اما میان همه نداشتههایمان، از در و دیوار هشدار مهاجرت نخبگان پزشکی و کادر درمان میریزد. آش چنان شور است که احتمالا بعد از این بابت عمل کوچک و بزرگمان هم باید مهاجرت کنیم به کشورهای همسایه. همانها که قرار بود ۱۴۰۴ سرآمد همهشان بشویم. مثل آن میماند که در برهوتی از درد، تنها و بدون منجی بمانیم و هیچ کس نباشد که حتی نبضمان را بگیرد.
پزشکان دست به تیغ نمیشوند
ارگان مطبوعاتی دانشگاه آزاد نوشت؛ محمد رئیسزاده، رئیسکل نظام پزشکی ایران، چندی پیش از عدم تمایل به تحصیل در رشته جراحی قلب، خبر داده که بدون متقاضی مانده و برای جراحی کودکان هم امسال تنها یک نفر شرکت کرده است. در حالی که ظرف دو سال اخیر، ۶۳ جراحی پیوند قلب کودکان در کشور انجام شده و ایران در پله نخست دنیا ایستاد، اما حالا رئیسزاده هشدار داده: «جراح قلب اطفال نداریم، ممکن است چند سال دیگر مجبور به واردات جراح اطفال از خارج از کشور بشویم.» آن طور که او میگوید موضوع کمبود متخصص در کشور یک موضوع کاملا جدی است و تنها به عدم تمایل به تحصیل به رشتههای پزشکی و خاص محدود نمیشود و در روی دیگر سکه، پزشکان و متخصصان ترجیح میدهند چمدان به دست شهر و کشور را تغییر دهند. آنها جزو آن دستهای هستند که به یکرنگی آسمان در همه جا، اعتقادی ندارند. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم اتفاقا فرش قرمز دستبافی با تاروپود ابریشمی برایشان پهن کردهاند. کشورهایی که روزی توریسم پزشکی برای جذب بیماران آنها در کشور راهاندازی شد.
بند ناف را در فرودگاه میبرند
موضوع فرار مغزها و نخبگان، حالا به مهاجرت دستهجمعی پزشکان و کادر درمان رسیده است. رفتن این افراد تنها به معنای خروج تعدادی از افراد جامعه که روابط ملی و خونی با آنها داریم، نیست. هر چند آنها از حق و اختیار انتخاب خود استفاده میکنند، اما این طور که پزشکان میروند، باید منتظر بحران کمبود پزشک در آیندهای نزدیک باشیم. به گفته رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران، در سال ۱۴۰۰ بالغ بر چهار هزار و ۲۷ پزشک درخواست صدور گواهی عدم سوءپیشینه برای مهاجرت کردهاند. همچنین آمار درخواست good standing (گواهی عدم سوءپیشینه) برای مهاجرت پزشکان متخصص و فوق تخصص رو به افزایش است. علی تاجرنیا، مشاور سابق رئیس سازمان نظام پزشکی کشور نیز اعلام کرده بود که تنها در ۱۰ ماه منتهی به دی ۱۳۹۹ بیش از سه هزار پزشک از ایران مهاجرت کردهاند. آمارها متنوعتر و بالاتر از این اعداد میتواند باشد، اما رئیس کل سازمان نظام پزشکی کشور، آن را اعلام نکرده و تماس «دنیای اقتصاد» برای گفتوگو با او بینتیجه ماند و او سوالات را بیجواب گذاشت. اما بر اساس آماری که به دست ما رسیده است، ظرف یکسال گذشته ۱۶۰ متخصص قلب مهاجرت کردهاند. در همین مدت ۳۰ هزار نفر از کادر درمان از دانشکدههای علوم پزشکی درخواست good standing داشتهاند که مقصدشان عمان بوده است. ظرف چهارسال گذشته ۱۶ هزار پزشک عمومی از کشور مهاجرت کردهاند. این آمار زمانی برجستهتر میشود که بدانیم طبق اعلام وزارت بهداشت، ۱۸ هزار پزشک عمومی در سراسر کشور کمبود داریم. این ارقام تنها یک مشت عدد نیستند، جان و نفس ما میتواند در دست آنها باشد.
سنبه پر زور اقتصاد
حلقه مشکلات مدام در حال تنگتر شدن است. آنکه دستش میرسد و جای مهاجرت پیدا میکند، کمتر تامل میکند. تمایل ایرانیها به مهاجرت را میتوان از آماری متوجه شد که به تازگی منتشر شده است. به گزارش سایت رصدخانه مهاجرت ایران، هر چهار دقیقه یک ایرانی برای کانادا درخواست ویزا میدهد. محمد رئیسزاده در عین حال که مهاجرت پزشکان را نگرانکننده دانسته، شرایط اقتصادی ایران و غیرواقعی بودن تعرفهها را از عوامل تاثیرگذار در مهاجرت پزشکان معرفی کرده است. رضا لاریپور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»، دلایل مهاجرت را به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که شامل حال همه میشود، تقسیمبندی میکند. اما آنچه جای سوال دارد، آن است که پزشکان از نظر جایگاه اجتماعی در رده بالایی قرار دارند و از نظر اقتصادی نیز به نظر میرسد نباید چنان تحت فشار باشند، اما چرا این عامل در مورد آنها میتواند صادق باشد؟لاریپور میگوید: «موضوع جایگاه بالای اجتماعی شامل همه جامعه پزشکی نمیشود.» او در این میان بخشی از تقصیر را به گردن رسانهها و نگاهی که به جامعه تزریق میکنند و رفتار برخی از پزشکان میاندازد.
به گونهای که فرهنگ نوعی مردم تغییر کرده و جایگاه پزشکان و کادر درمان را کاهش داده است. البته در این مورد اسناد و پژوهشی در دست نیست که بتوان به آن استناد کرد، اما دکتر علی تاجرنیا، رئیس هیاتمدیره انجمن دندانپزشکی ایران نیز در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» بر این نکات تاکید میکند. دکتر تاجرنیا با وجود آنکه درآمد جامعه پزشکی را نسبت به دیگر اعضا بالاتر میداند، اما شکاف عمیقی بین سطح زندگی یک پزشک در ایران و خارج از ایران میبیند. او البته به موضوع فشارهای اجتماعی که آبشخور آن رسانه و سریالهای طنز است، اشاره میکند و آن را منشأ تزلزل شأن و جایگاه اجتماعی پزشکان میداند. البته قبول دارد که رفتار برخی از همکاران او نیز گاهی در شأن یک طبیب نیست، اما رسانهها اغراق هم کردهاند. لاریپور در مورد تمرکز رسانهها بر خطاهای پزشکی میگوید: «جامعه پزشکی در طول سال به بیش از ۸۰۰، ۹۰۰ میلیون نفر خدماترسانی میکنند، حال باید دید میزان خطای پزشکی در این میان چقدر است.» موضوع عدم پرداخت مالیات پزشکان نیز مدتی غوغا کرد. پزشکانی که برای فرار مالیاتی، تنها به صورت نقد ویزیت میکردند و حتی میکنند. همه ما یکی، دو بار تجربه اینچنینی داشتهایم. از نگاه دکتر لاریپور، این رفتارها جایگاه پزشکان را نسبت به قبل تضعیف کرده است.
از نگاه او رسانهها به دلیل آنکه نمیتوانند نسبت به تخلفات پلیس، قاضی، وکیل و معلم بپردازند، جامعه پزشکی را گوشه رینگ قرار میدهند. دکتر تاجرنیا هم یکی یکی اصناف دیگری را نام میبرد که مالیات نمیدهند و به هزار ترفند چنگ میزنند تا از زیر بار آن فرار کنند. مانند فوتبالیستها یا کسانی که رنگ و لعاب فرهنگی به کار و بار و تجارتشان میدهند تا از زیر پرداخت مالیات فرار کنند، اما این میان پزشکان بیش از سایر اصناف سیبل شدند. او هم قبول دارد در میان همکارانش چنین کسانی هستند، اما آن را عمومیت نمیدهد و در عین حال غوغاسالاری در مورد آن را موجب سرخوردگی جامعه پزشکی میداند. هر جور بخواهیم حساب و کتاب کنیم، پزشکان باید وضع خوبی داشته باشند، همان قدر که آدمهای اسم و رسمداری هستند.
لاریپور میگوید: «از خیل عظیم پزشکان، عموم مردم ترجیح میدهند به پزشکان و متخصصانی مراجعه کنند که مطب شلوغتری دارند، با تاخیر وقت میدهند و به شهرت رسیده و تبدیل به برند شدهاند. اما قاطبه جامعه پزشکی چنین شرایطی ندارند.» به گفته او، ۱۲ تا ۱۵ هزار دستیار پزشک درآمدی کمتر از ۶ میلیون تومان دارند. ۴۰ تا ۵۰ هزار پزشک عمومی کشور با فعالیت خارج از پزشکی درآمد زیر ۱۲ میلیون تومان دارند. هماکنون چهار تا ۸ هزار پزشک طرحی فعال در مناطق محروم کشور درآمدی کمتر از ۱۲ میلیون تومان دارند. این اعداد برای بسیاری از ما آشنا هستند و احتمالا درآمدی است که کسب میکنیم، اما تفاوتی که میان ما و جامعه پزشکی وجود دارد، چیست؟به گفته لاریپور، پزشک با انجام یک عمل، در صورت وقوع مشکل، باید چندبرابر درآمدش را به عنوان دیه پرداخت کند. موضوع دیگری که سخنگوی سازمان نظام پزشکی به آن اشاره میکند، عمری است که پزشکان برای رسیدن به مرتبه پزشکی و تخصص صرف میکنند. هر مرحله، نیازمند گذران طرح در مناطق محروم است که به گفته دکتر لاریپور، قوهقضائیه کسانی را به آنجا تبعید میکند که جرم شهودی انجام دادهاند. بعد از آن کشیک دادن و دوره تخصص و گذران طرح دوباره تا رسیدن به نقطه پایانی که تازه برای یک پزشک شروع ماجرا از صفر است. آن هم برای تاسیس مطب و کسب درآمد در میانه ۳۰ تا حوالی ۴۰ سالگی.
مشوقهایی برای ماندگاری
مهاجر و کسی را که شوق رفتن دارد به سختی میتوان نگه داشت، اما لاریپور میگوید اگر به پزشکان مشوقهایی اعطا شود، میتوان آنها را در کشور نگه داشت. وقتی به آن کوچهپسکوچهها و صدای قیژقیژ پنجره که حالا به تاریکی شب رسیده و احتمالا درد امانبر هم به جان مریضها افتاده، شاید مجبور باشیم برای ماندنشان دست و پا بزنیم. اما درآمدهای اغوا کننده، چشم هر کسی را میتواند روی همه دلایل ماندن پر کند. به گفته سخنگوی سازمان نظام پزشکی، یک پزشک در کشورهایی مانند پاکستان، عراق، افغانستان و ترکیه حداقل ۱۸ برابر ایران حق ویزیت دریافت میکند. این عدد در عراق ۲۰ برابر و در کشورهای حاشیه خلیج فارس، حداقل ۴ برابر ایران است.
آژانسهای تخصصی مهاجرت پزشکان
دکتر محمدجواد یزدانپناه، متخصص ایمونولوژی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» میگوید: «ترانسفر -نقل و انتقال- پزشکان به دیگر کشورها امروز تبدیل به یک بیزینس شده است و آژانسهای مسافرتی پیشنهادهای اغواکنندهای برای پزشکان دارند. جایی برای اقامت، تسهیل پروسه مصاحبه و اقامت را انجام میدهند. در واقع از بحث توریسم پزشکی به توریسم پزشک رسیدهایم. اما بهترین مقصد، کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس است که اتفاقا پزشکان ایرانی را بسیار دوست دارند. از موضوع جذابیت مالی که بگذریم، دکتر لاریپور موضوع امکانات را مطرح میکند: «حال میتوان مشوقهای اجتماعی مانند اعطای وام کم بهره، کاهش تعهدات به دولت، یا اعطای وسایل و امکانات رفاهی قرار داد.» از جمله نکاتی که دکتر تاجرنیا در این کوچ دستهجمعی به آن اشاره میکند، دلایل اجتماعی است و نبود آرامشی که برای هر فردی لازم است. او میگوید: «هر روز تصمیمی گرفته میشود و فشاری به اقشار مختلف وارد میشود. نبود آزادیهای اجتماعی هم عامل موثری است برای تصمیم به مهاجرت.»
هجوم برای زیبایی پلاستیکی
رشتهها در دورههای مختلف جا عوض میکنند. در سالهای اخیر که البته دیگر به بیش از دو دهه رسیده، میل به تغییر در افراد با جراحیهای پلاستیک حرکت صعودی پیدا کرده است. دکتر لاریپور، عدم اقبال رشتههایی مانند جراحی قلب و کودکان را به این موضوع و درآمدی که در آن وجود دارد، ارتباط میدهد. به این صورت که رشتههایی که درآمد بیشتری دارند و در عین حال تحصیل در آن سختی کمتری، مانند انواع جراحی پلاستیک، بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گاهی یک پیوند قلب، یا جراحی در کودکان، با تمام حساسیتهایی که دارد- فرض کنید جراحی قلب یک نوزاد ۶ ماهه- دستمزدی به مراتب کمتر از جراحی پلاستیک یا لیفت پلک یا لیزیک دارد. البته اینها هیچ کدام به معنای کم ارزش کردن کار جراحان پلاستیک نیست، موضوع حساسیت جراحی است. لاریپور میگوید: «دو موضوع میانرشتهای و درون رشتهای داریم که متاسفانه قانونگذار در تعیین حقوق آنها چندان دقت نکرده و مشورتی نیز نگرفته است. از این نظر درون رشتهها با هم اختلاف درآمدی داریم و فاصله درآمدی بین رشتهها نیز زیاد است. قانونگذار در این زمینه باید زودتر فکری به حال آینده این رشتهها کند.» او عدم استقبال از رشتههای جراحی کودکان و قلب را اینگونه توجیه میکند که حتی میتواند عقلانی باشد. جراحی کودکان، سخت، دشوار و کم درآمد است، پس انگیزهای برای انتخاب آن وجود ندارد.
دیده بان ایران: