برخی کودکان کار به گروههای قاچاق اعضای بدن فروخته میشوند
زباله گردی، پاک کردن شیشه ماشینها و فروش از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد کف خیابان در سنی که کودکان باید درس بخوانند و بازی کنند. سبک زندگی «کودکان کار» برای لقمه نانی که در نهایت به جیب خودشان نمیرود، زخمی عمیق بر تن شهر است. اینجا در تهران ۱۴۰۰، تعداد کودکان کار روزبهروز بیشتر میشود و با مسائل و مشکلاتی چنان باورنکردنی دست به گریباناند که بحث کار در آنها گم است.
از تعداد کودکان کار در تهران و ایران هیچ آمار دقیقی وجود ندارد و مسئولان هر بار تلاش میکنند مسئله کودکانی را که گاه حتی شناسنامه هم ندارند، نادیده بگیرند؛ کودکانی که از همان ابتدای زندگی خود هرگز کودکی نمیکنند و بیشتر اوقات از آنها سوءاستفاده میشود.
زندگی غمانگیز کودکان کار در ایران گذشته و آیندهای متفاوت دارد. بعضی در خانوادهای آسیبدیده متولد و از نوزادی برای این شغل کرایه داده یا فروخته میشوند. بعضی هم بینامونشان متولد میشوند و بعد به خیابانها راه مییابند و بعد از رسیدن به سن بلوغ، کارتلهای مختلف آنها را در قالب کارگر جنسی، فروشنده مواد مخدر یا حتی برای پیوند عضو خریدوفروش میکنند.
حالا کمتر خیابان و چهارراهی در تهران است که رفتوآمد این کودکان کمسنوسال در آنها از چشم پنهان بماند.
طرح بیحاصل ساماندهی کودکان کار
کودکان کار را هرازگاه در قالب طرحهای ساماندهی جمعآوری میکنند اما آنها کمی بعد دوباره به خیابانها بازمیگردند. به گفته یکی از مدیران مراکز نگهداری کودکان بیسرپرست، «تعدادشان به حدی در حال رشد است که واقعا نگهداری آنها برای بهزیستی امکانپذیر نیست.»
حوالی میدان انقلاب، هفت کودک در حال فروش دستمال، ماسک، آدامس و فالاند و در زمان قرمز شدن چراغ، سراغ شیشه ماشینها میروند. رحیم حدود ۱۱ سال سن دارد و از دیگر کودکان چهارراه بزرگتر است. او در مورد اینکه چگونه مشغول این کار شده است، میگوید: «دایی شریف صبحها ما را میآورد و عصر ما را با بقیه بچهها جابهجا میکند. شبها هم به خانهای که بقیه بچهها آنجایند، میرویم.»
دایی شریفها در اغلب مواقع، با این کودکان هیچ نسبتی ندارند و نقششان مدیریت این بچهها در سطح شهر است. نام واقعی آنها هم چیز دیگری است و رحیمها هم از او حساب میبرند و اطلاعات بیشتری بروز نمیدهند.
زهرا که ۱۰ ساله است، میگوید: «میخواهم وقتی بزرگ شدم، مثل آمنه که از پیش ما رفت، من هم بروم.» از زهرا میپرسم که آمنه کجا رفت؟ میگوید: «نمیدانم! یک روز رفت.»
فروشنده کیوسک مطبوعاتی همان حوالی در مورد این بچهها میگوید: «صبحها شخصی قدبلند اینها را میآورد و شبها میبرد. دو گروهاند؛ گروهی صبح تا عصر میآیند و گروهی از عصر تا نزدیک ساعت ۱۲ شب. هرچند وقت هم بچهها تغییر میکنند. خودشان میگویند موقع جمع شدن باید هرچه را کاسبی کردهاند، تحویل دهند. معمولا یکی دو تا از بچهها جلو سوپرمارکت آن دست خیابان میایستند و از مردم میخواهند برایشان چیزی بخرند. نه فکر کنید خوراکی؛ تن ماهی و روغن و پودر و رب و اینجور چیزها میخواهند که همان مرد قدبلند بعد از تحویل گرفتن با قیمتی کمتر به همان سوپرمارکت میفروشد.»
تنوع سوءاستفاده از کودکان کار
وحید قبادیدانا، رئیس وقت بهزیستی، سال ۱۳۹۹ در مورد این کودکان و طرح ساماندهی آنها که به علت همهگیری کرونا به تعویق افتاده بود، گفت: «کودکان کار خیابانی از گروههای مختلفی تشکیل میشوند؛ برخی از این گروهها باندهای قاچاق انساناند.»
مسئله قاچاق کودکان و سوءاستفاده از کودکان کار جدی است. کودکانی که به محض رسیدن به سنی خاص به کارتلهای قاچاق انسان فروخته میشوند و تا زمان رسیدن به این سن، بارها و بارها تحت آزار و اذیت قرار میگیرند.
یکی از فروشندگان خیابان ولیعصر میگوید: «چند سال پیش اواخر شب، جلو چشم من، ماشینی که سه سرنشین مرد داشت، یکی از دختران را بهزور سوار کرد و رفت. زندگی این بچهها واقعا دردآور است؛ هرکدام بهنوعی آسیب دیده و اذیت و آزار شدهاند. اما بهتر است کسی دنبال آنها نرود؛ چون خطر دارد. ما اینجا در کارشان فضولی نمیکنیم.»
فروشنده سوپرمارکتی که چند کودک مقابل آن از مردم برای خرید کالا درخواست میکنند، میگوید: «اینها از قلعه حسن خان به اینجا میآیند. یک وانت صبح اینها را پیاده میکند و شب میبرد. یکی از بچهها به من گفته است که در خانهای قدیمی با تعدادی زن و مرد و بچه زندگی میکنند. شاهد بودم یک بار، یکی از بچهها از من شیر و کیک خرید؛ بچه بزرگتر گفت کاری نکن مثل عباس تو را هم بفروشند.»
در سالهای اخیر، استفاده از این کودکان برای فروش مواد مخدر هم افزایش یافته است. وقتی در قالب یک خریدار ظاهری مواد، از پسربچهای حوالی میدان فاطمی که شیشه ماشین پاک میکند، در مورد اینکه آیا مواد هم دارد میپرسیم، میگوید: «صبر کن!» اما دختری حدود ۱۳ ساله که همراه بقیه است، متوجه میشود مشتری نیستیم. دست پسربچه را میگیرد و در حال رفتن میگوید: «ما فقط دستمالکاغذی داریم!»
رویای ایران ۱۵۰ میلیون نفری
در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی ایران در راستای «طرح فرزندآوری» امکان توزیع اقلام پیشگیری از بارداری را در همهجا تا حاشیه شهرها و روستاها ممنوع کرده است. اقدامی که فعالان حقوق زنان و کودکان معتقدند تنها به افزایش تعداد کودکان بیهویت و کار منجر خواهد شد.
البته یکی از فعالان حقوق کودکان که وکیل است، با تاکید بر فاش نشدن نامش، گفت: «در یک بررسی از خانهای حوالی بهشتزهرا، متوجه شدیم که بحث این بچهها تنها تولد بر اثر پیشگیری نکردن یا وجود اتباع خارجی نیست. در آن خانه، نزدیک هشت زن جوان دیدیم که سه نفر آنها باردار بودند و دو نفر دیگر نوزاد در بغل داشتند. از این زنها بهطور مداوم برای باردار شدن سوءاستفاده شده بودند. وقتی تلاش کردیم رد این گروه را بگیریم، متوجه شدیم مافیای مدیریت این کودکان هزارتویی خطرناک است.»
سازمان بهزیستی بهعنوان متولی جمعآوری و ساماندهی کودکان کار، همواره مدعی بوده است که در این راستا طرحهایی اجرا میکند؛ اما معاون اجتماعی این سازمان میگوید: «با توجه به اینکه در برآورد صورتگرفته مشخص شده است که ۸۲ درصد کودکان کار اتباع ایرانی نیستند، اداره کل امور اتباع و مهاجران خارجی وزارت کشور باید وارد میدان شود.»
در سالهای گذشته، مدیران بهزیستی بارها بر ضرورت به میدان آمدن دیگر بخشهای نظام برای حل مشکل کودکان آسیبدیده از جمله کودکان کار سخن گفتهاند. رئیس سازمان بهزیستی در این مورد گفته بود: «فقط بحث کودکان در خیابان نیست. در بسیاری از کارگاهها، کودکان بهطور غیرقانونی در حال کارند. درآمد بالای این کودکان سبب میشود هر روز چنین کودکانی به اشکال مختلف از نقاط مختلف ایران به تهران منتقل شوند.»
آییننامه ساماندهی کودکان کار و خیابان که در سال ۱۳۸۴ تدوین شد، مسئولیت ۱۱ سازمان متولی ساماندهی کودکان کار را مشخص کرده است. در راس این سازمانها، سازمان بهزیستی کشور و شهرداریها قرار دارند. شورای اجتماعی ایران هم سال ۱۳۹۳ در مصوبهای، وظیفه دستگاههای مختلف در قبال این کودکان را تعیین کرد. جایگاه مصوبات این شورا در حد مصوبات هیئت دولت است و رئیس آن هم رئیسجمهوری و دبیر آن وزیر کشور است.
در آبان ۱۴۰۰، سعید آرام، مدیر بهزیستی تهران، دلیل موفق نبودن طرحهای ساماندهی کودکان کار را درآمد بالای آنها و سازماندهی شدن این کودکان دانست و تاکید کرد: «برخی از این کودکان در مناطق شمالی تهران روزانه تا سه میلیون تومان درآمد دارند.» اما حتی اگر بپذیریم درآمد بهره گرفتن از کودکان در ایران تا این اندازه بالا است، میتوان پرسید سازمانهای مختلفی که طبق قانون دارای مسئولیتاند، چرا در قبال مسائلی چون قاچاق کودکان یا سوءاستفاده از آنها کاری نمیکنند.
به نظر میرسد رویای ایران ۱۵۰ میلیون نفری چنان بزرگ و سیاهچاله فساد سازمانیافته چنان پرنفوذ است که برای متولیان نظام جمهوری اسلامی ایران اهمیتی ندارد چند درصد از این جمعیت در دوران کودکی و نوجوانی سرنوشتی غمانگیز و باورناپذیر خواهند داشت.