در حکومت اسلامی وقتی کلنگ بنائی بنام الله بزمین میخورد، باید هم انتظار تخریب و ویرانی، مرگ و نابودی را داشت. ساختار زیبا و شگفت انگیز متروپل هم بدان دلیل فرو ریخت که کلنگش بنام الله بزمین خورده است. تعجب نکن. بیا لحظه ای کوتا با هم بیاندیشیم، آیا کسی میداند کلنگی که بنام الله بزمین میخورد، در چه چیزهایی فرو میرود و بچه چیزهایی اصابت میکند؟ آیا میشود باور کرد در دوران حکومت اسلامی کلنگ ساختمانی عظیم و با شکوهی همچون متروپل آبادان بزمین بخورد، نه بنام الله بلکه بنام کسی دیگری؟
درست است در هرجایی ساختمانی میتواند بزمین بریزد. مگر در شهرهای امریکا و اروپا چنین اتفاقاتی رخ نداده است و یا نمیدهد. بدون تردید. مسلم است که هریک از آنها بدلیلی و علتی که دقیقا بررسی میشود و نتایج آن باگاهی مردم رسانده میشود. اما، با اطمینان میتتوان گفت که کلنگ هیچیک از آنان بنام الله بزمین نخورده اند. بر عکس برجهائی که در کشورهای غربیی ساخته شده اند، متروپل آبادان یکی از آن ساختمانهایی بوده است که کلنگش بنام الله بزمین خورده است.
اینکه در این موارد گناه و تقصیر متوجه چه کسی است، عدالت اجرا میشود یا نه، موضوع این بحث نیست. بلکه بحث بر سر علت و علل فرو ریزی ساختمان متروپل در آبادان است که در اینجا به آغازیدن با نام الله نسبت داده میشود.
البته که آغازیدن با نام الله و یا کلنگ ساختمانی را بنام الله بزمین زدن را میتوان رفتار و گفتاری دانست نهادین در زندگی روزمره. که خود میتواند بیانگر امید بآینده، تعبیر شود. امیدوار که بیاری و امداد خداوند یکتا و یگانه، الله، موفق شده، از موانع و دشواریها عبور نموده بآنجا و بانچه که ارزو کند فرد بان برسد. اما، کلنگی که بنام الله در حکومت اسلامی بزمین میخورد، از یک باور و رفتاری ساده بر نمی خیزد، بلکه دارای بار سیاسی ست، برخوردار از چنان قدرتی که بتواند از تمامی موانع برجهد و به مقصد برسد. گسیل نیروهای امنیتی به آبادان، بجای نیروهای امدادی و طبی و بهداشتی، تنها میتواند نشان دهد که چرا فرو ریزی یک ساختمان، در حکومت اسلامی بدرستی بیک پدبده سیاسی تبدیل میشود. همچنانکه زودتر اشاره شد، کلنگی که بنام الله بزمین میخورد معلوم نیست درچه عالم تاریک و گاهی ترسناکی فرو میرود.
آنان که باین باور عام، رسیدن بهدف با نام الله، اعتقادی ندارند، به تخریب و ویرانی که آغازیدن بنام الله با خود میاورد وقعی هم نمی نهند. نقش الله را در وقوع این نوع مصیت ها، مثل فرو ریزی ساختار متروپل خیلی جدی نمینگرند. مگر تا کنون کسی خدا را تو انسته است مسنول، کوچکترین چیزی بداند. او خالق جهان است بدون آنکه هرگز خودر مسنول آنچه که بر آن میگذرد بداند. یا می پرسند که این، بآن چه ربطی دارد، باین معنا که فرو ریزی متروپل به الله یا آغازیدن با نام الله چه رابطه ای دارد؟ اگر کلکنگ متروپل بنام الله بزمین نمیخورد، فرو نمی ریخت؟
بیدرنگ پاسخ باین سوال مثبت است، اگر باورداشتی، آغازیدن با نام الله، میتواند براستی معجزه افرین باشد، در عمل و واقعیت، در معاملات و عهد قراردادها، در برخورد با موانغ و مشکلات اداری و فنی و مهندسی و… لیست طولانی ست. در اینجا، بگذار، کمی مفهوم آغازیدن با نام الله را عمیقتر بشکافیم.
در حکومت اسلامی، تردید مدار، که آغازیدن با نام الله، بیش از بجا آوردن یک رسم است و امری عادی. آغازیدن با نام الله یعنی “رابطه،” نه هر رابطه ای بلکه رابطه، نه لزوما مستقیم با آنکه بجانشینی الله حکومت میکند، آخوند خامنه ای بلکه رابط با شبکه ای که نهایتا بوی و یا بیت وی متصل است. این بدان معناست که در نظامی که آخوند خامنه ای در جایگاه خدایگان جلوس یافته است، بنام الله ست که میتوانی از هر نوع مانعی، از جمله آنهایی که غیر قابل عبور است حتی با پرداخت باج هنگفت، میتوانی عبور کنی. این ابزار معجزه آسا در حکومت اسلامی، در “رابطه” تبلور میابد، رابطه با نهادهای دین و قدرت. وقتی کلنگ ساختمانی، همچون متروپل بزمین میخورد، در همان حال تخم را بطه هم در زمین دین و قدرت کاشته میشود.
بنا بر اطلاعاتی که تا کنون در رسانه های اجتماعی گزارش شده است، گویا بنای ساختمان متروپل از آغاز با ایرادات تکنیکی و مهندسی و معماری و ایمنی با نظر منفی متخصصین محلی روبرو گردیده است. یک متخصص سازه های ساختمانی، مهندس ایرانی از کانادا، گفت مطالعه گزارش متخصصین ایرانی در باره لزوم اصلاح ساختمانی، نشان میدهد که حد اقل از ده نکته اعلام شده در گزارش، دو نکته آن کافی بود که پرچم قرمز بالا رود و کار ساخت و ساز تا اطلاع ثانوی تعطیل شود.
گزارشهای بیشمار مبنی بر تخلافات سازنده متروپل و برجهای دیگر، همه حکایت کنند که ساخت و ساز متروپل از آغاز با موانع مهندسی بسیار روبرو بوده است، موانعی که احتمالا عبور آز آنها در شرایط عادی چندان ساده نیست. اما، گویا مالک وسازنده متروپل در “ارتباط” بوده است، هرچند تو در تو و پیچیده. بازتاب این ارتباط را در نحوه انتشار سرنوشت مالک ساختار متروپل، حسین عبدلباقی، براحتی میتوان مشاهده نمود. معلوم است که زنده بودن و دستگیری او ساختار روابط در نظام را در معرض افشا و رونمائی قرار میدهد. با بنمایش در آوردن جسد عبدلباقی، باچهره ای غیر قابل شناسائی، نظام در واقع ساختار روابطی که او بنیان گذارده بود، بخاک سپرد.
رخصت که اندکی بر ساختار این “رابطه” نور افکنیم. همه میدانیم که در جوامعی مثل جامعه ما، باج دادن و باج گرفتن برای عبور از موانع اداری و انواع مشکلات قانونی و فراقانونی، رفتاریست قابل تحمل و عادی. خیلی زشت و ناپسند دیده نمیشوند.
با این وجود، باج دادن همیشه چاره کار نیست. چرا که در نظامی که فساد بر لایحه های فوقانی آن سلطه افکنده است، باج دادن برای عبور از موانع قانونی برای انجام برنامه ای عظیم با سرمایه ای هنگفت، هرگز بتنهائی، کارگرنیافتد. افزوده بر پرداخت باج، باید بتوانی از حمایت و پشتیبانی کسی بهره ور و یا با شخصی در “ارتباط” باشی سراسر اقتدار و اعتبار. اینجاست که مهم نیست که چه داری و یا کی هستی، بنا بر باورجمعی، مهم این است که “پارتی” گردنکلفت” داری یا نه. یعنی که آنکس که بعنوان معرف خود بکارگیری، دارای اقتدار و نفوذی هست که بتواند از این موانع بروکراتیک و اداری عبور نماید یانه؟ یعنی که در نظام اسلامی، رابطه اگر بالاتر از سرمایه نباشد دارای شان کمتری هم نیست. سرمایه در نظام مقدس اسلامی ناکام میماند اما رابطه نمیماند.
اما، چه رابطه ای برتر از ارتباط با شبکه ای که نها یتا به الله میرسد، الله ای که در وجود رهبر تبلور مییابد. آیا پر اقتدارتر، پر جذبه تر از رهبر، جانشین بر حق الله، حاکم نهائی، گوینده حرف اول و آخر، از آخوند خامنه ای میتوانی بیابی؟ مگر کسی دیگری هم هست بجز او و یا تا کنون کسی شنیده است پاسخ او را بسوالی یا پذیرفتن مسئولیتی را؟
آخوند خامنه ای دیر زمانیست که بر جایگاه الله ظهور یافته است. شاید تکرار این نکته چندان ضرر بار نباشد که در حکومت اسلامی، الله، زندگی در کتاب قران را ترگ گفته است و بر مسند جلال و شکوه و اقتدار مطلق بواقعیت پیوسته و در عبا و عمامه، در لباس یک آخوند، تجلی یافته است، بنام سید علی خامنه ای. آخوندی مبتدی و ناتمام گذارده درس و مشق اجتهاد، اگر چه توانا بسخنان و خطبه خوانی های شلاقی و شور انگیز، از موانعی همچون نوشتن توضیح المسائل، ضروری برای ارتقا بمقام مرجع تقلید، برجهیده و ازخطبه خوانی در حکومت اسلامی، بخدایی رسید و تجلی الله گردیده است. آخوند خامنه ای، خود، بنام الله، از تمام موانعی در پیش راهش بسوی صعود به قله اقتدار و اعتبار، از جمله سرکوب و خونریزی، خشونت و انتقام سانی عبور کرده است.
اما، ساخت و سازساختارهائی همچون منروپل، در جامعه ی اخوندی، که بر تعدادشان هر روز افزوده میشود، نیازمند سرمایه هایی بسی بسیار فراتر از هنگفت. یعنی که سرمایه هایی میتوانند بسرعت رشد نموده و انباشته گشته و بسرعت بر اقتصاد محل سلطه افکنند که در ارتباط با نیازهای نظام، بویژه در ارتباط با ارائه ی چهره از نظام اسلامی، بعنوان یک نظام مدرن و پشرفته، بکار روند. همچون ساختار متروپل که همچون نشان و نماد شکوه و عظمت حکومت اسلامی درآمده بود، حکومتی تحت سلطه تام و تمام قشر روحانیت، قشر مفتخوار جامعه برهبری آخوند خامنه ای. حسین الباقی، امپراطور، مانده زیر آوار یا فراری، خود بر ساخته این نظام است. امپراطوری با 40 سال سن، از اجیل فروشی یکشبه به شهر و شهرک سازی و مالکیت صدها مجتمع تجاری و اقتصادی رسیده است که همزمان، در خدمت به حکومت الله، زندان ها، پاسگاه ها و نهاد هایی امنیتی هم بنا نهاده است. چندین بارهم مورد تشویق مدیران و مسئولان اداری قرار گرفته و مدال هم در یافت کرده است. چه سندی از این معتبر تردال بر تاثیر و نفوذ و قدرت رابطه.
البته که نظام دوست دارد که فرستنده این پیام به جامعه باشد که سرمایه داری، همچون، حسین عبدلباقی، برخوردار از چنان استعداد و نبوغی خداد دادی در دامن نظام پرورش یافته که توانسته است در اندک مدتی به ملک و املاکی چنین عظیم و گسترده دست یابد، گویی امری ست بسیار عادی. همچنانکه رهبر معظم از طلبگی با خدائی رسیده است، جوانی هم همچون عبدلباقی میتواند از اجیل فروشی بیک ابر سرمایه دار یا بیک الیگارک، بسبک الییگارکهای روسی درآید.
این بدان معناست که اگر در نظام اقتصاد رانتی که مظهر آن حکومت آخوندیست، شاهد بر جهش فردی هستیم که از آجیل فروشی به سرمایه داری بزرگ و مالک بر بسیاری از ابزار تولید و ساخت و ساز ساختمانهای عظیم از جمله، ساخت برجهای مسکونی و اداری، انبوه سازی و شهرک سازی میگردد، علت آنرا باید نه در انباشت سرمایه بلکه ناشی ار ارتباط با ساختاردین و قدرت دانست.
مثل همه آدمهای معمولی ناآگاه از دانش مهندسی و تکنولوژی، این نگارنده برآنست که ریزش ساختار متروپل، نهایتا بیک چیزمیرسد، باینکه کلنگ این ساختمان بنام چه کسی بزمین خورده است، ساختمانی که آجرهای آن ساختار بنام آن فرد بروی یکدیگر گذارده میشوند. آری، عرض آنستکه بگوئیم که آنچه ساختار متروپل را ویران نمود، این واقعیت است که کلنگ آن بنام الله بزمین خورده است. فرور ریزی متروپل بیانگر این واقعیت است که تحت حکومت آخوندی، کلنگ زدن بنام الله، کلنگ زدن در تاریکی ها و زشتی و پلیدیها ست، دروعگوییی و فریب و ریکاریهاست و راه یافتن بشبکه های ارتباطاتی. ساختمانی هایئ که کلنگشان بنام الله بر زمین خورده اند و هنوز بر سر پای خود ایستاده اند، مطمئن باش، رابطه در ساختارشان، نقش اول و بنیانی را بازی نکرده است چنانکه بتواند از تمامی موانع برجهد.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com