نیروی دریایی ایران در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۱، ۸ آذر ۱۳۵۰، با برافراشتن پرچم این کشور در جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، حاکمیت تهران را بر جزایر سه گانه خلیج فارس اعاده کرد.
استقرار نظامیان ایرانی در جزایر سه گانه به مناقشه طولانی مدت میان تهران و لندن بر سر حاکمیت بر این جزایر استراتژیک پایان می داد.
این رخداد بخشی از تحولات مهم سال های پایانی دهه ۱۹۶۰ و سال های نخستین دهه ۱۹۷۰ است که جغرافیای سیاسی خلیج فارس را ترسیم کرد.
استقلال بحرین، تشکیل امارات متحده عربی و اعاده جزایر سه گانه به ایران نه تنها در آن روزها از مهم ترین رخدادهای بین المللی بودند که امروزه هم پس از پنجاه سال بر روابط کشورهای منطقه تاثیرگذار است.
در این گزارش با استناد به آرشیو صورت جلسه مذاکرات دولت ایران با بریتانیا و شیوخ عرب خلیج فارس، گفت وگوهای پرتنش بر سر اعاده جزایر سه گانه به ایران بررسی می شود.
این اسناد بخشی از هزاران صفحه سند مرتبط با دوران وزارت و سفارت اردشیر زاهدی است که او در اختیار موسسه هوور در دانشگاه استنفورد گذاشت تا در اختیار پژوهشگران قرار گیرد.
افول امپراتوری
هارولد ویلسون، نخست وزیر سوسیالیست بریتانیا در ژانویه ۱۹۶۸ به پارلمان اطلاع داد که ارتش این کشور تا مارس ۱۹۷۱ از منطقه شرق کانال سوئز، از جمله خلیج فارس به طور کامل خارج خواهد شد.
امپراتوری بریتانیا رو به کوچک شدن می رفت و مشکلات اقتصادی و کاهش ارزش پوند پایان حضور استعماری این کشور را در خلیج فارس تسریع کرده بود.
یک هفته قبل از اعلام عمومی تاریخ خروج نظامیان بریتانیایی از خلیج فارس، گورونوی رابرتس، وزیر مشاور در امور خارجه دولت بریتانیا در هفتم ژانویه ۱۹۶۸، هفدهم دی ۱۳۴۶، به تهران سفر کرد تا در دیدار با محمد رضا شاه پهلوی در کاخ نیاوران او را از این موضوع مطلع کند.
خروج بریتانیا از خلیج فارس برای ایران یک فرصت بود و البته نگرانی های را به همراه داشت.
در آن زمان علاوه بر بحرین و قطر، هفت شیخ نشین ابوظبی، دوبی، شارجه، راس الخیمه، عجمان، فجیره و ام القیوین که در مجموع امارات متصالح نامیده می شدند، تحت الحمایه بریتانیا بودند.
این شیخ نشین ها از قرن نوزدهم میلادی با امضای قراردادهایی با بریتانیا، امور دفاعی و سیاست خارجی خود را در اختیار لندن قرار داده بودند.
در این میان، ایران سال ها با بریتانیا بر سر حاکمیت بر بحرین اختلاف داشت و از زمان قاجار خواهان اعاده حاکمیت تاریخی خود بر این جزیره بود.
از سوی دیگر، ایران بریتانیا را متهم می کرد که در ابتدای قرن بیستم و در سال های پیش از انقلاب مشروطه با در اختیار گرفتن جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، این جزایر ایرانی را به شیوخ شارجه و راس الخیمه واگذار کرده است.
محمدرضا شاه در دیدار با به شیخ راشد بن سعید آل مکتوم، حاکم دوبی که پیش از خروج بریتانیا از خلیج فارس انجام شد، وضعیت این جزایر را این گونه توصیف کرد: مال دزدی که انگلیس ها از ما گرفته اند، اکنون در دست شارجه و راس الخیمه است. این جزایر مثل هفت تیری است که به طرف قلب ما نشانه گرفته شده است.
آغاز دوره جدید
بر اساس صورت مذاکرات محمدرضا شاه با گورونوی رابرتس در هفدهم دی ۱۳۴۶، شاه با استقبال از خبر تصمیم بریتانیا برای خروج از خلیج فارس گفت: ”باید بنشینیم و سخت بکوشیم مغزمان، تخیلمان و اطلاعاتمان را به کار اندازیم و ببینیم که چطور می شود استاتوکو (وضعیت حاضر) و امنیت منطقه را حفظ کرد. امنیت منطقه البته تنها از نظر شما مهم نیست، برای همه مهم است. ”
دور نگه داشتن دست شوروی و متحدان عربش مانند ناصریست ها و بعثی ها از منابع خلیج فارس از مهم ترین مولفه ها برای دولت ایران برای تامین منافعش در خلیج فارس بود.
گورونوی رابرتس چند هفته قبل از دیدار هفدهم دی هم به تهران آمده بود تا در دیدار با شاه و اردشیر زاهدی بر تعهد بریتانیا بر حفظ امنیت خلیج فارس تاکید کند.
او در این دیدار به ایران اطمینان داده بود که که ”لندن قصد دارد نظامیانش را تا زمانی که حضورشان برای صلح وامنیت منطقه مفید باشد، در خلیج فارس نگه دارد. ”
اما با اعلام خروج بریتانیا از خلیج فارس و در شرایطی که آمریکا درگیر جنگ ویتنام بود، دولت ایران خود را در برابر وضعیت جدیدی می دید و این سوال پیش می آمد که امنیت مهم ترین شاهراه انرژی جهان که روزانه ده میلیون بشکه نفت خام از آن عبور می کرد، چگونه تامین خواهد شد؟
شاه در دیدار با مایکل استوارت، وزیر امور خارجه بریتانیا در تهران در ششم خرداد ۱۳۴۸، ۲۷ مه ۱۹۶۹، تاکید کرد که بعد از خروج نظامیان انگلیسی از خلیج فارس، ”هیچ قدرت خارجی نباید جایگزین آنها شود. ”
او می خواست نیروهای مسلح ایران عهده دار این مسوولیت باشند هر چند که به همکاری با کشورهای منطقه بر سر این موضوع تاکید داشت.
در آن سال ها، ایران یک قدرت نوظهور نظامی در منطقه بود.
با افزایش درآمدهای سرشار نفتی در حال تجهیز ارتش خود به پیشرفته ترین تسلیحات از جمله جنگنده های هوایی و ناوهای پیشرفته بود.
به گفته شاه، بودجه نظامی ایران در سال ۱۹۷۰، ۷۰۰ میلیون دلار بود.
به غیر از ایران که ساحل شمالی خلیج فارس را در اختیار داشت، کویت و عربستان به عنوان دو کشور مستقل از توانایی نظامی لازم برخوردار نبودند و شیخ نشین های امارات، بحرین و قطر هم هنوز به استقلال دست پیدا نکرده بودند.
اما بریتانیا در ابتدا به این بلندپروازی محمدرضا شاه روی خوش نشان نداد.
صورت جلسه مذاکرات میان شاه و سر الک هیوم، وزیر امور خارجه بریتانیا در بروکسل در دهم ژوئیه ۱۹۷۰، نوزدهم تیر ۱۳۴۹، تایید کننده این نکته است.
سر الک هیوم در این دیدار به شاه گفت که بریتانیا خواهان مشارکت ایران و عربستان برای تامین امنیت خلیج فارس است.
شاه در پاسخ گفت: ”مخالفتی ندارم ولی نمی دانم عربستان عملا تا چه حدی می تواند در تامین امنیت خلیج فارس نقش موثری داشته باشد. ”
در حقیقت در آن سال ها شاه با ارسال تجهیزات نظامی، هواپیمای ترابری و مستشار به عربستان سعودی، به پیروزی آن در جنگ با یمن جنوبی کمک کرده بود و از میزان توانایی نظامی این کشور مطلع بود.
به رغم عدم اقبال اولیه بریتانیا، آمریکا از نقش ایران به عنوان قدرت نظامی برتر در خلیج فارس دفاع می کرد.
اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه وقت ایران در آخرین مصاحبه تلویزیونی خود در شهریور امسال به بی بی سی فارسی گفت: ”آمریکایی ها بدون تردید طرفدار نقش آفرینی نظامی ایران در تامین امنیت خلیج فارس بودند. ”
آقای زاهدی گفت: ”زمانی که پرزیدنت نیکسون به تهران آمد، اصل حرف من با او این بود که صلح در منطقه نباید موقت بلکه باید طولانی باشد و برای همین، بهترین راه این است که نفوذ ما نه تنها در خلیج فارس تقویت شود که به اقیانوس هند هم گسترش پیدا کند تا در صورتی که آتشی روشن شد، سریع آن را خاموش کنیم. ”
تنها کشور منطقه که با یاری شوروی در حال تقویت نظامی سریع خود بود، عراق بود که ساحل کوچکی را در اختیار داشت و سیاست هایش مورد ظن و نگرانی شاه بود.
پیش از تعیین نظم جدید در خلیج فارس یافتن پاسخ یک سوال اساسی مهم بود و آن هم وضعیت آینده شیخ نشین های تحت الحمایه بریتانیا بود که دیگر باید روی پای خود می ایستادند.
شیوخ متصالح
گورونوی رابرتس در دیدارش به شاه به این نکته اشاره کرد که بریتانیا در پی استقلال شیخ نشین ها یا برقراری نوعی فدراسیون یا کنفدراسیون میان آنهاست.
شاه در بخشی از سخنانش در پاسخ به رابرتش گفت: ”به استثنای بحرین که شاید بتوانیم راه حلی برای آن پیدا کنیم، برای سایر قسمت ها و جزایری که مورد ادعای ما نیستند، حرفی نداریم و با استقلال آنها کاملا موافقیم. ”
شاه آماده همکاری با بریتانیایی ها برای تسهیل خروج آنها از خلیج فارس بود ولی شرط او برای مشخص کردن وضعیت بحرین و جزایر سه گانه خوشایند لندن و شیوخ خلیج فارس نبود.
شاه هم این مشکلات را مانعی پیش روی سیاست های منطقه ای خود می دید و در پی حل آنها بود.
در ماه های پس از اعلام خروج نظامیان بریتانیایی از خلیج فارس، این منطقه شاهد ترافیک دیپلماتیک بالایی بود.
از یک سو دولت ایران با بریتانیا، عربستان، کویت و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس برای مشخص کردن وضعیت بحرین و جزایر سه گانه مذاکره می کرد و از سوی دیگر شیخ نشین ها برای کسب استقلال و تشکیل یک اتحادیه تلاش می کردند.
در قسمت بعدی این مجموعه با استناد به صورت مذاکرات وزارت خارجه ایران، به مذاکرات شاه با رهبران بریتانیا و و شیخ نشین های خلیج فارس پرداخته خواهد شد.
بی بی سی: