در صورت سپردن کلید شهرداری تهران به علیرضا زاکانی این مجموعه بار دیگر شهرداری سیاسی و اصولگرا خواهد داشت
در دو دهه گذشته، سمت شهرداری تهران، پایتخت ایران، بهویژه از نظر سیاسی جایگاهی مهمی بوده است و انتخاب شهردار میان گروههای درون حاکمیت رقابتی به تماممعنا محسوب میشود.
پس از پیروزی انقلاب و روی کار آمدن جمهوری اسلامی تا سال ۶۸ و آغاز به کار دولت هاشمی رفسنجانی، عموما شهرداران تهران فعالیتی کوتاهمدت داشتند و با وجودی که از بین نیروهای انقلابی انتخاب میشدند، ولی هیچگاه به این دلیل به چهره اثرگذار سیاسی تبدیل نشدند.
محمد توسلی، چهره سرشناس ملی مذهبی، اولین شهردار تهران پس از انقلاب ۱۳۵۷ بود که به حکم مهدی بازرگان به مدت دو سال بر این مسند نشست. پس از آن، در فاصله دیماه ۱۳۵۹ تا دی ۱۳۶۲، پنج نفر شهردار تهران شدند؛ سیدرضا زوارهای، سید کمال نیکروش، غلامحسین دلجو، محمدقاسم سیفیان و حسین بنکدار که همگی در دوره مسئولیت خود جزو نیروهای انقلابی به حساب میآمدند؛ هرچند مدت تصدی هیچیک از این افراد بیش از یک سال نبود.
در سال ۱۳۶۲، محمدنبی حبیبی با حکم ناطق نوری به مدت چهار سال شهردار تهران شد تا طلسم مدیریت کوتاهمدت این پست شکسته شود. پس از حبیبی، سید مرتضی طباطبایی دو سال شهردار تهران بود و در نهایت با روی کار آمدن هاشمی رفسنجانی در مسند ریاستجمهوری، شخصی بر صندلی شهرداری تهران نشست که مسیر سمت شهرداری تهران را تغییر داد؛ غلامحسین کرباسچی، نیروی جوان نزدیک به هاشمی، از ابتدای تکیه زدن بر صندلی شهرداری تهران، بهعنوان شخصی که سرعت ساختوساز در این شهر را سرعت بخشید و شمایل شهر را تغییر داد، شناخته شد.
البته آنچه شهرداری کرباسچی را به نقطه عطفی در تاریخ شهر تهران بدل کرد، گرایش سیاسی او بود. با تاسیس حزب کارگزاران و نزدیک شدن انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۷۶، کرباسچی و نیروهای موسوم به کارگزاران در سپهر سیاسی ایران نقشی تعیینکننده بازی کردند.
شاید همین تاثیرگذاری باعث شد که خبر بازداشت کرباسچی در همان سال اول دولت خاتمی، تهران را با اولین شوک بزرگ سیاسی پس از «دوم خرداد» مواجه کند. خشم و اعتراض خاتمی به قوه قضاییه و در پی آن برگزاری دادگاه کرباسچی و پخش تلویزیونی این دادگاه، سمت شهرداری تهران را به جایگاهی اثربخش در سطح کشور بدل کرده بود. همان زمان بحث حذف کرباسچی از سپهر سیاسی ایران در آینده بر اساس حکم صادره، مهمترین گمانهزنی روز محافل بود.
اگرچه در همان سال و با برگزاری انتخابات شوراها و تشکیل شوراهای شهر و روستا، انتصاب شهردار تهران بهظاهر از دست دولت خارج شد، ولی اتفاقا همین تعیین انتخاب شهردار درشوراها بود که انتخابات نخستین دوره شوراهای شهر در تهران را به اتفاقی پرشور و چالش تبدیل کرد. کرباسچی و حواشی پیرامون دوران او منزلت صندلی شهرداری تهران را تا جایگاه وزارت بالا برده بود اما درگیریهای درون جناحی و کارشکنیهای نهادهای امنیتی سبب شد با وجود پیروزی مطلق اصلاحطلبان در انتخابات شورای نخست، انتخاب شهردار تهران برای آنها به یک چالش بدل شود و در نهایت شکست مطلق آنها در دومین دوره انتخابات شوراها را رقم بزند.
شورای اول چهار تن را بر صندلی شهرداری تهران نشاند. الویری، حقانی، ملک مدنی و مقیمی اما هیچکدام نتوانستند آنچه را میراث کرباسچی خوانده میشد، حفظ کنند.
انتخابات شورای دوم و پیروزی جریانی به نام آبادگران سبب شد تا چهرهای نوظهور به سیاست ایران وارد شود؛ محمود احمدینژاد در حالی به شهرداری تهران منصوب شد که پیش از این برای اهالی تهران چهرهای ناشناس بود.
باور عمومی این بود این انتخاب پایانی بر دوران سیاسی بودن شهرداری تهران است؛ غافل از اینکه این فرد گمنام رویاهای بلندی در سر دارد. با وجود ناباوری عمومی، احمدینژاد در مدت دو سال از شهرداری تهران به ریاستجمهوری رسید تا بار دیگر صندلی شهرداری تهران موقعیتی سرنوشتساز در سیاست ایران باشد.
پس از احمدینژاد، محمدباقر قالیباف چهره سیاسی دیگری بود که اصولگرایان تلاش کردند زخم شکست و تنها گذاشتنش در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ را با نشاندن او بر صندلی شهرداری تهران التیام بخشند. قالیباف ۱۲ سال شهردار تهران ماند اما از همان روز نخست این سمت را سکوی رسیدن به رویای دیرینهاش یعنی ریاستجمهوری میدید. او در زمان شهردار بودن دو بار در انتخابات ریاستجمهوری نامزد شد که بار اول شکست خورد و بار دوم مجبور شد به نفع ابراهیم رئیسی کنار برود.
پیروزی مجدد اصلاحطلبان در انتخابات پنجم شوراها قالیباف را از شهرداری تهران به صندلی ریاست مجلس رساند و حالا گمان همه بر این بود شورای پنجم نه فقط شهردار تهران که نامزد اصلی ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۰ را رونمایی میکند. از این رو انتخاب محسن هاشمی که بالاترین رای را در انتخابات شورا داشت، محتملترین گزینه بود. ولی در نهایت این محمدعلی نجفی بود که بر صندلی شهرداری تهران تکیه زد.
نجفی از همان روز نخست گزینه محتمل اصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ شناخته میشد و به همین دلیل جریان تندرو درون حکومت تمام تلاش خود را برای شکست او در شهرداری تهران به کار گرفت. هرچند در نهایت آنکه او را از گردونه بازی بیرون انداخت، خودش بود.
خبر قتل همسر دوم نجفی به دست وی نهتنها بر عمر سیاسی او نقطه پایان گذاشت، که باید آن را ضربهای هولناک بر پیکر اصلاحطلبانی دانست که از همان زمان دریافتند بازی ۱۴۰۰ را از پیش باختهاند. شاید به همین دلیل انتخاب چهرهای چون حناچی تقلایی بود که دستکم با کاستن از بار سیاسی و اثربخشی شهرداری تهران بتوانند جلوی ضربه خوردن نیروهای اصلیشان را بگیرند.
اگرچه انتخاب ۱۴۰۰ با کاهش چشمگیر مشارکت، پیروزی اصولگرایان را از پیش قطعی کرده بود، هیچکس گمان نمیکرد شهرداری تهران که در بازی سیاست ایران جایگاهی تعیینکننده دارد، در اختیار فردی قرار گیرد که به نظر میرسد از همه لحاظ دورترین فاصله را با آن دارد.
انتخاب علیرضا زاکانی به شهرداری تهران خروجی شورای ششم است. چهرهای که به نظر میرسد پاداش لحن گزنده و تندش در مناظرههای انتخاباتی و انصراف به نفع ابراهیم رئیسی را گرفته است.
زاکانی در سال ۱۳۷۸ بهعنوان یکی از مسئولان بسیج دانشجویی در سرکوب دانشجویان معترض در واقعه کوی دانشگاه حضور داشت. همین حضور باعث شد که در سال ۱۳۷۹ مزد خود را با انتصاب به سمت مسئول بسیج دانشجویی دریافت کند. او از سال ۸۲، با تشکیل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی به کارگزار سیاست وارد شد و با نزدیک شدن به رئیسجمهور نهم نهتنها نماینده مجلس شد که با حضور در شورای ۱۱ نفره جبهه متحد اصولگرایان، خود را به عنوان چهرهای صاحب رای در خروجیهای این شورا تثبیت کرد.
مهمترین تصمیم زاکانی در دوران نمایندگی مجلس را میتوان طرح تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد دانست. او از مخالفان سرسخت اصلاحطلبان، بهویژه خانواده هاشمی رفسنجانی، بود و لحن گزنده و توهین آمیزش از او چهرهای ساخته بود که بیشتر هتاک شناخته میشد تا سیاسی.
در دولت دهم، زاکانی از منتقدان احمدینژاد، مشایی و بقایی شد. حملات تند او به جریانی که آن را انحرافی میخواند، تلاش او برای ایجاد فاصله از همان گروهی بود که از وی چهرهای سیاسی ساخته بودند.
زاکانی برای آنکه خود را چهرهای جنجالی نشان دهد، همواره مدعی افشاگری پروندههای مالی بود؛ البته افشاگریهای وی هرگز متوجه تاریکخانه فساد نهادهای زیر نظر بیت رهبری جمهوری اسلامی و نزدیکان وی نمیشد. او در برخی از افشاگریهای سیاسی خود با حکم دادگاه به دلیل نادرست بودن ادعاهایش محکوم شد. محکومیتی که رد صلاحیت او در دو انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ را به همراه داشت.
با توجه به دو بار رد صلاحیت شدن، کمتر کسی گمان میکرد که شورای نگهبان زاکانی را در سال ۱۴۰۰ به مرحله نهایی بازی ریاستجمهوری راه دهد؛ هرچند از همان آغاز او را نامزدی پوششی برای ابراهیم رئیسی میخواندند.
پیش از آغاز مناظرهها، همه رسانههای اصولگرا معتقد بودند با توجه به تجربه ضعف رئیسی در مناظرههای سال ۱۳۹۶ قرار است زاکانی نقش توپخانه او علیه نامزدهای نزدیک به جریان مقابل را بازی کند. نقشی که او بهخوبی ایفا کرد و در هر سه مناظره نهتنها تندترین حملات را به همتی داشت که دولت روحانی را به فساد گسترده و نظاممند متهم کرد. به میان کشیدن پرونده برادر رئیسجمهور و انتخاب لحنی توهینآمیز و تمسخرآمیز خطاب به دو نامزد غیر همسو با ابراهیم رئیسی، او را چهره جنجالی مناظرهها کرد. او مسئولیت سپرده شده را با انصراف دقیقه نودی به نفع ابراهیم رئیسی تکمیل کرد.
عجیب نیست که زاکانی اذعان میدارد به او چندین سمت در کابینه را پیشنهاد کردند اما دوست داشته است شهردار تهران شود. گویی رئیسی برای زاکانی منوی رنگارنگی روی میز گذاشته تا از میان وزارت رفاه، بهداشت و ریاست دفتر رئیسجمهور و شهرداری تهران یکی را برگزیند.
نکته عجیب این است که انتخاب شهردار تهران اصلا در حوزه مسئولیت رئیسجمهور نیست که بخواهد آن را بهعنوان گزینهای به فردی پیشنهاد دهد. شاید همین مسئله است که سبب شد، چمران، رئیس شورای ششم تهران، پس از اولین رایگیری برای انتخاب زاکانی در فایلی صوتی فاش کند که اعضای شورا برای انتخاب زاکانی زیر فشار شدید قرار گرفته بودند. انتخابی که البته با واکنش سازمان بازرسی مواجه شد چرا که مدرک تحصیلی زاکانی جزو مدارک موردتایید برای سمت شهرداری تهران نیست؛ اما زاکانی سهم خود را از منوی پیشنهادی برداشته است و اعضای شورای شهر تهران هم بهصراحت از تغییر قانون برای امکان شهردار شدن او سخن گفتهاند. او حالا در آستانه ورود به ساختمان شهرداری تهران است.
زاکانی احتمالا میداند راه رسیدن به ریاستجمهوری میانبری طلایی به نام شهرداری تهران دارد. از این رو این جایگاه را با وجود تخصص نداشتن در آن به پذیرش وزارت ترجیح میدهد. باید دید زاکانی هم مانند احمدینژاد با روی خوب شهرداری تهران مواجه میشود یا همانند کرباسچی، نجفی و قالیباف نحسی صندلی شهرداری تهران گریبانش را میگیرد.