اعتراضات به مرگ مهسا امینی در ایران وارد یازدهمین روز شده است. این دختر ۲۲ ساله کرد ایرانی، در تهران و در بازداشت گشت ارشاد جان باخت. مرگ این دختر سقزی، ایران را با دور جدیدی از اعتراضات روبرو کرده است.
اعتراضاتی که بسیاری آنرا متفاوت از تمامی خیزش ها و جنبش های قبلی ایران می دانند و می گویند این اعتراضات در «بعد زمانی و مکانی» شباهت زیادی به یک «انقلاب» دارد.
همزمان برخی از مورخان و جامعه شناسان میگویند هنوز زود است که بخواهیم چارچوبی برای اعتراضات این روزهای ایران و مقایسه مولفه های آن با مولفه های یک انقلاب پیدا کنیم. با این حال اغلب بر این باورند که «با جریانی بی سابقه در سطح مبارزات ضدحکومتی در چهار دهه اخیر، پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، مواجه ایم.»
یکی از مهم ترین بهانه های آغازین اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی، مساله حجاب اجباری است. حجاب اجباری که به گفته اغلب سیاسیون نقش آفرین در انقلاب سال ۱۳۵۷ «قرار نبود به زنان تحمیل شود» اما در همان سال های اول با اصرار آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، اجرایی شد.
بی دلیل نبود که اولین اعتراضات ضدحکومتی تنها چند روز پس از استقرار آیت الله خمینی در ایران و سقوط حکومت پهلوی در خیابان های تهران شکل گرفت.
در یورونیوز سعی می کنیم در دو مقاله، با تقسیم بندی بین اعتراضات ضدجمهوری اسلامی در قرن بیستم و قرن حاضر، تاریخی از سرکوب و بهانه و دلایل این اعتراضات و پیامدهای آن را شرح دهیم.
مخالفت با حجاب اجباری؛ اولین تظاهرات ضدحکومتی تاریخ جمهوری اسلامی
مبارزه زنان با حجاب اجباری کمتر از دو هفته پس از پیروزی انقلاب ایران در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ آغاز شد.
در روز جهانی زن، هشتم مارس، زنان با حجاب و بی حجاب به خیابان ها آمدند و توسط حامیان آیت الله خمینی و شبه نظامیان حزب اللهی شدیدا سرکوب شدند.
این اعتراضات زمانی آغاز شد که رهبر انقلاب ایران، خمینی، در یک سخنرانی که در روزنامه اطلاعات به چاپ رسید گفت که «زنان می توانند به سرکار بیایند اما نباید لخت بیایند باید همه با حجاب بیایند.»
این سخنرانی در ۱۶ اسفند در روزنامه ها منتشرشد و بلافاصله در هفدهم اسفند سال ۵۷، اغلب زنان بی حجاب، از دکتر تا پرستار و وکیل و کارمند و کارگر موفق به حضور بر سرکار خود نشدند.
همزمان در همین روز تظاهراتی در حیات دانشگاه تهران به مناسبت روز زن برگزار شد و ازدحام جمعیت باعث شد تا زنان وارد خیابان انقلاب شوند اما توسط مردان عضو «کمیته های انقلاب اسلامی» به شدت سرکوب شدند. مردانی که فریاد می زدند «یا روسری، یا توسری» و به صف زنان معترض هجوم می بردند.
یکی از مهم ترین شعارهایی که در این تظاهرات از سوی زنان ایراد شد، این بود: « آزادی نه شرقی ست نه غربی ست، جهانی است». این در حالی بود که یکی از مهم ترین شعارهای انقلاب ایران که بیش از یک دهه بر سردر تمامی دانشگاه ها و اداره های دولتی قرار گرفت، این بود: « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی».
به این ترتیب زنان مخالف حجاب اجباری به اولین معترضان جمهوری اسلامی ایران تبدیل شدند.
در روزهای بعد از این تجمع گسترده در مرکز تهران، بسیاری از گروه های سیاسی نزدیک به حکومت و منش آیت الله خمینی زنان مخالف حجاب را افراد «ضدانقلابی خوانند که باید به اشد مجازات برسند.»
با این حال اعتراضات در روزهای بعد تا یک هفته ادامه داشت تا اینکه آیت الله طالقانی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات گفت که «در مورد حجاب باید بگویم که اجباری در کار نیست.»
مرگ آیت الله طالقانی که وزنه سنگینی در صحنه سیاست ایران بود این اجازه به حامیان آیت الله خمینی داد تا اندک اندک حجاب اجباری را تبدیل به یک نُرم اجتماعی کنند. از سال ۱۳۶۰ به این سو، حجاب زنان به بخش وجودی پوشش تحمیلی به آنها تبدیل شد.
در مستندی که توسط یک گروه از زنان فمینیسیت فرانسوی در آن روزها ثبت و ضبط شد می بینیم که زنان در خیابان انقلاب همچنین فریاد می زنند: « ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم.» اما در این چهار دهه چه شد که زنان در اعتراضات این روزهای ایران شعار می دهند: « تا انقلاب نکردیم به خانه برنگردیم.»
شعاری که پیامی نهفته در خود دارد: انقلاب سال ۵۷ شکستی برای زنان ایران بود و امروز بخاطر این شکست و حق از دست رفته تنها راه انقلابی دوباره است.
اما جنبش های اعتراضی مدنی و اجتماعی در طول حکمرانی جمهوری اسلامی راه طولانی را طی کرد تا به اینجا رسید.
ما سعی می کنیم در دو مقاله، با تقسیم بندی بین اعتراضات ضد جمهوری اسلامی در قرن بیستم و قرن حاضر، تاریخی از سرکوب و بهانه و دلایل این اعتراضات و پیامدهای آن را شرح دهیم.
دوران حذف احزاب مخالف و استحکام جمهوری اسلامی ایران
دومین موج بزرگ اعتراضی در جمهوری اسلامی را می توان اوج درگیریها میان احزاب عامل انقلاب و اسلامگراهایی دانست که با تکیه بر جایگاه آیت الله خمینی سعی کردند دستاوردهای انقلاب را بطور کامل مصادره کنند.
خرداد ماه سال ۱۳۶۰ ابوالحسن بنی صدر، سیاستمدار مورد اعتماد آیت الله خمینی در جریان انقلاب ۵۷ و اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران، توسط مجلس شورای اسلامی استیضاح شد.
اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود می نویسد: « روز یکشنبه ۱۷ خرداد، برای جلوگیری از انتشار اعلامیه بنی صدر، روزنامه های انقلاب اسلامی، میزان، آرمان ملت، مردم، و جبهه ملی به تشخیص شورای عالی قضایی موقتا تعطیل شد. معلوم شد تصمیم گرفته شده این اعلامیه از رادیو و تلویزیون هم پخش نشود… روز شنبه ۳۰ خرداد از ساعت ۴ بعد از ظهر که عدم صلاحیت بنی صدر اعلام شد، گروههای مجاهدین خلق، پیکار، رنجبران، و اقلیت فدایی برای ایجاد آشوب به خیابان آمدند و با کمیته و سپاه درگیری نظامی پیدا کردند.»
این درگیری ها به شهرهای بزرگ دیگری از جمله اصفهان و تبریز و اهواز و بندرعباس هم گسترش پیدا کرد.
در جریان درگیریها ۵۰ نفر از اعضای احزاب چپ و مجاهدین کشته شدند. این درگیری ها تاریخ ایران پس از انقلاب را وارد فاز جدیدی کرد. مرحله ای غیرقابل بازگشت که با احکام و دستورات آیت الله خمینی تبدیل به یک پاکسازی علیه سراسری احزاب غیرهمسو با اسلام گرایان حکومتی شد.
از خرداد سال ۶۰ به مدت یکسال بسیاری زندانی و اعدام شدند. روزنامه های رسمی از جمله اطلاعات و کیهان هر روز نام بسیاری از اعدامی ها را به با عکس به عنوان مرتد منتشر کردند.
پس از انحلال احزاب، قلع و قمع و اعدام و کشتار و زندانی کردن و تبعید هزاران نفر از اعضای احزاب چپ و مجاهدین خلق در حاشیه جنگ ایران و عراق، جنبش های اعتراضی در ایران کاملا محو شدند تا اوایل دهه ۷۰ خورشیدی.
دوران نوسازی و مخالفت با سیاست های لیبرال هاشمی رفسنجانی
با پایان جنگ ایران و عراق و مرگ آیت الله خمینی، هاشمی رفسنجانی در مقام رئیس جمهوری بنیانگذار سیاست های تعدیل اقتصادی و لیبرالی شد.
سیاست هایی که با وجود پایان یافتن برخی از تحریم های بین المللی علیه ایران، نرخ تورم را به ۵۰ درصد رساند.
فقر بواسطه این تورم گریبانگیر طبقه محروم جامعه شد.
در همین راستا در ۹ خرداد سال ۱۳۷۱ درگیریها با نیروهای شهرداری مشهد که قصد نوسازی یک محله حاشیه ای این شهر را داشت آغاز شد.
ماموران انتظامی برای کمک به بولدوزرهای شهرداری مشهد که برای تخریب به محله فقیرنشین و حاشیه نشین «کوی طلاب» آمده بودند، به یک دانش آموز شلیک کردند و این آغاز ناآرامیهای کم سابقهای شد.
اعتراضات مردمی که به «شورش مشهد» مشهور شد با سرکوب گسترده مواجه شد.
ساکنان محله کوی طلاب به اماکن دولتی در سرتاسر شهر حمله کردند و چندین بانک و موسسه وابسته به آستان قدس رضوی به آتش کشیده شدند.
همچنین ساختمان شهرداری مشهد مورد حملات مردمی قرار گرفت.
پس از این شورش و سرکوب گسترده، سید ابراهیم رئیسی، دادستان وقت تهران حکم اعدام ۴ نفر از معترضان را صادرکرد. آمار دقیقی از کشته های این سرکوب حکومتی در دست نیست.
با این حال، سه سال پس از این شورش و باز هم در حاشیه شهرهای بزرگ اینبار در کلانشهر تهران و در حومه آن، اسلامشهر شاهد شورش و ناآرامی های گسترده خیابانی بودیم.
اولین خیزش مرگبار مستضعفان در جمهوری اسلامی
مردم اسلامشهر که کم درآمدترین افراد پایتخت ایران به حساب می آمدند، نسبت به گرانی ها و تورم و افزایش کرایه تاکسی در پانزدهم فروردین ۱۳۷۴ اعتراض کردند و بدلیل نبود اتحادیه های کارگری ناگزیر به خیابان آمدند.
از همان ساعات اولیه، این اعتراضات بسیار تند و رادیکال شدند.
شهروندان اسلامشهری خیابانها را تسخیر کردند و لاستیک خودروها را به نشانه اعتراض آتش زدند. آنها موفق شدند جاده قدیم ساوه به سمت چهاردانگه را برای مدتی مسدود کنند. بدلیل نزدیکی اسلامشهر به شهر تهران، نیروهای امنیتی به شدیدترین نحوه ممکن سرکوب را آغاز کردند. گفته می شود «یگان ویژه» برای اولین بار در یک عملیات جدی علیه معترضان در اسلامشهر وارد عمل شد.
شورش اسلام شهر نگرانیهای زیادی را برای مقامات جمهوری اسلامی ایجاد کرد تا آنجا که آنها برای اولین بار پس از انقلاب سعی کردند ابزار و تجهیزات گسترده برای سرکوب معترضان خیابانی به کشور وارد کنند.
همزمان بدلیل نبود رسانه های مستقل بسیاری از ایرانی ها متوجه این سرکوب نشدند. در گزارشی از خبرگزاری رویترز می خوانیم که «از ساعت ۸ شب اسلام شهر به منطقه جنگی بدل شده بود.»
بر خلاف مشهد، سرکوب شهروندان اسلام شهر دست کم ۴ روز بطول انجامید و بسیاری بعدتر آنرا با سرکوب های کردستان در اوایل انقلاب ایران مقایسه کردند. شواهد و نشانههایی وجود دارد که نشان می دهند نیروهای نظامی و امنیتی دولت هاشمی رفسنجانی، برای سرکوب معترضان از بالگردهای ارتش استفاده کرده اند.
در جریان این شورش ساکنان خشمگین اسلامشهر به یکی از پاسگاه های منطقه هم حمله کردند تا خود را مسلح کنند.
در نبود اینترنت و رسانه های مستقل، همچون شورش مشهد، هیچگاه آمار دقیقی از کشته ها و قربانیان از سوی مقامات منتشر نشد.
با این حال داریوش فروهر که خود ماه ها بعد از این شورش در جریان قتل های زنجیره های کارد آجین شد، در مصاحبه با رسانه های خارجی گفت که شمار کشته ها دست کم ۵۰ نفر است.
سازمان عفو بین الملل ماه ها پس از این شورش، گفت که ده نفر در جریان اعتراضات جان باخته اند. دولت ایران تنها قربانی شدن یک نفر را به گردن گرفت.
وحیده کریمی، خبرنگار شرق، در گزارشی مربوط به اتفاقات آبان ۹۸ که در روزنامه شرق منتشر شد، می گوید که در میان «اعتراضات طبقه فرودست دهه ۷۰ پرتلفات ترین در اسلامشهر رقم خورده است» با این حال در گزارش او نیز به تعداد کشته ها اشارهای نمیشود.
بسیاری از جامعه شناسان خیزش های طبقه محروم و حاشیه نشین های که به مرگ هزاران نفر در دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸انجامید را ادامه شورش هایی نظیر شورش اسلام شهر می دانند.
کوی دانشگاه، اولین اعتراضاتی که جهانی شد
بی شک در بین اعتراضات و شورش های دهه ۷۰ خورشیدی، حمله به کوی دانشگاه تهران و اعتراضات پس از آن رسانه ای تر و مهم تر بود.
دو سال پس از آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی، کمیسیون فرهنگی مجلس پنجم طرحی را به عنوان اصلاحیه قانون مطبوعات به تصویب رساند.
روزنامه سلام که در آن روزها تنها رسانه مستقل و اصلاح طلب به شمار می آمد سندی منتشرکرد و نشان داد چگونه «سعید امامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را در پشت پرده آماده تصویب کرده است.»
در همین راستا قوه قضاییه دستور داد تا ۱۷ تیرماه روزنامه سلام را ببندند.
اولین گردهمایی ها در اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام در مقابل کوی دانشگاه تهران که در خیابان کارگر شمالی بود در ساعت ۹ شب آغاز شد.
تجمع و بست نشینی دانشجویان ساکن کوی دانشگاه به شدت از سوی نیروی انتظامی سرکوب شد. پس از آن نیروهای امنیتی در اولین ساعات ۱۸ تیر به خوابگاه دانشجویان حمله کردند که در جریان آن عزت ابراهیم نژاد، شاعر که برای دیدن دوستان خود به کوی دانشگاه رفته بود، جان باخت.
برادر عزت الله ابراهیم نژاد درباره داستان قتل او چنین می گوید: « زمانی که عزت را زدند، جلوی همان در اصلی کوی دانشگاه، بین دانشجوها بود. یک لحظه او را میکشند کنار. یعنی سه چهار نفر میریزند روی او و بچه ها که از دور داشتند نگاه میکردند دیدند ریختند سر عزت و با باتوم و زنجیر به جانش افتادند. چون قوزک پای عزت شکسته بود، زمانی که جنازه را آوردند، ران و دقیقاً کتف و دو دست او شکسته بود، فیلم آن هم هست دقیقاً. تمام پشت بدن او همه جای زنجیر بود. دانشجوها موقعی که دیدند دارند او را میزنند، یک دفعه حمله کردند. متأسفانه یک کمی دیر عمل کردند و یکی از آنها اسلحه را درآورد و دقیقاً از همان فاصله یک متری شلیک کرد به سر او که به چشم چپش اصابت کرد و وارد ناحیه مغز او شد.»
این نیروی امنیتی که خانواده ابراهیم نژاد بارها به دادگاه گفت که او را می شناسد هیچگاه دادگاهی و محکوم نشد.
در جریان اعتراضات کوی دانشگاه سال ۱۳۷۸ به جز عزت ابراهیم نژاد، سعید زینالی، فرشته علیزاده و تامی حامی فر نیز کشته شدند. همچنین سعید زینالی که بدست ماموران بازداشت شده پس از بیش از سه دهه همچنان ناپدید است و مادرش در جستجوی پسر خود است.
به مدت چهار روز پس از حمله به کوی دانشگاه تهران، پایتخت ایران میزبان بزرگترین اعتراضات خیابانی دهه نود میلادی شد. دانشجویان خشمگین پس از قتل عزت ابراهیم نژاد به ساختمان وزارت کشور حمله ور شدند. در جریان این اعتراضات صدها نفر، مخصوصا جوانان دانشجو دستگیر و بسیاری بعدا با احکام زندان های طولانی و حتی اعدام مواجه شدند. یکی از آنها احمد باطبی بود. عکس های احمد باطبی که پیراهن آغشته به خون رفقایش را به بالای سر برده بود، تیتر بسیاری از مجلات و روزنامه های آمریکایی و اروپایی شدند. همین باعث شد تا احمد باطبی یکی از اولین دانشجویان باشد که بازداشت و زندانی شد. باطبی پس از رهایی از زندان به آمریکا رفت.
سرکوب شدید دانشجویان در جریان اعتراضات کوی دانشگاه تهران فصل جدیدی را در تاریخ جنبش های ایرانی پس از انقلاب ۱۳۵۷ گشود.
یورونیوز: