|نگاهی از «پنجره» به اوضاع ایران و جهان|
اینکه جمهوری اسلامی با هر آنچه غیر از خود و خودیهایش دشمن است بر کسی پوشیده نیست.
این دشمنی ناشی از انحصارطلبی ایدئولوژیک و خودبرترپنداریِ بیمارگونه، در همه عرصههاست!
وقتی این انحصارطلبیِ سلطهجو با سیاست و حکومت و قدرت دولتی کشوری ولشکری مجهز میشود، آنوقت چیزی جز فاجعه نمیآفریند.
دشمنی جمهوری اسلامی علیه بهاییت و ایرانیان بهایی، با رقابت مذهبی و نوعی کینهتوزی طایفهای نیز درآمیخته است:
بهاییت همانگونه در ایران شکل گرفت که شیعه!
بهاییت همانگونه بر بستر اسلام شکل گرفت که شیعه!
مهمتر از همه اینکه، اسلام خود را آخرین و کاملترین دین میداند که آخرین پیامبر را نیز به جهان عرضه داشته! بنابراین جایی برای دین و پیامبر جدید باقی نگذاشته است.
اینست که بهاییان در زادگاه دین خود همواره مورد آزار و اذیت ملایان مرتجع و شیعیان متعصب قرار گرفتهاند.
دین و آیینی که از بغل اسلام و شیعه رویید تا شاید احکام قرون وسطایی آن را با «اصلاح» و «تحول» بر روح زمان در قرن نوزدهم منطبق سازد، رهبران و پیروانش بیش از همه قربانی همان احکام غیرانسانی و نابردبار شدند.
ولی برای اینکه دشمنی یکطرفه یا چندطرفه مراجع مرتجع ادیان مختلف، حکومت را به جان مردم و مردم را به جان یکدیگر نیندازد چه باید کرد؟
آیا جز یک نظام حقوقی مدرن و دمکراتیک که دین و مراجع را از حکومت جدا، و حقوق برابر همه شهروندان را تضمین، و هر تبعیض و درگیری مذهبی را مهار کند، راه دیگری وجود دارد؟!
تا زمان تحقق چنین نظام حقوقی، ایرانیان میبایست از حقوق همدیگر از جمله ایرانیان بهایی در برابر سرکوبهای ضدبشری جمهوری اسلامی دفاع کنند.هیچکس از گزند این نظام در امان نیست!