همۀ مسائل اینروزها و این یکماهه یکطرف، این دروغگویی مسئولین و بیاعتمادی مردم به آنها یکطرف. از شروع تراژدی مهسا در مترو حقانی در ۲۲شهریور تا آتشسوزی زندان اوین در ۲۳مهر، به هیچیک از روایتهایشان از اتفاقاتی که در طی این یکماهه افتاده، کسی باور نکرد.
مسئولین امالقرای جهان اسلام آنقدر دروغ گفتهاند که حکایت چوپان دروغگو را پیدا کردهاند و اگر حقیقتی را هم بگویند، حتی اقلیت کوچک ایمانآورندگان به ۲۰:۳۰هم باور نمیکنند، چه رسد به اکثریت بزرگ ملت ایران.
حجم دروغ و تحریف مسئولین رسیده به آنجا که اگر سخنگوی امالقرا بگوید که ماست سفید و ذغال سیاه است، صادق زیباکلام ناصبی گمراه که جای خود دارد، هدایتشدگان ۲۰:۳۰هم فردایش با تردید از یکدیگر میپرسند که: «این داستان سیاهی ذغال و سفیدی ماست چیه اینا راه انداختهاند؟» و یکی از آنها که هم از پدری و هم مادری به داییجان ناپلئون میرسد، میگوید: «اینا همه بازیه، میخوان سر مردم را گرم کنند و قیمت ماست و ذغال رو ببرن بالا».
هیچ بحرانی ابدی نیست و بحرانها بالأخره فروکش کرده و بپایان میرسند. اما اعتبار اخلاقی نظامها است که به این سادگیها جبران نمیشود. ایکاش مسئولین یک حداقلی از صداقت و راستی برای خودشان لااقل میان طرفدارانشان باقی میگذاردند.