سعید لیلازمهرآبادی، «قائممقام امور بازاریابی و فروش مدیرعامل ایرانخودرو دیزل» که برخی رسانهها به او لقب اقتصاددان! دادهاند در حالیکه رشته تحصیلیاش تاریخ است! یکی از حامیان و مشوقان اصلی گرانیهای اخیر محسوب میشود و به همین دلیل این روزها به عزیزدردانه خبرگزاریهای اصولگرا و حامی دولت تبدیل شده است! این فرد فرصتطلب که همواره نظرات و دیدگاههایی علیه بدنه ضعیف و آسیبپذیر جامعه داشته در تازهترین افاضات خود به خبرگزاری فارس گفته که در آخرین جلسهای که با آقای رییسی داشتیم گفتم که از واکنشها نترسد و ایشان هم با کمترین تلاطم اجتماعی ارز ۴۲۰۰ را کنار گذاشت! این فرد که عضو حزب کارگزاران «که در بین محافل سیاسی به حزب مرفهان بیدرد معروف است!» میباشد اما در همه دولتهای دو دهه اخیر دارای مناصب اقتصادی بوده و همواره از وضعیت موجود اقتصادی کشور به صورت تمام قد دفاع کرده و میکند!
* محمد آقازاده «روزنامهنگار»خوب پوست هندوانه خوبی زیر پای دولت انداخته و اصلا لیلاز اقتصاددان نیست بلکه تاریخ خوانده و از آن هیچ یاد نگرفته است
*فرانک چالاک
و به این ترتیب سهامدار بنگاه های اقتصادی بزرگ شد.این مشاوره های بی ربط اگر برای بقیه نان نداشت و جانشان را گرفت،برای برخی نان در خون داشت و دارد.
* امیر
دادگاههای نمایشی سال۸۸ رو خاطرتون هست؟ طرف میخواد مجوز فلافل فروشی بگیره باید جواب صد تا استعلام رو بیاره اما اینا در دادگاه به جرم فعالیت علیه نظام محکوم میشن چند سال بعد در مهمترین تصمیمات حکومتی توی دولت روحانی حق رای دارن، به دولت رئیسی هم مشاور میدن. اسمشون هم منتقده نظامه
* پرهام
بعید میدانم او “تئوریسین” چیزی باشد. یا میخواهد خودش را مطرح کند و یا محتملاً نقش مردهشور را برای تصمیمگیران بازی میکند. او شخصیت مستقل و پرنسیپ ندارد؛ به غیر از اینکه تحصیلاتی در اقتصاد هم ندارد.
* بوتیمار
از این لیلاز بد ذاتتر کی میتونه باشه با اون تزهای خونه خرابکن خدا لعنتش کنه دشمن مردمه
* ایلیا
اقتصاددانی که خودش سال ها رانت خوار بوده در بدنام ترین صنایع ایران یعنی خودروسازی واقعا نوبره!
* موسیو
سال ۸۸ که گرفتنش و تو دادگاههای نمایشی دیدیمش عین کرهخرای یتیم نشسته بود و چقدر واسش غصه خوردیم و چقدر تو سوشال مدیا در وصف مظلومیتش نوشتیم تا آزادش کنن. خاک بر سر خرمون.
* محمد بهار
عجب چرخشی داشت این مرد؛ بجوری شده نئو انقلابی ارزشی که دوستان سابقش همه مات و مبهوتن
* امیر مظفری
تعجب نداره این موجود هرجا قدرت باشه دورو ورش موس موس میکنه
* پرشین
لیلاز یک رانت خوار نفوذی است که حتی بعد از وقایع ۸۸ توانست در دولت احمدی نژاد به رانت خواری ادامه دهد،یکی از بازوهای مافیای قدرت که با رنگ اصلاح طلبی و تئوری های شخمی زیر پای همه پوست خربزه میاندازد، جهت اطلاع شرکتش در…. است و منشی وکارمندانش را اهالی محل خوب میشناسند
* تقی
خاک بر سر کسانی که لیلاز و امثال این رو از تئوریسین ها و استراتژیستهای صاحب سبک میدونند!
*******************************************************
داوود حشمتی «روزنامهنگار» درباره این فرد در سایت امتداد نوشت: اخیرا اندیشه ها و حرفهای سعید لیلاز بسیار به مذاق اصولگرایان خوش می آید چرا که او با مهارتی عجیب سیاست داخلی و خارجی را از هم منفک کرده و مثلا با بیان اینکه «هیچ چیزی جز لوله توپ ضامن ثبات آرامش و استقلال ایران نیست» در واقع همان حرفی را می زند که سیاست های کلی نظام آن را می پسندد و به آن اعتقاد دارند. خصوصا اینکه با دفاع تمام قد از طرح آزادسازی قیمت ها، بدون توجه به احیای کوپن از سیاست های اقتصادی دولت به گونه ای دفاع می کند که در آینده ای نزدیک خواهیم دید که جریان انقلابی همه تقصیرها را به گردن این نوع مدافعان می اندازند.
لیلاز حتما به خوبی می داند اخیرا به لحاظ نظری در روابط بین الملل از مرحله «رئالیسم» به «نئورئالیسم تهاجمی» نقل مکان کرده است که یکی از مهمترین متفکران آن میرشایمر است. (که اتفاقا بسیار هم مورد علاقه اصولگرایان در حاکمیت است) از نگاه این دسته تنها قدرت است که اهمیت دارد و این قدرت نیز همانطور که لیلاز اخیرا به خبرگزاری دولتی ایرنا می گوید: «ضامن ثبات آرامش و استقال ایران است» اما سئوال این است که وقتی در داخل دولت با مشکل آرد و نان روبه روست، چگونه «لوله توپ» ضامن «آرامش» خواهد بود؟ آیا آن لوله توپ قرار است به سمت داخل چرخیده و در مقابل مردم معترض نشانه گرفته شود؟
واقعیت این است که دوستان «نئورئالیسم تهاجمی» به این مساله توجه ندارند که براساس تعریف اندیشمندان علوم سیاسی، سیاست خارجی، امتداد سیاست داخلی است. نمی توان این دو حوزه را از هم منفک کرد. براساس مکتب رئالیسم، آنارشی بر نظام بین المللی حاکم است و برای دستیابی به امنیت ، هر دولتی به دنبال بهبود موقعیت نسبی قدرت خود است و بهبود موقعیت نسبی قدرت دولتها، به افزایش توانایی های نظامی و استفاده از نیروهای نظامی در زمان مناسب نیازمند است. اینجاست که نظم ناشی از «لوله توپ» (به تعبیر سعید لیلاز) خود را بیشتر نمایان می کند.
به عنوان مثال میرشایمر از متفکران اندیشه «نئورئالیسم» سالها پیش در مقاله ای عنوان کرد که فروپاشی نظام دوقطبی در جهان «به منزله بی ثباتی و کشمکش گسترده» خواهد بود. از همین رو پیشنهاد کرد «برای بازسازی ثبات در نظام بین المللی در اروپا ، آمریکا و دولتهای غرب اروپا (به ویژه بریتانیا و آلمان) ، باید سامانه چندقطبی ظاهر شده در اروپا را با استفاده از نیروهای نظامی (شامل سلاح های هسته ای) علیه دولت هایی که تهدید به شروع جنگ می کنند ، متوازن سازند.»
حالا برگردید به روزهای اول جنگ اوکراین و به یاد بیاورید که رسانه های وابسته به حاکمیت می گفتند: «باید از اوکراین عبرت بگیرد که سلاح های اتمی خود را تحویل داد و روسیه به راحتی به آن حمله کرد» آنها امروز به این دلیل که فتوای رهبری در مورد حرمت ساخت سلاح های هسته ای را پیش روی خود دارند، خجالت می کشند بگویند: سلاح هسته ای «ثبات و آرامش» می آورد.
اما سئوال این است که «لوله توپ» در شرایطی که ارز لازم برای رفع مایحتاج کالاهای اساسی نداریم و افزایش قمیت آن را به مردم تحمیل می کنیم چگونه «ثبات و آرامش» می آورد؟ آیا در موقع لزوم، توصیه خواهند کرد از این قدرت نظامی علیه مردم خودمان استفاده کنند؟ لذا می توان گفت: نه رئالیست ها و نه نئورئالیست های بین المللی قائل به این نیستند که می توان از همان ابزارهای سیاست بین الملل در داخل استفاده کرد. همانها معتقد به ایجاد رضایتمندی در داخل هستند.
دست آخر من فکر می کنم بهتر است کسانی چون آقای لیلاز در دفاع از سیاست های دولت با احتیاط بیشتری عمل کنند. چون به زودی جریان انقلابی وقتی با نتیجه عمل خود روبه رو شد، نمی گویند که خودشان مجری، طراح و عامل این کار بودند. بلکه همه تقصیرها را به گردن دیگران (از جمله سعید لیلاز) می اندازند تا از تبعات آن فرار کنند. آنها در آن روز این طرح را «پوست خربزه» زیرپای دولت رئیسی معرفی خواهند کرد. پس بهتر است به آن روز هم از حالا فکر کنند. چرا که از همین حالا هم زمزمه هایی مبنی بر اینکه جریان انقلابی با این طرح مخالف است و پشت این طرح «لیبرال های دولت روحانی» هستند شنیده میشود.