هنوز زود است بگوییم حلقه خواص از هم گسیخته است، اما روشن است که شکافها عمیقتر خواهد شد و جمهوری اسلامی را تحت فشار بیسابقهای قرار خواهد داد
با نزدیک شدن خیزش سراسری مردم ایران به دومین ماه، که طولانیترین اعتراضهای مردمی در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است، بسیاری از ناظران و تحلیلگران به این باور رسیدهاند که خیزش فعلی با اعتراضهای پیشین متفاوت است و به انقلابی دیگر تنه میزند.
ری تکیه و روئل مارک گرشت در مقالهای در والاستریت ژورنال به تفاوت ماهیت این دوره از اعتراضهای مردمی میپردازند و به این نکته توجه دارند که حتی طرفداران پروپاقرص رژیم نیز زبان به انتقاد از خامنهای گشودهاند، مسئلهای که در اعتراضهای قبلی رخ نداده بود. اکنون حتی حامیان علی خامنهای نیز سعی میکنند از دولت فاصله بگیرند.
به عقیده نویسندگان این مقاله، هنوز زود است بگوییم حلقه خواص از هم گسیخته است، اما روشن است که شکافها عمیقتر خواهد شد و جمهوری اسلامی را تحت فشار بیسابقهای قرار خواهد داد.
در ادامه مطلب به اتحاد هواداران رژیم در بحبوحه بحرانها در بیش از چهار دهه گذشته اشاره میشود، بهعنوان مثال وقتی اصلاحطلبها در اواخر دهه ۱۳۸۰ پایههای نظام را در معرض خطر قرار دادند، میانهروها و تندروها متحد شدند تا این تهدید را خنثی کنند. اما امروز بسیاری از چهرههای اصولگرا از انتقاد از خامنهای و حامیانش ابایی ندارند.
تکیه و گرشت علی لاریجانی را مثال میزنند که همچنان یکی از مشاوران خامنهای است. پیشینه او نشان نمیدهد که حامی حقوق زنان باشد، و یکی از مدافعان سرسخت سپاه پاسداران است. اما در مصاحبه اخیرش با روزنامه اطلاعات، از سختگیری در مسئله حجاب انتقاد کرد و گفت: «حتما گفتوگو لازم است. این گفتوگو باید عمیقتر باشد. باید بسترهای طبیعی اعتراض فراهم باشد و افراد سازمانی داشته باشند که با آن امکان گفتوگو باشد.»
روزنامه جمهوری اسلامی نیز از حکومت انتقاد کرده است. این روزنامه در سرمقالهای روایت رسمی حکومت مبنی بر دخالت خارجی در اعتراضهای مردمی را رد کرده و بر جدی بودن نارضایتی معترضان تاکید کرده است. در این سرمقاله آمده است: «ابرمعضلات موجود در کشور مثل تورم، بیکاری، عدم توسعه کشور، خشکسالی، معضلات معیشتی، تخریب شدید محیطزیست و… باعث شده تا هر چند وقت یکبار تعدادی از اقشار مختلف مردم مثل بازنشستگان، فرهنگیان و دانشجویان دست به اعتراض بزنند.» سپس ۱۴ نکته برای برونرفت از بحران فعلی مطرح میکند. در نکته ۱۱ به «دروغ نگفتن در شرح وقایع رخداده» اشاره میشود.
غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضاییه، همواره چهرهای سرسخت و بیرحم در دستگاه قضا بوده است. اما اکنون میگوید: «باید باب گفتوگو را در کشور گسترش دهیم و گفتوگومحوری را به یک فرهنگ عمومی تبدیل کنیم.» این سخنان با آنچه رهبر جمهوری اسلامی انتظار دارد از قوه قضاییه بشنود زاویه جدی دارد.
حسن روحانی، رئیسجمهوری پیشین، که اغلب اگر از سرکوبها حمایت نکرده باشد، سکوت کرده، در بیانیهای از روشهای رهبر جمهوری اسلامی انتقاد کرده است. در این بیانیه آمده است: «امنیت ملی اما صرفا با توسل به ابزار نظامی و انتظامی حاصل نمیشود… امنیتی که باید ضامن حفظ حیات، تامین معیشت و تضمین آزادیها و حقوق اساسی مردم هم باشد.»
رژیمهای مذهبی با تکیه بر ایجاد رعب و وحشت حکومت میکنند، و روشن است که این روزها ایرانیان کمتری از حکومت میترسند. این مسئله بهخصوص در مورد زنان جوان صدق میکند، هرچند تمام اقشار ایرانیان به اعتراضها و اعتصابها پیوستهاند.
تکیه و گرشت معتقدند انتقاد برخی اصولگرایان از خامنهای نشان میدهد که جمهوری اسلامی دارد هسته مرکزیاش را از دست میدهد. به نظر میرسد که آنها دریافتهاند حکومت با کشتار نمیتواند موفق شود. آنها یا تمایلی به کشتار هزاران معترض ندارند یا بهدرستی به این باور رسیدهاند که چنین کاری به مواجهه با صدها هزار معترض خشمگین میانجامد.
در ادامه مقاله آمده است منتقدان خامنهای در حلقه داخلی نظام، خود را در موقعیتی دشوار میبینند. معترضان علاقهای به سازش ندارند. در اعتراضهای پیشین در سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، معترضان خواهان گفتوگو بودند و مصالحه با حکومت ممکن بود؛ البته واکنشهای خشونتبار حکومت راه گفتوگو را بست. اکنون اصولگرایان گزینهای ندارند یا باید به اعتراضها بپیوندند یا تنها بمانند.
صحنههای ایران امروز یادآور انقلاب ۱۳۵۷ است. امروز بخش مهمی از خواص اسلامگرا در حمایت از جمهوری اسلامی تردید دارند. به عقیده تکیه و گرشت، این گروه بهمرور میتواند به اکثریت تبدیل شود. حاکمان جمهوری اسلامی میدانند که نظامشان در سایه هیبت راس هرم قدرت پابرجا است. اما اکنون معترضان جوان و برخی چهرههای اصلی جمهوری اسلامی دیگر این عظمت و هیبت را نمیبینند و به نظر میرسد زمان خامنهای رو به اتمام است.