وضعیت وخیم اقتصادی نیروهای حامی نظام جمهوری اسلامی را هم فقیر کرده است
حامیان نظام جمهوری اسلامی هم فقیرتر شدهاند؛ هم از نظر اقتصادی، هم از نظر اعتقادی و هم از نظر میزان حمایت از ادامه حاکمیت روحانیون بر ایران.
فلاکت اقتصادی تقریبا همه جامعه ایران را در بر گرفته است، به جز عده معدودی ثروتمند که هم پول دارند و هم قدرت، اما آنها بخش کوچکی از جامعه بزرگیاند که هر روز بیشتر در باتلاق فقر و نداری و خشم فرو میرود.
سیاست حاکمان هم در این میان کاملا روشن است، اول انکار، بعد توصیه به صبر و تحمل و دست آخر سرکوب مردمی که از نداری به جان آمدهاند.
این سیاست در ایران کنونی همچنان جاری و ساری است و تا زمانی که جواب بدهد، در دستور کار مقامهای جمهوری اسلامی قرار خواهد داشت.
در این میان تلنبار شدن مطالبات و خواستههای مردم و سرکوب همهجانبه آنها از عینیترین سیاست روحانیونی است که بیش از ۴۰ سال بر ایران حکمرانی میکنند.
این وضعیت شش سالی میشود که وخیمتر و گستردهتر از هر زمان دیگر شده است و جامعه ایران را دستخوش تحولات تلخ اقتصادی و اجتماعی کرده که سر ریز این تلخیها و نارضایتیها خود را در ضرورت عبور از کلیت جمهوری اسلامی نشان میدهد.
نظام هم در برابر این ضرورت با تمام زمینهها و عواملش، بیشتر از گذشته متوسل به داغ و درفش و زندان شده است که بازداشتها و تحدیدهای سیاسی و اجتماعی هفتههای اخیر از نشانههای بارز آن است.
این سیاست بیشتر از گذشته در پی آن است که منتقدان وضع موجود را خفه، حامیان عبور از سیستم مستقر را داغ و تودههای عظیم مردم را نیز ساکت کند.
ابزارهای آنهم بر همه روشن است؛ ماشین عظیم سرکوب که هم بخش تبلیغی دارد، هم بخش اقناعی، هم بخش اطلاعاتی و امنیتی، هم بخش پلیسی و هم البته بخش کوچک مردمی که از آنها به عنوان نیروهای ارزشی یا حزبالله نام برده میشود.
اقتصاد به هم ریخته ایران بیتردید بر نیروی انسانی و حقوقبگیر این سازمان عظیم سرکوب هم تاثیر خود را گذاشته است، اما این تاثیرات چندان ملموس و روشن و دیدنی نیست و نظام به شدت با علنی شدن آن مقابله میکند.
انتشار گزارشهایی از فقر و فلاکت طلاب و اینکه کمتر دختری در ایران حاضر است با طلبهها ازدواج کند، تجمع بازنشستگان نهادهای نظامی و این آخری افزایش اعتراضها و انتقادها نیروهای حزبالله در شبکههای اجتماعی از گرانیهای افسار گسیخته از جمله نشانههای روشن این تغییر و تحول در میان این حامیان است.
طلاب به عنوان سازمان اقناعی و نیروهای حزبالله به عنوان بخشی از سازمان میدانی سرکوبها، دو بازوی مهمیاند که گزارشها میگوید جمعیت قابل توجهی از آنها شرایط اقتصادی چندان مطلوبی ندارند.
این وضعیت یعنی بروز اختلالی مهم در ماشین سرکوب، درست مشابه اختلالی که در سیستم اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی رخ داده است.
این اختلال که منجر به هدف قرار گرفتن نیروهای انسانی موثر و بخشی از تاسیسات نظامی جمهوری اسلامی شده است، ناشی از درز اطلاعات از سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی است که فساد، فقر و تنگدستی در بروز چنین وضعیتی بیتردید نقش دارد.
گسترش فقر، فساد و تبعیض در بدنه حامیان نظام در جامعه نیز نتیجهای جز سرخوردگی، و ناامیدی و بیانگیزگی نخواهد داشت که نشانههای آن به تدریج علنی میشود.
اصرار جمهوری اسلامی به ادامه وضعیت موجود و تحمیل این وضعیت به ضرب زور و داغ و درفش بر جامعه ایران، بیتردید بخشهای بیشتری از حامیان این نظام را در بر گرفته و آنها را هم به فقر و فلاکت خواهد کشاند و بر اراده آنها در حمایت از چنین نظام کارآمدی تاثیری منفی خواهد گذاشت.
مخالفان مذهبی و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی در بدنه یا بیرون نظام کم نیستند، اما تاکنون حاضر نشدهاند این مخالفتها و انتقادها را علنی کنند، اما تداوم وضع موجود آنها را هم همراه موجی خواهد کرد که دنبال آینده روشنی بدون حکمرانی روحانیون شیعه در ایران هستند.
ایندیپندنت فارسی