فقر به پدیده‌ای عمومی در ایران بدل شده است

By | ۱۴۰۰-۰۹-۱۹
عادی‌انگاری فقر در صداوسیما و تناقض‌های آن
جهان به سمت افزایش رفاه شهروندان حرکت کرده و رقابت کشورها بر سر به رخ کشیدن آمار بالای لبخند زدن شهروندان‌شان است، موضوعی که در کشور ما شبیه یک شوخی است. در کشوری که بسیاری از مردم برای تامین معیشت خود با مشکلات متعدد مواجه هستند سخن گفتن از رفاه اجتماعی مسخره و دور از ذهن است.

اما گویا فقر مردم برای مدیران و برنامه‌سازان صداوسیما چندان هم ناخوشایند نیست به‌گونه‌ای‌که نه‌تنها در این‌باره اعتراضی نمی‌کند بلکه کوشش می‌کند با ساخت برنامه و عادی جلوه‌ دادن فقر از عاملان این وضعیت حمایت کرده و مردم را با سخنان کارشناسان فرمایشی فریب دهد، کارشناسانی که تلاش می‌کنند مردم را به نخوردن میوه و گوشت و پوشیدن لباس کهنه و جوراب وصله‌دار تشویق کنند و نام این کار را هم عزت‌نفس می‌گذارند و به شعور و فهم مردم توهین می‌کنند.

در کشور ما سخن از رفاه و آسایش و امید اجتماعی سخنی بیهوده و گاه خنده‌دار است. امروز در بیش‌تر  کشورهای دنیا و با پیشرفت تکنولوژی و گسترش فضای مجازی بحث بر سر اعلام خواست‌ها و نیازها بوده  و رقابت بر سر این است که مردم کدام کشور بیش‌تر لبخند می‌زنند. در واقع دول گوناگون در سراسر دنیا در تلاشند تا با افزایش میزان رفاه اجتماعی شهروندانشان زمینه را برای آسودگی و  شادی آنها فراهم کنند و از این رهگذر به الگویی برای سایر کشورهای جهان تبدیل شوند. کشورهایی مانند فنلاند و دانمارک از جمله کشورهایی هستند که  رتبه‌های برتر کشورهای شاد جهان را به خود اختصاص داده‌اند. کشور ما البته هنوز تا رسیدن به چنین نقطه‌ای راه زیادی در پیش دارد تا آنجا که با توجه  اوضاع اقتصادی کنونی  و وضعیتی دشواری که در آن قرار داریم بعید است که بتوانیم درباره رفاه، آسودگی روانی و شاد زیستن مردم ایران فکر کنیم.

فقر به پدیده‌ای عمومی در ایران بدل شده است
شرایط اقتصادی مردم و کشور امروز در به‌گونه‌ایست  که فقر به پدیده‌ای عمومی بدل شده به نحوی که می‌توان گفت با افزایش شکاف طبقاتی میان درصد کوچک ثروتمندان و درصد بالای فقرا،‌ طیقه متوسط کشور روز به روز کوچکتر شده و به دام فقر گرفتار می‌شود،‌ آنچنان که صدای خطرناک فقر از بخش‌ها و قشرهای مختلف بلند شده است. با توجه به فراگیر شدن فقر در جامعه و ملموس بودن آن برای آحاد شهروندان، جای تعجب است که صداوسیمایی که لقب ملی را یدک می‌کشد، با ساخت برنامه‌های مثلا خانوادگی و ارائه دادن راهکارهای عجیب و غریب سعی می‌کند به صورت مثلا زیرپوستی در راستای عادی‌انگاری فقر و سوق دادن مردم به قناعت موردنظر خود گام بردارد.

برای همین عادی‌انگاری فقر در جامعه و گرفتن نوک تیز پیکان اتهامات به سوی مردمی که در این گفتمان لابد زیاده‌خواه تلقی می‌شوند است که یک روز مجری برنامه‌ای خانوادگی از مادران خانواده حاضر در برنامه می‌خواهد که درباره تجربیات خوبشان از وصله و پینه کردن لباس‌های خود و فرزندانشان بگویند و روز دیگر کارشناس صداوسیما دستور کم‌تر بخورید و بیش‌تر قناعت کنید سر می‌دهد و روزی دیگر رامبد جوان مجری نه چندان محبوب تلویزیون رژیم‌لاغری را راه‌کاری برای مقابله با گرانی و ادامه معاش توصیه می‌کند، مجری و کارشناسی که هر دو اتفاقا از طبقه مرفه و برخوردار جامعه‌اند و مصداق این ضرب‌المثل هستند که «سواره خبر از پیاده نداره و سیر از گرسنه». تمامی این‌ها هم تنها در راستا و امتداد پیش‌گیری از مطالبه‌گری مردم نسبت به بهبود معاش و جلوگیری از اعتراضات احتمالی به دولتی‌ست که هر روز اوضاع شهروندانش‌ را بدتر از روز پیش کرده است.

مردم درحالی ترغیب به پذیرش فقر و کم‌تر خوردن و پوشیدن می‌شوند که  براساس آمارهای رسمی اعلام‌شده از سوی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، خط فقر در سال جاری نسبت‌ به دو سال گذشته ۸۰ درصد رشد داشته است. در چنین وضعیتی آیا سخن گفتن از قناعت و آموزش به مردمی که همین امروز هم شاید تغذیه و لباس مناسبی نداشته باشند توهین به شعور مخاطب و تحمیق مردم نیست؟ چگونه می‌توان به کودکی که مزه بسیاری از خوراکی‌های مورد نیازش را حتی برای یکبار هم نچشیده و یا از داشتن یک اسباب‌بازی ساده محروم است گفت باز هم نخواه و نبین و نخور.

براساس اعلام زهرا عبداللهی، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت، در سال گذشته، حدود ۶۰ هزار کودک زیر پنج سال و حدود ۵۴ هزار مادر باردار یا شیرده دچار سوءتغذیه بوده‌اند.  از طرف دیگر معاون حقوقی و امور مجلس کمیته امداد نیز با اشاره به اینکه باتوجه به تورم موجود در کشور سبد غذایی برای حمایت از مادران باردار و شیرده و کودکان دچار سوء تغذیه، به ارزش ۱۰۰ هزار تومان کفاف نمی‌دهد، اعلام کرده که این نهاد در بودجه سنواتی ۱۴۰۱ پیش‌بینی و پیشنهاد داده تا ارزش سبد غذایی برای حمایت از این قشر افزایش یابد.

عادی‌انگاری فقر در صداوسیما و تناقض‌های آن
دکتر حسین راغفر، استاد دانشگاه الزهرا و اقتصاددان در این باره می‌گوید: به‌نظر می‌رسد دولت با ساخت این برنامه‌ها می‌خواهد اندکی از بار روانی فقر و مشکلات مردم و جامعه کم کند و به آن‌ها تسلی دهد، برای همین است که در برنامه‌ها از وصله‌زدن جوراب و لباس می‌گویند؛ اما به‌راستی عامل این اندازه فقر و از سوی دیگر مصرف‌گرایی نابه‌هنجاری که در کشور وجود دارد چه کسانی‌اند؟
‌‎
وی ادامه می‌دهد: با این مصرف‌گرایی شدیدی که در جامعه رواج پیدا کرده است مردم دست به هر کاری می‌زنند تا کفش و لباس مارک‌دار بپوشند و فلان اتومبیل و خانه را داشته باشند. همین موضوع در میان به‌ویژه قشر جوان اضطراب به‌وجود می‌آورد. افراد فقیر مدام در این فکرند که چگونه خود را در جامعه نشان دهند تا فقر آن‌ها نمایان نشود. این موضوع را هم نباید نادیده گرفت که در جامعه‌ امروز ما فقیر به معنا و مفهوم یک فرد شکست‌خورده است که نتوانسته در زندگی‌اش موفق شود اما کسی به این مسئله توجه نمی‌کند که بخش بزرگی از ناکامی‌های مردم در جامعه به دلیل نبود سیستم درست در کشور است.

به گفته این مدرس دانشگاه سیستم کنونی در کشور ما به‌گونه‌ایست که فرصت‌ها در اختیار بخش اندکی از نورچشمی‌ها و گروه خاصیست و دیگران باید در سایه‌ آن‌ها بوده و از فرصت‌های موجود محروم شوند. هنگامی‌ که دولت، آموزش‌ و پرورش را پولی می‌کند شماری از مردم نمی‌توانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند اما همان کودک هم که بزرگ می‌شود خواسته‌هایش مشابه کسی‌ست که ثروتمند است و به مدرسه رفته و هرآن‌چه خواسته برایش فراهم بوده است اما شوربختانه با سیستم کنونی هرگز نمی‌تواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند.

امروز بسیاری از مردم کشور ما درگیر معیشت و خرج روزانه خود هستند کسانی‌که شاید مدت‌ها نتوانند برای خود و فرزندانشان میوه، گوشت و مرغ تهیه کنند، آجیل و خوراکی‌هایی از این قبیل هم که جای خود دارد و برای بسیاری مدت‌هاست تبدیل به رویا و آرزو شده است. به‌نظر می‌رسد این‌گونه برنامه‌ها و سخنان ازسوی مسئولان و برنامه‌های تلویزیون به‌نوعی توهین به شعور مردم است. صداوسیما به جای این‌که به ناکارآمدی دولت بپردازد و برنامه‌هایی با حضور کارشناسان اقتصادی برای برون‌رفت از این وضعیت تهیه کند به‌دنبال این است تا فقری که سراسر کشور را فراگرفته است عادی جلوه دهد و از مردم بخواهد به اوضاع کنونی که کوچک‌ترین رفاه و آسایشی در آن وجود ندارد خو بگیرند و از ساده‌ترین خواست‌های انسان که همانا خوراک و پوشاک است هم چشم‌پوشی کنند و این سبک از زندگی را هم به فرزاندان خود بیاموزند. جالب این‌جاست که از این موضوع در کنار داشتن عزت‌نفس نام می‌برند درصورتی‌که اگر کسی فهم درستی از عزت‌نفس داشته باشد می‌داند که عزت‌نفس سبب می‌شود افراد خود را ارزشمند دانسته و در برابر توهین و ناکارآمدی‌ها اعتراض کنند.

عملکرد متناقض نهادهای حکومتی 
راغفر توضیح می‌دهد: این مشکل هم در نظام اقتصادی بیمار ما ساخته شده است. هنگامی‌ که شما در کشور با اتومبیل‌ها و خانه‌های آنچنانی و نوع معاشرت و رستوران‌ها و سبک زندگی تجملاتی نمایش ثروت و اشرافیت می‌دهید، درواقع این الگو را برای زندگی مناسب می‌دانید و رواج می‌دهید. مال‌ها و مراکز خرید بزرگی که در تهران وجود دارد به دست چه کسانی ساخته شده است و هزینه‌های آن را از چه راهی به دست آورده‌اند؟ آیا آن‌ها را به جز نهادهای حکومتی ساخته‌اند؟ این مراکز در جامعه چه چیزی را ترویج می‌کنند؟ آیا در این‌جا صرفه‌جویی و ساده‌زیستی  گسترش پیدا می‌کند؟ به نظر نمی‌رسد نتیجه این کار چیزی جز فساد و مصرف‌گرایی افراطی و زندگی پوچ باشد. موضوع این‌جاست که دولتمردان که مدام از اسلام و ساده‌زیستی می‌گویند خود سردمدار این رفتارها هستند و این‌گونه مسائل سبب شده است تا امروز شاهد وضعیت خوبی در کشور نباشیم.

این اقتصاددان ادامه می‌دهد: در واقع چیزی که امروز در جامعه می‌بینیم با آنچه در تلویزیون پخش می‌شود در تعارض کامل است. جالب است که صداوسیما چنین برنامه‌هایی را به‌اصطلاح برای مبارزه با مصرف‌گرایی می‌سازد اما ازسوی دیگر تمام تبلیغاتش سرشار از مصرف‌ و تجمل‌گراییست. این شکل از سبک زندگی که در صداوسیما نمایش داده می‌شود اصلا آن زندگی‌ای نیست که ۹۰ درصد از مردم جامعه دارند، بنابراین بسیاری درصدد برمی‌آیند تا با هر شکلی به آن دست پیدا کنند. در واقع این سبک از زندگی در جامعه تبدیل به الگو می‌شود تا جایی که برخی برای رسیدن به آن دست به کارهای خلاف می‌زنند شماری دیگر که نمی‌توانند افسرده می‌شوند و گاه دست به خودکشی می‌زنند شماری هم از کشور مهاجرت می‌کنند.

وی می‌افزاید: سیاست یک بام و دو هوایی که صداوسیما در پیش گرفته است سبب بروز مشکلات فراوانی در جامعه می‌شود و همانگونه‌ که به برخی از آن‌ها اشاره کردم پیامدهای بسیار گسترده‌ای در جامعه دارد. تلویزیون‌های دولتی در تمام دنیا هیچ‌یک تبلیغ ندارند چراکه از پول مردم استفاده می‌کنند و حق ندارند در میان برنامه‌های خود تبلیغ کنند اما صداوسیما در کشور ما پول مردم را می‌گیرند اما تبلیغات هم دارند و مدام هم ارزش‌های مصرف‌گرایی را در اوضاع اقتصادی و وانفسای کشور ترویج می‌دهند و ازسوی دیگر دست به ساخت برنامه‌هایی در راستای عادی‌انگاری فقر در جامعه می‌زنند. درواقع هدف آن‌ها این است که به مردم نشان دهند با فقر هم می‌توان به زیست خود ادامه داد تا مشکلات معیشتی و نارضایتی‌ها سبب انفجارهای اجتماعی نشود.

به اعتقاد این استاد دانشگاه، صداوسیما قصد دارد با ساخت و نشان‌دادن  چنین برنامه‌هایی فقر را برای مردم عادی و  تحمل‌پذیر نشان دهد. دولت با ساخت این‌گونه برنامه‌ها در واقع می‌خواهد مردم را به‌نوعی تخلیه روحی-روانی و دعوت به ساده‌زیستی کند اما در عمل و با رواج مصرف‌گرایی و اشرافیتی که در برنامه‌هایش وجود دارد آن را نقض می‌کند. این دو هرگز با هم جمع نمی‌شوند. در ایران بسیاری به‌دنبال رقابت با جزیره‌‌ای کوچک به نام دوبی هستند، شهری که هیچ‌گونه تولیدی ندارد و هر آن‌چه دارد مصنوعاتیست که از خارج وارد می‌کند.

وی خاطرنشان می‌کند: اگر ما به‌ راستی دنبال توسعه و ایجاد اشتغال و رشد و شکوفایی در کشوریم اینگونه به جایی نمی‌رسیم. امروز به جای این‌که منابع کشور را صرف ساخت این اندازه مال و مرکز خرید کرده و درون آن را از کالاهای چینی پر کنند و مصرف‌‌گرایی و زندگی فردی را گسترش دهند باید به فکر ساخت و توسعه واقعی کشور باشند. در جامعه از یک سو شاهد این قبیل کارهاییم و از سوی دیگر مدام شعار ساده‌زیستی می‌دهیم.
کدام دولتمردی مرغ و میوه نمی‌خورد و جورابش را وصله می‌کند؟

راغفر تصریح می‌کند: بسیار خوب به مردم بگویید مرغ و میوه نخورند و جورابشان را وصله کنند ایرادی ندارد، اما آیا دولت‌مردان و الگوهایی که در جامعه وجود دارند هم این‌گونه رفتار و زندگی می‌کنند؟براساس گفته دبیر انجمن تغذیه ایران، امروز دهک‌های پایین جامعه با خطر ناامنی غذایی روبه‌رو هستند. در چنین وضعیتی گویی صداوسیما در دنیای دیگریست که با مردم ایران و نوع زندگیشان فرسنگ‌ها فاصله دارد. دنیایی که مردم عادی جامعه خواب آن را هم نمی‌بینند. رسانه‌ای که براساس شرح وظایفش باید ملی عمل کند،  بیش از هر زمان دیگری از مفهوم ملی دور شده است.

گسترش روان‌پریشی در جامعه
او ادامه می‌دهد: امروز شاهد گسترش و ترویج اسکیزوفرنی و روان‌پریشی در جامعه هستیم. دولت از یک سو می‌گوید باید همه چیز در دست بازار باشد و از سوی دیگر از ساده‌زیستی می‌گوید. به بیان دیگر امروز هر آن‌چه در جامعه می‌شنویم پر از تناقض است در چنین شرایطی قطعا کسانی‌ که پول و قدرت دارند برنده‌ این بازی‌اند و توانایی بالابردن توان خرید خود را دارند و در کنار آنها مردم بیچاره‌ای قرار دارند  که دستشان به جایی بند نیست و هیچ کاری نمی‌توانند انجام دهند. صداوسیما به خیال خود می‌خواهد مردم را تسلی دهد و از اندوهشان کم کند اما شوربختانه این کارها هیچ نتیجه‌ای ندارد چرا که واقعیت چیز دیگریست و افراد محرک‌های دیگری دارند. این محرک‌ها به‌ویژه در جامعه‌ای که مدام در آن ارزش‌های مصرفی ترویج می‌شود بسیار نیرومندتر و فعال‌ترند آن هم در دنیای کنونی با این اندازه گسترش تکنولوژی و فضای مجازی.

این اقتصاددان می‌گوید: سخن از قناعت و پایین‌آوردن خواسته‌ها درصورتی در جامعه مطرح می‌شود که بسیاری از مسئولان کشور جزو اشرافند بنابراین سبک زندگی آن‌ها هیچ ربطی با مردم عادی در جامعه ندارد. درواقع مسئولان کشور با چیزی که برآمدند و با آن انقلاب را شکل دادند کاملا متفاوت هستند. جمهوری اسلامی امروز هیچ نسبتی با دوره آغازین خود ندارد. پس در این وضعیت که از لذت زندگی اشرافی بهره‌مندند حاضر نیستند از آن پایین آیند و با مردم قدم بزنند و پیاده‌روی کنند. همین مسئله هم سبب بروز این اندازه اختلاف طبقاتی و پدیده‌های ناخوشایند فقر حاد و کمرشکن در کشور شده است. امروز در جامعه از یکسو شاهد ترویج سرمایه‌داری هار لجام‌گسیخته‌ایم و از سوی دیگر ارگانی مانند صداوسیما در ظاهر مدام شعار ساده‌زیستی می‌دهد اگرچه‌که مسئولانش چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند.

جامعه 24

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *