«ورود چین به بازار فرش دستباف ایرانی وقتی کنار مساله تحریمها قرار گرفت، عملا صادرات را نزدیک به صفر کرد»
حال فرش ایرانی بهخصوص فرش دستباف وخیم است. فرش دستباف ایرانی که زمانی با درآمد دو میلیارد دلاری در سال، نزدیک به ۵۰ درصد صادرات غیرنفتی ایران را به خود اختصاص میداد، اکنون ۷۰ میلیون دلار برای این کشور درآمد حاصل میکند که این میزان تفاوت، خود روشنگر اوضاع این صنعت و هنر در ایران است. وضع بازارهای داخلی فرش دستباف ایرانی هم مشابه شرایط بازار خارجی است. برای درک اوضاع، به بازارهای فرش تهران سر میزنیم؛ جایی که دیگر کمتر کسی توان خرید فرش دستباف را دارد.
رئیس اتحادیه صنف فرش دستباف مشهد در سال ۱۳۹۹، با هشداری کمسابقه درباره وخامت اوضاع، اعلام کرد: «ذخایر فرش دستباف کشور در حال به پایان رسیدن است.» به گفته او، کارگاههای فرشبافی به دلیل گرانی مواد اولیه، پاسخگو نبودن تقاضای بازار نسبت به عرضه و افزایش دستمزد عملا صرفه اقتصادی خود را از دست دادهاند.
در بازار بزرگ فردوسی تهران، فروشندگانی که در این حوزه سابقه طولانی دارند، با تاکید بر بحران پیشآمده، زیان ناشی از استمرار آن در این بخش را بلندمدت ارزیابی میکنند و معتقدند دیگر کسی به یادگیری این هنر نزد استادان آن علاقهای ندارد و همین امر تیشهای سخت بر ریشه صنعت فرش ایران است.
یکی از این فروشندگان میگوید: «ورود چین به بازار فرش دستباف ایرانی وقتی کنار مسئله تحریمها قرار گرفت، عملا صادرات را نزدیک به صفر کرد. تغییر ذائقه مشتریان خارجی هم در این میان بیتاثیر نیست و طرحهای کلاسیک ایرانی دیگر جز برای ذخیره مالی و سرمایهگذاری مشتری ندارد. اما تحریمها و بهصرفه نبودن قیمت فروش به نسبت قیمت تمامشده فرش مهمترین دلیل رکود صادرات و فروش داخلی است. باید اعتراف کنیم که بازار جهانی را از دست دادهایم و بعید است که حتی به فرض رفع تحریمها، به این زودیها بتوانیم بازار قبلی را پس بگیریم.»
یکی دیگر از فروشندگان بازار میگوید: «تنوع طرح فرشهای ماشینی و گرانی فرش دستباف از جمله دلایلیاند که خانوادههای ایرانی را به خرید فرش دستباف بیمیل کردهاند. ضمن اینکه خانهها کوچک شده است و دکوراسیونهای جدید هم با قالیچه یا فرشهایی که طرحهای مدرنتری دارند، هماهنگتر است. اگر در قدیم، بودن فرش دستباف در جهیزیه از واجبات بود، امروز خانوادهها آنقدر هزینههای دیگر دارند که از خیر خرید فرش اصیل دستباف برای جهیزیه میگذرند.»
وقتی به قیمتها در بازار فرش نگاه میکنیم، متوجه میشویم بسیاری از مغازهداران با دادن تخفیفهای چشمگیر تلاش دارند کالای خود را بفروشند اما با این قیمتها، همچنان کار آسانی نیست؛ فرش دستباف کاشان شش متری ۲۱ میلیون تومانی بعد از تخفیف، به قیمت ۱۷ میلیون تومان به فروش گذاشته شده است. در این بازار، قیمت فرش اصیل بافت کاشان، اصفهان یا تبریز از حدود ۲۵ میلیون تومان به بالا است که این تنوع قیمت به سایز فرش، نوع طرح و نخ استفاده شده نیز بستگی دارد.
در همین بازار با قیمت بعضی فرشها تا دو سال پیش میشد در تهران خانه خرید. به طور مثال فرش اصفهان ۱۲ متری با قیمت ۴۸۰ میلیون تومان از نمونههای گران این بازار است. فرش تبریز ۱۲ متری تمام ابریشم ۴۱۲ میلیون تومان قیمت دارد و البته به گفته فروشندگان، در همین بازار فرشهایی چندمیلیارد تومانی نیز وجود دارند که جزو کالاهای لوکس محسوب میشود و معمولا جز برای مشتریان شناخته شده که توان مالی آنان تضمین شده است، به نمایش گذاشته نمیشوند.
اینکه آیا در بازار داخل کسی توان خرید چنین فرشهایی را دارد، از جمله سوالهایی است که در ذهن ایجاد میشود. به گفته یکی از مغازهداران این بازار، «البته که در همین بازار مشتریانی هستند که حاضرند ارقامی بالاتر از این را هم برای فرش پرداخت کنند. ولی فرش کالایی نیست که مثلا این مشتریان خاص سالی چند بار به سراغ خریدشان بیایند؛ پس حضور این خریداران بهشدت معدود به معنای گردش مالی در بازار نیست. بیشتر خریداران فعلی مسافران یا توریستهاییاند که با توجه به افت شدید ارزش ریال، خرید فرش برایشان نوعی تجارت پرمنفعت است. بخش دیگری از خریداران بازار هم کسانیاند که با خرید فرش به دنبال خارج کردن سرمایه هنگام مهاجرتاند. هرچند برای این گروه بحث چگونه خارج کردن فرش نیز مسئله است ولی ایرانیهایی که از خارج میآیند، بیشترین مشتریهای من به شمار میروند چرا که اگر در هر سفر یکی دو قطعه فرش بخرند، در آن سوی مرز، سود کلانی میکنند. چون اینها معمولا مشتریانشان را از بین دوستان و آشنایان خارجی خود انتخاب میکنند. نکته مهم در مورد فرش این است که قیمت مشخص ندارد و شما به بسته به علاقه و شناخت مشتری خارجی میتوانید بر آن قیمت بگذارید. همین نکته برای اینکه فرش برای ایرانیهای مهاجر کالایی تجاری باشد، کفایت میکند.»
اما آنچه رکود بازار فرش را بیشتر از همیشه نگرانکننده کرده، تاثیر مستقیم آن بر تعطیلی کارگاههای فرشبافی در روستاها و شهرهای کوچک است.
یکی از فروشندگان میگوید: «من قبلا محصولات چند کارگاه در روستاهای خراسان را پیشخرید میکردم، اما الان نزدیک دو سال است خرید جدیدی نداشتم و خبر دارم از چهار کارگاهی که با من کار میکردند، دو کارگاه که هرکدام نزدیک ۱۰ تا ۱۲ بافنده داشتند، تعطیل شدهاند.»
رئیس مرکز ملی فرش ایران هم در آذر ۱۴۰۰ گفته بود: «تحریمها زنجیره اشتغال دومیلیون نفری هنرمندان فرش دستباف را نشانه گرفته است که در نظر گرفتن خانوادههای آنها، به هشت میلیون نفر میرسد.» این در حالی است که برخی دیگر از فعالان حوزه فرش معتقدند رکود بازار فرش را نباید تنها به دلیل تحریمها دانست.
عبدالله بهرامی، رئیس اتحادیه فرش دستباف، شهریور ۱۴۰۰ گفته بود: «اگرچه از سال ۱۳۹۷ فرش دستباف تحت تحریم آمریکا قرار گرفت، این تحریم میتوانست فقط ۲۰ درصد صادرات را مختل کند؛ در حالی که صادرات فرش دستباف در این سالها یکدهم شده است و ۸۰ درصد مشکلات را مسئولان داخلی به وجود آوردهاند. قیمت مواد اولیه نیز هر روز در حال گرانتر شدن است؛ به گونهای که قیمت تمام شده نسبت به پارسال ۴۰ درصد افزایش یافته است. همچنین مشکلات مربوط به تولید و نبود تسهیلات موجب شده است طراحان ایرانی به کشورهای پاکستان و ترکیه مهاجرت کنند.»
مسئله خروج طراحان و حتی بافندگان فرش از ایران از جمله مواردی است که فروشندگان بازار فرش هم به آن اذعان دارند. یکی از فروشندگان باسابقه بازار میگوید: «در چند سال گذشته، ترکیه، آذربایجان و حتی امارات و کویت و پاکستان طراحان و بافندگان ایرانی را پذیرا شدهاند. خود من از خروج دو خانواده ترکمن که از بهترین طراحان و بافندگان فرش ایراناند، اطلاع دارم. محدودیت سقف افزایش دستمزدها در ایران وقتی در کنار مبالغ هنگفت پیشنهادی کشورهای همسایه بهعلاوه همه امکانات استقرار، قرار میگیرد، مشخص است که بافندگان و طراحان به مهاجرت تمایل پیدا میکنند.»
بر اساس آنچه فعالان بازار میگویند، سقف مبلغ پرداختی به بافندگان در ایران ساعتی ۴۵ تا ۶۰ هزار تومان است؛ در حالی که برخی از کشورهای همسایه، بهویژه ترکیه و امارات، ضمن ایجاد کارگاه فرشبافی برای طراحان و بافندگان، امکانات متعددی هم برایشان فراهم آوردهاند و جدا از پرداخت دستمزد، گاه آنان را در سود حاصل از فروش هم شریک میکنند.
در بازار فرش میدان فردوسی، بیشتر حاضران تنها تماشاگر زیبایی جادویی فرشهای در مغازهها هستند اما از خریدار خبری نیست. یکی از این افراد میگوید: «چه کسی است که دلش نخواهد این فرشهای زیبا را در خانه داشته باشد؟ اما شما به قیمتها نگاه کنید! آیا توان خانوادههای ایرانی به خرید فرش۱۰۰ میلیون تومانی میرسد؟ ما اگر فرش زیر پایمان را حفظ کنیم و مجبور به فروش آن نشویم، کلاهمان را باید بالا بیندازیم.»
فرش نیز مثل زعفران کالایی است که میتوانست ایران را از فروش نفت بینیاز کند، اما نبود درک صحیح از ارزش این ثروت ملی سبب شده است تا فرش ایرانی به نام ایران اما به کام کشورهایی باشند که توان برند سازی برای این محصول و بازاریابی در جهان را در اختیار دارند. در این میان، چه بسیار هنرمندان گمنامی که امرار معاش خود و خانوادههایشان در گرو حیات فرش ایرانی است اما این روزها به دلیل وضع بازار، دار قالی آنان خالی و بیصدا مانده است.