی ء متوهم” قبل از دوران سریال معروف تلویزیونی “دایی جان ناپلئون” وجود داشت, ولی متعاقب انقلاب سال ۵۷ یعنی بعد از اینکه آخوندهای سه کلاسه از حجره های قرون وسطایی خویش بیرون خزیدند و بر مسند قدرت نشستند و این شجره ناپاک را در مملکت و همچنین اذهان ما کِشتند و پرورش دادند. دروغپردازی و فرافکنی و در نهایت روانپریشی و ویرانی نهایی حاصله از آن مسیر اجتناب ناپذیر این بیماری مزمن و خطرناک است که نمونه های بارز آن را نه تنها بین روحانیون حاکم بلکه در میان عناصر مشکوک و بخصوص در بین “پرسه زنان” منزوی اما خودشیفته دنیای مجازی نظیر کلاب هاوس می توان یافت که تبلیغات نظام را جهت ترس گستری و شایعه پراکنی شبانه روز بازتولید می کنند و فروپاشی نظام را با فروپاشی ایران مترادف می دانند. نگارنده نیز در طی هفته گذشته در رسانه های مختلف از جمله برنامه چشم انداز تلویزیون ایران اینترنشنال و بخش اخبار و یا برنامه شطرنج صدای آمریکا بر این ضرورت مبرم در اتحاد و همگرایی تاکید کرده ام. علاوه بر افراد شناخته شده وابسته و طرفدار نظام که حساب آنها کاملا جداست, از منظر روان شناختی این ترس ناروا و بیهوده از “تجزیه موهوم” گریبانگیر تعداد اندکی از افراد اپوزیسیون نیز شده است.
و اینگونه است که در عصر یاس و “یائسگی ء فکر” یا بعبارتی “امتناع اندیشه” موجودات ماقبل قرون وسطی با تبلیغات دروغین و همیاری دروغپردازان و با تمسک به “لولو خُره خُره تجزیه طلبی” بر ما مسلط و حاکم شده اند تا آینده را با مصالح پوسیده گذشته خویش بسازند. دریغا که روحانیون حاکم بر کشور به بلاهت خود و “جهالت” برخی از ما کاملاً واقفند و ماهرانه از آن بهره میگیرند تا من و تو ما نشویم. باید فکر کرد, باید اندیشید که چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم؟ بقول حمید مصدق من اگر برخیزم, تو اگر برخیزی؛ همه برمی خیزند. من اگر بنشینم, تو اگر بنشینی, چه کسی برخیزد؟ چه کسی با دشمن بستیزد؟ چه کسی پنجه در پنجهی دشمن دون آویزد؟ من اگر ما نشوم، تنهایم؛ تو اگر ما نشوی، خویشتنی…در نتیجه باید هوشیار بود و نه تنها از شمشیر دولبه “لولو خُره خُره تجزیه طلبی” و حیله مبلغان مکار و جا نماز آبکش های همه جا حاضر در رسانه ها نترسید, بلکه نسبت به توهم دانایی نادانان و توانایی ناتوانان حاکم ایمان آورد و صفوف خود را فشرده تر کرد؛ که بقول سهراب سپهری “اندکی صبر, سحر نزدیک است”.
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن
مرداد ١۴٠٠