گرمای جانسوز جنوب کشور توان نفس کشیدن را میگیرد. مردم عادی هر جایی که باشند کولر و خنککننده در کنارشان است تا کمی از جبر جغرافیا کم کند، اما برای سهیلا و خانوادهاش ماجرا به شکل دیگری بود.
پدر و برادرهایش روزیشان را از دل سطلهای زباله درمیآوردند. خانه برای آنها محل تجمع زبالههایی بود که باید تا صبح تفکیک شده و به دست کسانی میرسیدند که زبالههای مردم برایشان حکم طلا داشت، مافیایی که از زحمات آدمهایی مانند خانواده او پول حسابی به جیب میزدند. سهم خانواده این کارفرماها از گردآوری طلای کثیفی که امثال خانواده سهیلا بخشهای تهوعآور آن را انجام میدادند، زندگیهای لاکچری، پارتیهای آنچنانی و تحصیل در بهترین نقاط دنیا بود و آنوقت سهم سهیلای نوجوان و خانوادهاش لهله زدن در گرمای بالای ۵۰ درجه و روزها در میان زباله و عصرها در همان منزل محقر و بدبو بیهیچ امکاناتی زندگی کردن. برای سهیلا لحظهای استراحت زیر خنکای جانبخش کولر و پنکه یک رویای دستنیافتنی بود.
اولین تجربه تنفروشی یک نوجوان
نوجوان که شد نه حمایتی داشت و نه کسی دست خانوادهاش را گرفت و از مشکلاتشان پرسید. جامعهای که گاهی میتواند به شدت بیرحم باشد خیلی سریع راهی پیش پایش گذاشت. سوار تاکسی شده بود تا مسیری را طی کند، به نیمه راه که رسید متوجه شد مبلغی که در جیب دارد بسیار کمتر از مبلغ کرایه تاکسی است، خجالت کشید موضوع را به راننده گفت و میخواست پیاده شود، اما راننده به او پیشنهاد داد که به جای پیاده شدن و باقی راه را پیاده گز کردن با او کنار بیاید، سهیلا هیچی نگفت مرد بدن او را طی مسیر لمس میکرد و این باقی کرایه تاکسی بود.
به تدریج دختربچه متوجه شد وقتی فقر زبانه میکشد، کم سن و سال است، تحصیل و مهارتی هم ندارد و اوراق هویتش هم در آتش اعتیاد پدر و برادرانش سوخته است کسی به او کاری نمیدهد، از طرف دیگر بسیاری هم برای زیبایی و جوانیاش دندان تیز کردهاند و هیچ پناهگاهی هم برای امثال او وجود ندارد. تسلیم تن، آسانترین و درعین حال تنها راهکار است، اما ماجرا با بزرگتر شدن او ابعاد پررنگتری گرفت وقتی که در ازای دو ساعت استفاده از کولر و خنکی یک اتاقک تنش را به حراج گذاشت.
۱۰ سال پیش بود، ظهر یک روز گرم تابستانی در شهرش در حالی که توان نفس کشیدن نداشت از خانه بیرون زد، شاید بتواند بهتر نفس بکشد، اما حالش بدتر شد، گوشهای نشست عرق با اشکهایش درآمیخته بود، نوجوان بود و زیبا، هنوز دندانهایش مثل امروز یکی در میان نشده بودند و لطافت جسم و روحش از بین نرفته بود.
به گزارش جامعه۲۴، یک مرد شاید از اهالی همان خیابان در آن گوشه خلوت مرتب اطرافش پرسه میزند. به تدریج جلو آمده و سر حرف را باز میکند. دوستانش که پیشتر تسلیم فقر شده بودند برایش گفته بودند که چه راههایی سر راه زنان جوان فقیر قرار میگیرد، خودش بارها به این راهها فکر کرده بود حالا هم از گفتار مرد میدانست که این مورد هم یکی از همان راههاست، انتخاب با او بود، مرد پیشنهادش را مطرح کرد. سهیلا که دیگر توان گرما را نداشت بیهیچ ترسی پذیرفت به خانه مرد رفت و دو ساعتی که در خنکای آن اتاق حضور داشت دستمزد او بود، یعنی حراج تن در برابر ساعتی استفاده از خنک و فرار از گرما برای زنده ماندن.
به تدریج تنفروشی شد بخشی از زندگی سهیلا، او بارها برای برخورداری از خنکای کولر، تنش را تسلیم مردان بیرحمی کرد که روح نوجوان او را نمیدیدند، افرادی که میتوانستند به راحتی چند ساعتی خنکی را در اختیار او بگذارند، اما دریغ که سودای ساعاتی لذت کثیف تمام حسهای انسانیشان را به مغاک برده بود.
حالا سهیلا در سن ۲۷ سالگی هم ساقی است و هم معتاد؛ دیگر از آن دخترک زیبای ۱۰ سال پیش اثری نمانده است. او نمیداند به کدامین گناه در چنین شرایطی متولد شد و چرا جامعهای که هرگز از او حمایت نکرده با او سرستیز دارد. شاید ساعات نشئگی برای او بهترین ساعات زندگی است، لحظاتی که از تلخیها و تحقیرهای زندگی بیخبر میشود و به دنیای خوش توهماتش سفر میکند.
«این روایت بخشی از خاطرات تلخ پونه پیلرام فعال حوزه زنان در خوزستان است که برای خبرنگار جامعه۲۴ شرح میدهد.»
۲۸ میلیون زن بیکار یعنی همین تعداد انسان در خطر ورود به چرخه فقر
فقر وقتی چهرهای زنانه به خود میگیرد، تلختر میشود. زنان اگر توانمند نشده و از حمایتهای اجتماعی خاص برخودار نباشند، قطعا آسیبپذیر بیشتری نسبت به فقر پیدا میکنند، آسیبی که میتواند فرزندان آنها را نیز فرو ببلعد.
پونه پیلرام، روانشناس و مشاور فرماندار اسبق اهواز در امور بانوان درباره زنانه شدن فقر و تبعات آن به جامعه ۲۴ میگوید: «ما دو مقوله مختلف در موضوع فقر داریم یکی فقر عینی که مشاهده میکنیم و دیگری احساس فقر یا فقر موقعیتی. اما در حوزه زنان درباره فقر به صورت کلی صحبت میشود چرا که پژوهشهای انجام شده در این حوزه کم است. به بیان دیگر ما در حوزه فقر میگوییم فقر باعث بروز آسیبهایی در هر دو جنس زن و مرد میشود، اما مشاهدات نشان میدهد که تبعات فقر در زنان یعنی اعتیاد، تنفروشی، بیخانمانی و بیکاری بیشتر است. در چنین شرایطی میگوییم فقر زنانه میشود یا به عبارت بهتر فقر ظاهری زنانه یافته است.»
«در جهان یکسری عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی وجود دارد که باعث ایجاد محرومیتهای پایدار برای زنان میشود به عنوان مثال وقتی به صورت پایدار مانع از تحصیل یک زن میشویم در سنین بالاتر به دلیل نداشتن آموزش قادر به کار و کسب درآمد نیست. این محدودیتها پایدار بوده و مانع از آن میشود که زن در زمان نیاز توانایی نجات زندگی خود را داشته باشد. این نتایج نه از طریق انجام مطالعات جنسیت که بیشتر به دلیل مشاهداتی مانند افزایش آمار HIV، افزایش روی آوردن زنان به مشاغل زیرزمینی، کاذب و ناپایدار به دست آمده است، افزایش این آمارها همگی نتایج فقر در جمعیت زنان بوده و بر اساس آنها میگوییم فقر درحال زنانهشدن است.»
«رشد تعداد زنان شاغل و میزان مشارکت اقتصادی آنها و سهم زنان سرپرست خانواده قابل اندازهگیری است. اگر بگوییم این زنان بیکارند یعنی دچار یکی از تبعات بیکاری یعنی فقر شدهاند. آماری که از زنان خودسرپرست تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی وجود دارد بیانگر آن است که فقر به سمت زنانه شدن در حرکت است. مطالعاتی که طی ۱۰ سال اخیر داشتهام نشان میدهند که مشاغل کاذب و آسیبهای اجتماعی مانند خیابانگردی، تنفروشی و بیخانمانی رو به افزایش هستند این موارد هم نشانهای از زنانه شدن فقر است.»
«پیش از این خانم مولاوردی موضوع زنانه شدن فقر را مطرح کردند، اما به سیاهنمایی کردن محکوم شدند. در سال ۹۲ موضوعی را در خصوص تنفروشی و خیابانگردی زنان مطرح کردم که مدیرکل امور زنان استانداری خوزستان در آن زمان عنوان کرد که این موضوع خط قرمز است و نباید درباره آن صحبت کرد. وقتی درباره چنین مسائلی صحبت نشود کنشگران و پژوهشگران هم درباره آن تحقیق و مطالعه نمیکنند و موضوع به حاشیه رانده میشود در نتیجه ما ناچار میشویم بر اساس یافتهها و مشاهدات خودمان بگوییم فقر زنانه شده است.»
«بر اساس آمار منتشر شده ۷۷ درصد زنان سرپرست خانوار در رده سنی بالای ۵۰ سال قرار دارند یعنی میانسال هستند یا به سمت سالمندی در حرکت هستند، این درحالی است که در کشور الگوی مناسب و ملی برای توانمندسازی زنان نداریم، از سوی دیگر در سال ۹۷ معاونت اقتصادی اتاق بازرگانی تهران گزارش داد که آمار زنان فاقد فعالیت اقتصادی در کشور ۲۸ میلیون نفر است، در آن زمان جمعیت زنان ۴۰ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بود. در ادامه این گزارش آمده بود که زنان خانهدار فعالیت اقتصادی انجام نمیدهند اگر این آمار را با آمار رو به رشد طلاق و خودسرپرست شدن اکثر زنان مطلقه کنار هم بگذاریم متوجه میشویم زن خانهدار فاقد فعالیت اقتصادی و درآمد بعد از طلاق گرفتار چرخه فقر میشوند و به صورت کلی خطر فقر در کمین زنان فاقد فعالیت اقتصادی است که تعدادشان هم چشمگیر است.»
«بعد از پاندمی کرونا در تابلوی جهانی شکاف طبقاتی افزایش یافت و دسترسی به منابع اولیه هم محدود شد. با توجه به شرایط فعلی این سوال پیش میآید که اگر پیش از کرونا ۲۸ میلیون زن بیکار بودند در حال حاضر این تعداد به چه عددی رسیده است؟ اما مطالعات به تفکیک جنسیتی در جهان کم و در ایران بسیار کمتر است، چرا که در ایران محدودیت دسترسی به اطلاعات و محدودیت برای بررسی کامل یک مساله را داریم. این دو مساله بسیار مهم هستند و درباره زنانه شدن فقر و پژوهش درخصوص آن هم این مساله صدق میکند.»
«عدم دسترسی به آموزش هم یکی از عواملی است که به مساله فقر زنانه دامن میزند، در واقع دختران باید مهارتهایی را بیاموزند تا در آینده بتوانند کارآفرینی کنند. از سوی دیگر ما آمار بالایی داریم از دختران دانشجو یا فارغالتحصیل بیکار که به دلیل عدم دسترسی به فرصتهای برابر شغلی بیکار ماندهاند.»
«به صورت کلی فقر به معنای معیشت ناپایدار است، مانند گرسنگی، سوءتغذیه، دسترسی محدود به آموزش و عدم دسترسی به خدمات بهداشتی و عدم مشارکت در تصمیمگیریها همگی معلول فقر هستند. هدف از توسعه پایدار پایان بخشیدن به فقر و برنامهریزی برای آن است. در کشور ما برای این مقوله کار خاصی انجام ندادهایم، برنامههای توانمندسازی زنان هم بسیار محدود بوده و توسط بهزیستی و کمیته امداد انجام شده است که بر همه آنها هم انتقاداتی وارد است و برای توانمندسازی زنان کارایی ندارند.»
«فقر باعث افزایش افراد مبتلا به اچآیوی و ایدز میشود چرا که بخشی از افراد گرفتار ابتدا سراغ تنفروشی یا ازدواجهای ناپایدار میروند، از سوی دیگر این افراد معمولا از آموزشهای لازم برای مراقبت از سلامت خود و نظارتهای بهداشتی برخوردار نیستند در نتیجه آن را منتقل میکنند. من زنانی را میشناسم که اچآیوی مثبت بوده و در عین حال تن فروش هم هستند و در واقع این ویروس را به شریک جنسی خود منتقل میکنند. هر کدام از این شرکا نیز فرد یا افرادی دیگری را به این بیماری مبتلا میکنند. ما مراکز محدودی برای کنترل این افراد داریم مثلا در اهواز تعداد این مراکز یک یا دو مرکز است و امکان دسترسی زنان به خدمات این مراکز کم است این درحالی است که چنین زنانی دچار فقر و تنفروشی و بیماری هستند؛ در نتیجه فقر میتواند کل جامعه را با آسیب مواجه کند.»
«خانم زبالهگردی را میشناسم که هم دارای فرزند معلول است و هم فاقد شناسنامه، او تعریف میکرد که زبالهگردی مافیای خود را دارد، بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفتهام، گاهی با قیمت بسیار کمتر زبالهها را از من میخرند و اگر اعتراض کنم کتک میخورند، او اعتیاد شدید هم داشت. از آنجایی که در جامعه ما کمتر براساس مطالعات صحبت میشود عدهای معتقدند زنانی مانند سهیلا که برای جای خنک ناچار به تنفروشی شد یا همین زن زبالهگرد دوست دارند که تنفروشی کنند و از آن لذت میبرند، اما به این سوال پاسخ نمیدهند که این زنان برای داشتن زندگی طبیعی و کسب درآمد مناسب با هزینهها باید دست به چه کاری بزنند و کدام شرایط کاری برایشان فراهم شده است. زنی را میشناسم که برای یک کارت شارژ وارد رابطه جنسی میشود. موردی را داشتیم که دختری ۱۸ ساله و تنٰفروش خودش را دار زد، اما ما حدس میزنیم که او توسط مشتریانش به قتل رسیده است. متاسفانه دسترسی محدود به اطلاعات و بروکراسی اداری پیچیده مانع از آن میشود که ما بتوانیم تحقیقات جامع و کاملی در این حوزه انجام بدهیم.»
«بسیاری از این زنان که بیخانمان هم هستند حاضر نیستند به مراکز محدودی که برای آنها وجود دارد بروند. وقتی به زنان بیخانمان مانده در خیابان پیشنهاد میدهیم که به خانه شهرداری بروند میگویند در آنجا ۴۸ ساعت ما را نگهداری میکنند و بعد هم میگویند یک نفر باید تو را تحویل بگیرد من کسی را ندارم، دیگری میگوید، من در خانه تحت خشونت هستم. یک نفر از آنها میگفت من با اورژانس اجتماعی صحبت کردهام آنها کاری برای افرادی مانند من نمیکنند و در نهایت من را تحویل پدر یا شوهری میدهند که مدام من را مورد ضرب و شتم و آزار قرار میدهند. آنها ترجیح میدهند که در خیابان بمانند تا اینکه در خانههایشان مورد خشونت و در معرض مرگ قرار بگیرند.»
«من مدیر یک تعاونی حامی مشاغل خانگی هستم و یک لیست ۱۲۰ نفره از صاحبان مشاغل خانگی که فروش ندارند جمع کردهام. پس از کرونا نمایشگاههایی داخلی یا بینالمللی برپا میکردیم که در آن زنان دارای مشاغل خانگی محصولات خود را در معرض فروش قرار میدادند. در سالهای ۹۴، ۹۵ زنان در این نمایشگاهها فروش خوبی داشتند، اما درحال حاضر این زنان هیچ راهی برای فروش ندارند به جز تبلیغ در فضای مجازی و مشتریان قبلی. بسیاری از این افراد قادر به پرداخت اقساط و وامهایشان نیستند و وارد چرخه فقر شدهاند.»
«وقتی که سیاستگذاریهای علمی و کاربردی و قابل اجرا در حوزه زنان نداریم و میدانیم آمارهای ما به چه صورت است هیچ اتفاقی در راستای کاهش این آمارها نمیافتد ما نیاز به یک اقدام اثربخش اجرایی داریم. دولت جدید باید چنین سیاستی را درحوزه توانمندسازی زنان دنبال کند. حالا که دولت و مجلس همسو هستند و رئیس فراکسیون زنان هم پیگیری موضوع توانمندسازی زنان بودهاند امیدوارم شاهد طرحی اجرایی در این حوزه باشیم.»