خود را همچنان اولین رییسجمهور ایران میدانست؛ چرا که معتقد بود با «کودتای خزنده» و با روش غیرقانونی عزل شده است. مخالفانش اما او را دارای «کیش شخصیت» میخواندند. او آیتالله «خمینی» را باعث عزل خود میدانست؛ اما بر اساس دیگر روایتها رهبر جمهوری اسلامی ابتدا به او علاقهمند بود و حتی شاگردانش را نیز آزرده کرد، اما بعد نظرش تغییر کرد؛ همانند اتفاقی که برای «محمود احمدینژاد» و «علی خامنهای» رخ داد.
«ابوالحسن بنیصدر» امروز هفدهم مهرماه ۱۴۰۰ پس از یک دوره بیماری طولانی در پاریس درگذشت.
بنیصدر متولد سال ۱۳۱۲ در همدان و فرزند آیتالله «نصرالله بنیصدر» بود. او گفته که پدرش دوست داشت، روحانی شود؛ اما او نپذیرفته است.
خودش گفته که از دوره دبیرستان و دانشجویی جمهوریخواه شده و گفته که «من اولین رییسجمهور ایران خواهم شد.» دیگر دوستانش نیز گفتهاند که او همواره سودای ریاستجمهوری داشته است و به همین دلیل به شوخی توسط دوستانش «موسیو لو پرزیدان» (آقای رییسجمهور) خوانده میشد.
«فتحالله»، برادر ابوالحسن از جمله اعضای شورای ملی مقاومت بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد تشکیل شده بود و این موضوع بر ابوالحسن نیز تاثیرگذار بود و او گفته که «در قضیه مصدق و خط مصدق، ما بچه بودیم» و از فتحالله یاد میگرفتیم. او از همان دوره دانشکده مصدقی بود.
او در عین حال گفته که در نهضت مقاومت ملی فعالیت نداشته و به نوعی گرایش چپ داشته است. بنیصدر گفته که اختلافاتش با بختیار در این دوره شروع شده است. این اختلاف تا آخر عمر هر دو ادامه یافت و بختیار معتقد بوده که بنیصدر مانع پذیرش نخستوزیری او از سوی آیتالله خمینی شده است.
او گفته است: «بُردی که در آن سالها کردیم، در زمینه همکاری با چپ آن سالهاست و در این زمینه با آقای دکتر بختیار اختلاف پیدا کرده بودیم … ما در آنجا گفتیم که وابستگی، نه؛ ولی طرز فکر، بله. ما با عضویت دارنده طرز فکر کمونیستی در جبهه مخالف نیستیم، هر کس طرز فکر خودش را دارد. نتیجه این که اگر کسی مارکسیست مستقل است، جایش در جبهه ملی هم هست و این سبب شد که ما طرفداران خلیل ملکی را هم در سازمان دانشجویی پذیرفتیم و چپهایی هم که خود را مستقل میخواندند، پذیرفتیم.»
بنیصدر یکی از افراد تاثیرگذار در تهیه بیانیه حمایت جبهه ملی از آیتالله خمینی بود و گفته با دکتر صدیقی صحبت و او را از پذیرفتن مقام نخست وزیری منصرف کرده است.
بنیصدر که پیش از انقلاب ۵۷ مدتی زندانی شد، در خارج از کشور نماینده دانشگاه تهران در کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان بود. او در ماجراهای کنفدراسیون و پس از آن همواره با «صادق قطبزاده» درگیری و به نوعی رقابت داشت. در این میان این رقابت به شکل دیگری بین او و «ابراهیم یزدی» که به عنوان مترجم و همراه آیتالله خمینی در مصاحبهها حضور داشت، وجود داشت. بنیصدر گفته که از همان زمان ورود آیتالله خمینی به پاریس صادق قطبزاده یک خودرو برای سوار شدن او تهیه کرده بود؛ اما او سوار خودرویی شد که بنیصدر تهیه کرده بود.
بنیصدر خود گفته که تلاش کرده چهرهای دموکرات از آیتالله خمینی جلوه دهد و به او گفته اگر بخواهد سخنان سابق خود را تکرار کند تا سالها در پاریس خواهد ماند. یکی از تخصصهای بنیصدر بیان سخنانی در حوزه اقتصاد بود که مورد میل طیف دانشجویان چپ اسلامی باشد و کتاب «اقتصاد توحیدی» او پرطرفدار بود.
بنیصدر گفته که مخالف ولایت فقیه بوده؛ اما بر اساس روایتها «عذرا بنیصدر»، همسر ابوالحسن بنیصدر کتاب «ولایت فقیه» آیتالله خمینی را به فرانسه ترجمه کرد. همسر بنیصدر گفته که راضی به ترجمه این کتاب نبوده و اما بنیصدر گفته که «حالا او تحول کرده و دموکراسی را قبول کرده است. من با اینکه، در دل، به تحول کردن آقای خمینی باور نکردم، قبول کردم کتاب را ترجمه کنم.»
بنیصدر پس از حضور در ایران به عنوان یکی از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی انتخاب شد و پس از استعفای «مهدی بازرگان» از نخست وزیری، سرپرستی وزارت دارایی و وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و در ۵بهمن۱۳۵۸ به عنوان اولین رییسجمهور اسلامی ایران انتخاب شد.
بنیصدر پس از حذف «جلالالدین فارسی»، نامزد حزب جمهوری اسلامی شانس بالاتری برای ریاستجمهوری یافت و پیروز شد.
او در دوره نامزدی ریاستجمهوری مورد حمایت نزدیکان آیتالله خمینی بود و همین موضوع باعث آزردگی شاگردان آیتالله خمینی شد. «محمد حسینی بهشتی»، «عبدالکریم موسوی اردبیلی»، «سیدعلی خامنهای»، «محمدجواد باهنر» و «علیاکبر هاشمی رفسنجانی» نامه مشهور به «بدون سلام» را خطاب به او منتشر کردند.
آنان در این نامه نسبت به حمایت آیتالله خمینی از بنیصدر و حذف حزب جمهوری اسلامی از جریان رقابتها اعتراض کردند و نوشتند حذف «حزب جمهوری اسلامی» از جریانات انتخابات ریاستجمهوری که با مقدمات حسابشدهای پیش آمد، مخالفان را جری و امیدوار کرد و تلاشها را مضاعف کردند.
بنیصدر نشریه انقلاب اسلامی و همچنین گزارشهایی را خطاب به مردم منتشر میکرد.
مدت کوتاهی پس از ریاستجمهوری بنیصدر درگیری او با حزب جمهوری اسلامی و نزدیکان آیتالله خمینی آغاز شد و سخنرانیهای او و نزدیکانش به هم ریخت که از جمله آنها سخنرانی مشهور ۱۴اسفند بود.
یکی از مهمترین درگیریها مربوط به امور جنگ و همچنین درگیری رییسجمهور با سپاه پاسداران بود. از جمله دیگر درگیریها افشای سخنان «حسن آیت» علیه بنیصدر بود. «احمد سلامتیان»، از نمایندگان نزدیک به بنیصدر، به اعتبارنامه حسن آیت اعتراض کرد و آیت در دفاعیات خود اتهام اخلاقی را پروندهسازی ساواک خواند و درباره موضوعات سیاسی نیز بار دیگر شدیدا به بنیصدر و نزدیکان او حمله کرد و گفت: «مشت جبهه ملی کذایی را باز کرده است.»
بنیصدر ابتدا قصد داشت که «احمد خمینی» را به عنوان نخستوزیر معرفی کند؛ اما آیتالله خمینی با آن مخالفت کرد. پس از آن نیز جلسات مجلس موضوع معرفی نخستوزیر بارها جلسات علنی مجلس را به هم ریخت. در نامه معرفی «مصطفی میرسلیم» به عنوان نخستوزیر عبارت «نمایندگان محترم» را به کار برده بود و نامه را خطاب به هیاترییسه و رییس مجلس ننوشته بود و این موضوع اعتراضهایی را در جلسه ۵مرداد۱۳۵۹ مجلس به دنبال داشت.
روز ٢٠خرداد١٣۶٠، آقای خمینی طی حکمی ابوالحسن بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و در این روز، «محمد جعفری»، مدیر مسئول روزنامه «انقلاب اسلامی» همراه دو تن از دوستانش دستگیر شدند.
در نهایت پس از فشارهای مجلس، بنیصدر به معرفی «محمدعلی رجایی» برای نخستوزیری تن داد؛ اما تنشها پایان نیافت و جریان مشهور به خط امام با چراغ سبز آیتالله خمینی تصمیم به حذف بنیصدر گرفت. روز ۲۶خرداد۱۳۶۰ دو فوریت طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر تصویب و سخنان موافقان و مخالفان در دو جلسه جنجالی مطرح شد.
در ۳۱خرداد۱۳۶۰ اما نمایندگان مدافع بنیصدر و همچنین اعضای نهضت آزادی در مجلس حاضر نشدند و از میان حاضران تنها «صلاحالدین بیانی»، نماینده خواف و رشتخوار رای منفی به طرح عدم کفایت سیاسی رییسجمهور داد و ۱۲ نفر نیز رای ممتنع دادند.
بنیصدر پس از این اتفاقات مخفی شد و مدتی بعد به همراه «مسعود رجوی»، رهبر سازمان مجاهدین خلق از ایران خارج شد. در این روزها همسر بنیصدر و تعدادی از چهرههای نزدیک به او بازداشت شدند.
بنیصدر پس از خروج از کشور با مسعود رجوی ائتلاف کرد و عضو شورای ملی مقاومت بود. دختر بنیصدر نیز با رجوی ازدواج کرد. روابط این دو اما پس از نزدیک شدن سازمان مجاهدین خلق به «صدام حسین» به تیرگی رفت و آنان جدا شدند.
با وجود تبلیغات گسترده سالهای گذشته مقامات و رسانههای جمهوری اسلامی درباره «خیانت بنیصدر» در جنگ، علی شمخانی، قائم مقام سپاه پاسداران در دوره جنگ چندین بار اعلام کرد که بنیصدر به دنبال پیروزی در جنگ بود و خائن نبود.
رسانههای حکومتی این عبارت را بارها تکرار کردهاند که بنیصدر معتقد بوده باید بخشهای بیشتری از ایران را اشغال کنند و شعار او «زمین میدهیم تا زمان بخریم» بوده است. بنیصدر اما این موضوع را تکذیب کرده و گفته نامه او به آیتالله خمینی در تاریخ ۲۸ شهریور ۱۳۵۹ سندی بر رد این موضوع است.
او در این نامه نوشته بود: «از وجب به وجب خاک وطن باید دفاع کرد. کشوری که زمین از دست میدهد بعد هیچ ندارد تا زمین از دست رفته را باز ستاند.»
پس ازخروج از ایران در این سالها بنیصدر فعالیتهایی همچون ادامه انتشار روزنامه انقلاب اسلامی، نقش داشتن در توضیح بخشی از مذاکرات مک فارلین پس از افشای آن و شهادت دادن در دادگاه میکونوس و یا افشای برخی از موضوعات درباره توافقات اتمی ایران داشته است.
بنیصدر آخرین بازمانده نسل افراد غیرروحانی بود که در پاریس در کنار آیتالله خمینی بودند. در این میان پس از مرگ علیاکبر هاشمی رفسنجانی و ابراهیم یزدی از نسل اول انقلاب، تنها آیتالله خامنهای باقی مانده که به نسبت آنان نقش کمرنگتری در انقلاب داشته است.
احسان مهرابی – ایران وایر: