بعد از حساسیت زدایی از کارتن خوابی و تکذیب پشت بام خوابی و گورخوابی، حالا باید دید آسیبهای روانی و اجتماعی این پدیده تا کجا دامان فرد و جامعه را خواهد گرفت.
چند ماهی است بروز یک پدیده عجیب، ذهنها را به سمت یک آسیب اجتماعی جدید کشانده است؛ طبق برخی گزارش ها به ویژه از مناطق مرکزی رو به پایین پایتخت، به دلیل گرانی اجارهخانه، دو یا چند خانواده مجبور به اجاره یک آپارتمان ۶۰ تا ۷۰ متری شده و هر یک زندگی مشترک خود را با خانواده دیگری به «اشتراک» گذاشته اند.
به گزارش ایرناپلاس، مدت ها بود که با رشد سرسام آور قیمت ملک در تهران و کلانشهرها، اخباری از خرید «دانگی» خانه منتشر می شد؛ در این روش به طور نمونه سه نفر، هر کدام دو دانگ از یک خانه را صاحب می شدند به این امید که بعدها سهم دیگران را بخرند یا از درآمد اجاره آن بهره بردارند؛ این اقدام گاهی منتهی به اختلافهایی بین شرکا می شود که خود موضوعی مفصل و دارای ابعاد حقوقی و اجتماعی جداگانه ای است.
اما اکنون با پدیده آسیبزای جدید «اجارهنشینی چند خانوار در یک واحد آپارتمانی» مواجهایم که هنوز آمار و اطلاعات مستند و قابل اتکایی از میزان بروز یا گستره آن در تهران یا شهرهای بزرگ دیگر منتشر نشده و البته هیچ مقام مسئولی نیز آن را تکذیب نکرده است. به این ترتیب می توان پیش بینی کرد که در کنار خانه های اشتراکی مجردی، در آینده نزدیک شاهد آگهی های املاک برای پیداکردن «خانواده همخانه» باشیم و آنگاه معلوم نیست دامنه آن و زیان هایش تا کجا کشیده خواهد شد.
گستردگی اخبار منتشر شده درباره این پدیده سبب شده حتی یک خبرگزاری روسی هم در گزارشی مستقل به آن بپردازد.
ایرناپلاس برای راستی آزمایی این گزارش ها، موضوع را از چند مشاور املاک در تهران جویا شد؛ بر اساس یافته ها «خانه های اشتراکی» در محلاتی از تهران اجاره داده شده اند که حد فاصل مناطق میانی و جنوبی هستند؛ از جمله مناطق نواب، توس، جیحون، کارون، مخصوص و … که قیمت ها پایین تر از مناطق میانی و بالایی است و البته حساسیت های مذهبی و سنتی مناطق جنوبی در آنجا کمتر به چشم می خورد و یا امکان دوری از نگاه های آشنا بیشتر است. نکته قابل تامل اینکه کرایه اشتراکی فقط مختص به خانواده های آشنا یا فامیل نیست و گاه حتی دو خانواده کاملا غریبه نیر ناگزیر به سکونت اشتراکی در یک واحد شده اند.
بعد از حساسیت زدایی از کارتن خوابی و تکذیب پشت بام خوابی و گورخوابی، حالا باید دید آسیبهای روانی و اجتماعی این پدیده تا کجا دامان فرد و جامعه را خواهد گرفت.
از منظر روانشناختی، مهم ترین زیان خانه های اشتراکی، حذف یا کمرنگ شدن حریم شخصی و خصوصی (privacy) افراد و خانواده است؛ حریم شخصی نه به عنوان یک موضوع شیک و فانتزی، که از مهم ترین اختصاصهای خانوادگی است و هرگونه خدشه به آن، منجر به انواع و اقسام آسیب ها خواهد شد.
هر کدام از دوگانه های «زن و شوهر»، «فرزند و والدین» و «فرزند و فرزند» برای درک احساسات و طرح مباحثی شخصی، نیازمند فضایی خصوصی است که غفلت از آن موجب پیامدهای استرس آور و افسرده ساز خواهد شد. همه (حتی زوجهای دارای اختلاف)، محیط خانه را به عنوان ایمن ترین و آخرین مامن خود می شناسند و نیز گاهی نیازمندند که در خلوت شخصی به تنظیم هیجانها، افکار و تصمیمهای خود بپردازند. با حضور یک یا چند خانواده دیگر در این فضای شخصی، تنهاییهای تک نفره و دونفره ما آسیب خواهد دید و وجوه جدیدی از شکستن حریم ها و خلوت ها بروز خواهد کرد.
خانه اشتراکی همچنین از بعد تربیت فرزندان، باعث بروز دوگانه ها یا چندگانه های تربیتی خواهد شد که دود آن مستقیم به چشم فرزندان کوچکتر خواهد رفت زیرا هر والدی دوست دارد فرزندش را بدون دخالت دیگران تربیت کند و بخشی از مهم ترین ارزش ها و هنجارهای ذهنی و نسلی خود را به آنها منتقل کند.
از آنجا که خانه اشتراکی نمی تواند اتاق خوابهای زیادی داشته باشد، در یک آسیب دیگر، روابط زناشویی زوجین دچار اختلال شده یا از کیفیت آن کاسته خواهد شد؛ دور نیست که برخی مشکلات اخلاقی، بدآموزی ها برای کودکان و نوجوانان شکل گیرد و شالوده کارکردهای زیستی، غریزی و احساسی «خانواده» سست شود.
از نظر جامعه شناختی، وقتی دو یا چند خانواده در یک واحد مشترک زندگی می کنند، روابط اجتماعی و خویشاوندی آنها دچار اختلال خواهد شد زیرا برای هر خانوادهای، تحمل حضور میهمانان خانواده دیگر اگر غیرممکن نباشد، دشوار است؛ از طرفی هیچ کدام از این دو خانواده دوست ندارند که دیگر اقوام شان از زندگی اشتراکی آنها مطلع شده و ممکن است حتی به قطع کامل روابط و دید و بازدیدهای فامیلی منتهی شود.
یک نتیجه ناگوار دیگر، بروز اختلافها میان دو خانواده است که امکان دارد به برخی آسیب ها و نزاع ها منجر شده و کار به مراجع قضایی و تشکیل پرونده های دادگستری کشیده شود؛ این اختلافها ممکن است نتیجه شکستن حریم خصوصی یا عبور از دیگر مرزهای عرفی و مذهبی و یا حتی ممکن است از جنس اختلافهای معمول دو همسایه در یک مجتمع آپارتمانی باشد؛ در شرایطی که اینجا، دو طرف ناگزیرند هر روز در «خانه» چشم در چشم هم دوخته و حضور دیگری را تحمل کنند؛ یا ممکن است هر لحظه یکی از دو خانواده از این تصمیم (زندگی اشتراکی) پشیمان یا دلزده شود و قصد تجدیدنظر داشته باشد؛ محتمل است که برای جداشدن به توافق نرسند یا ناگزیر باشند برای تامین رهن و اجاره، منتظر همخانه دیگری شوند.
ابعاد اجتماعی و روانشناختی پدیده خانه های اشتراکی فراتر از این موارد است و به بررسی های موشکافانه تری نیاز دارد؛ تا آن زمان باید منتظر قول «علی بابایی کارنامی» نماینده مجلس باشیم؛ او به عنوان سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی در میانه مهرماه گذشته وعده داد موضوع را در کمیسیون مربوطه و با دعوت از اعضای کمیسیون فرهنگی پیگیری خواهد کرد.
اگر نهادهای مسئول و دستگاههای متولی هرچه سریعتر به «خانههای اشتراکی» رسیدگی نکنند، یا باید منتظر ظهور گونه جدیدی از «آسیب اجتماعی» در کنار معضلاتی همچون طلاق، اعتیاد، فقر و فحشا، تکدیگری، حاشیهنشینی، اعتیاد و … باشیم یا همانند برخی موارد مشابه، به دستورهای صوری و بخشنامههای بیهوده اکتفا کنیم که نتیجه آن، فراموشی اصل ماجرا و انتشار اخبار ناگواری است که چند سال بعد احتمالا به وفور در رسانهها دست به دست میشود.