باور بسیاری از انقلابیون این بود که قرار است در ساختار جمهوری با نظامی طرف باشند که ضمن حفظ آزادیها و دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی پیش از انقلاب، امتیازهای دیگری را نیز به مردم بدهد
روزی را که چهار دهه پیش به نام «جمهوری اسلامی»، نه یک حرف زیاد و نه یک حرف کم، در تقویم حکومت اسلامی ثبت شد، میتوان آغاز انحراف در مسیر رشد و توسعه و جمهوریت در ایران دانست.
در روزهای نخست پیروزی انقلاب ۵۷، تصور گروههای مختلف سیاسی و عموم مردم از نتیجه کار نظام جدید با آن چیزی که کمتر از دو سال بعد اتفاق افتاد، کاملا متفاوت بود. اگرچه به نظر میرسید تمام این گروهها بر ساختار مبتنی بر جمهوری توافق نظر دارند، این عنوان نهایی عملا با تصمیم روحالله خمینی و یارانش انتخاب شد و مردم بعدا تنها برای تایید آن پای صندوقهای رای رفتند.
پیش از این قرار بود گروههای مختلف نامهای مختلفی را پیشنهاد دهند و از میان آنها انتخاب صورت گیرد، اما «رهبر کبیر انقلاب» طی دستوری، صراحتا اعلام کرد که رفراندوم برای یک عنوان انجام خواهد شد. او تاکید کرد: «آنچه ملت ما میخواهد جمهوری اسلامی است، نه جمهوری دموکراتیک، نه جمهوری دموکراتیک اسلامی.»
در آن روز ظاهرا برای مردمی که هنوز سرمست انقلاب بودند، حضور نام جمهوری در این عنوان کفایت میکرد. آنها با شنیدن شعارهای انقلابیون در مورد رهبری مستضعفان بر جامعه و همینطور آزادی و استقلال فکر میکردند آینده ایران همچون کشورهای پیشرفته جهان خواهد شد و قرار است حکومتی مستقل از شرق و غرب جامعهای مرفه و برخوردار بسازد که نمونهای ندارد.
مردم ایران که تا آن روز همواره در قوانین کشورشان شرع اسلامی در نظر گرفته شده بود، گمان میکردند صفت «اسلامی» در عنوان حکومت به همین حضور معمول و تاریخی اشاره دارد. برای آنها آنچه اهمیت داشت، تعریف مشخصی بود که از واژه «جمهوری» وجود داشت.
باور بسیاری از انقلابیون این بود که قرار است در ساختار جمهوری با نظامی طرف باشند که ضمن حفظ آزادیها و دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی پیش از انقلاب، امتیازهای دیگری را نیز به مردم بدهد.
بر اساس اسناد تاریخی، مشخص شده است که در اساسنامه شورای انقلاب که به تصویب روحالله خمینی هم رسید، بنا بود عبارت «جمهوری دموکراتیک اسلامی» در توصیف ساختار حکومت استفاده شود؛ ولی با فشار یاران نزدیک خمینی، او در چرخشی آشکار با آن مخالفت کرد و در سخنانی گفت: «آنهایی که میخواهند کلمه دموکراتیک را به این عبارت اضافه کنند، غربزدگانیاند که نمیفهمند چه میگویند.»
اینکه چرا خمینی تا این حد با کلمه دموکراتیک در عنوان حکومت مسئله داشت، در روزهای پس از رفراندوم مشخص شد.
او و رهبران ایران بعدها توانستند با استناد به کلمه «اسلامی»، جمهوری مدنظر و مخلوق خود را الگوی مطلوب معرفی کنند و لفظ دموکراتیک راه هرگونه رفتار دیکتاتورمابانه روحانیون به نام اسلام در قانون اساسی را میبست.
مخالفت سایر گروههای سیاسی سهیم در پیروزی انقلاب با این شیوه برگزاری رفراندوم هم سرآغاز دوران حذف نیروهای داخلی در حکومت مطلوب روحانیون شد. در این میان، بعضی جریانهای سیاسی با شرکت در رفراندوم مخالف بودند، اما مثلا رهبران حزب توده اعتقاد داشتند که «عنوان حکومت مهم نیست».
چند سال بعد اعضای حزب توده با استناد به همین عنوان که از نظر آنها بیاهمیت بود، در کنار اعضای دیگر گروههای سیاسی مخالف روحانیون به قتلگاه جمهوری اسلامی فرستاده شدند.
اینکه در آغاز گفتیم انحراف در مسیر توسعه ایران در رفراندوم ۱۲ فروردین ریشه دارد، از همینجا نشات میگیرد. سرکوبی که قبل از همه جمهوریت نظام را به نام اسلام، قربانی جاهطلبی روحانیون کرد.
اگر بهجای برگزاری رفراندوم بهصورت آری یا خیر برای عبارت «جمهوری اسلامی»، برای انتخاب میان گزینههای طرح شده در آن زمان مانند «جمهوری»، «جمهوری دموکراتیک»، «جمهوری خلق» و غیره فرصت داده شده بود، آنوقت حامیان هرکدام از این عناوین ناچار میشدند مفهوم مدنظر خود و حدود قوانین آن را توضیح دهند و به این ترتیب بسیاری از محدودیتها یکشبه از دل این عنوان بیرون نمیآمد. این شیوه انتخاب شاید مردم را آگاه میکرد که ظرف چند دهه، زیر عنوان «جمهوری اسلامی» دیگر نه خبری از جمهوری خواهد بود، نه آزادی، نه حتی اسلامی که آنها میشناختند.
در سالهای بعد با اضافه شدن مفهوم «ولایت مطلقه فقیه» به قانون اساسی و تبدیل نهاد روحانیت به قدرت بیهمتا در همه ارکان حاکمیت، هر بار مردم به نادیده گرفته شدن حقوق فردی و آزادیهای اجتماعی خود اعتراض کردند، پاسخ حکومت رای روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ به عبارت «جمهوری اسلامی» بود.
بعدتر در جلسات خبرگان قانون اساسی هم وقتی برخی افراد از تغییر مفهوم جمهوریت در قانون ابراز نگرانی کردند، چهرههایی چون بهشتی، رفسنجانی، منتظری و روحانیون همسو با روح الله خمینی پاسخ دادند: «جمهوری اسلامی که مردم به آن رای دادهاند، به تعریف جمهوری در جوامع دیگر ربطی ندارد.»
نتیجه رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ انتخابی از سر آگاهی از آنچه به رای گذاشته شد نبود؛ بلکه رویایی بود که برای مردم بهخصوص طبقه متوسط و محروم ساخته شد. آرزویی که شعار آن آزادی بیشتر و رفع تبعیض بود اما حاصلش از دست رفتن همه آزادیها و عمیقتر شدن شکاف محرومیت و تبعیض در جامعه شد.
چهل و چند سال پس از برگزاری این رفراندوم، با مرور کارنامه جمهوری اسلامی بیش از پیش این سخن مشهور به یاد میآید: «این راهپیمایی پاها بود نه مغزها.»