تردید مدار که اشتباه بزرگی خواهد بود اگر هنوز بر آن باورباشیم که دین اسلام و متولیان دین، حافظان زهد و تقوا و اخلاق اجتماعی، دو پدیده و یا دو چیز منفاوت از یکدیگراند. مثلا، آنچه اخوند خامنه ای و یا هر آخوندی دیگری که میگوید و یا بدان عمل میکند، یک چیز است و آنچه در قرآن آمده است چیزی دیگر. که بجای رد و نفی یکدیگر، دین اسلام و متولیانش، قشر مفتخوار آخوند، پرورش یافته در حوزه های علمیه، انجا که علم و دانش الهی را میآموزند، با هم در وحدت و یگانگی اند. بی تردید، اسلام و جامعه آخوندی را باید با هم یکی و یگانه دانست، از جمله مراجع تقلید و رهبر حکومت اسلامی، آخوندخامنه را. در غیر اینصورت اسلام را باید دینی مقدس خواند و ابزاری برای تسکین درد، رهایی از اظطراب و نگرانیها، اسلامی شبیه باسلام دوران پهلوی. در حالیکه باید متولیان دین اسلام را موهنو زمینی و منبع شرارت و خشونت شناسایی نمود.
اگر هنوز در پی اسلامی واقعی، اسلام پر مهرو محبت و عدالت پرور میگردی، لزومی نیست که راه دور و سختی بروی ، همه را میتوانی، هرچه را که در اسلام اصیل میجویی، در آخوندهای مقدس، بویژه آخوند خامنه ای براحتی بیابی. اسلام اصیل، همین است که مردم روزانه در کف خیابان تجربه میکنند، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی. مگر میتوان از آخوند خامنه ای و طرفدارنش چیزی جز جلوه اسلام محمدی را مشاهده نمود؟ حکومت آخوندی تبلور اسلام اصیل است. دینی که بنا بر فهم فقهی آن کیفر راه حل تمام مشکلات است، اخلاقی، جنایی، فقر و سرقت و نافرمانی.
بی جهت در پی اسلام دیگری نگرد. مگر پیامبر خدا، محمدبن عبدالله دست بکشتار و غارت نزد؟
سر اسیران، منافقین و مشرکین را از تن جدا نمی کرد؟
در واقع مشهور است که محمد، رسالت خود را با راهزنی در بدر آغاز نموده است.
البته که یکتایی و وحدت ساختار فقاهتی و آخوندی با ساختار قدرت را میتوان ناشی از وحدت دین و قدرت پس از فروپاشی نظام شاهنشاهی دانست.
اما، وحدت ساختار دین و قدرت، دیر زمانی ست که در حال رشد و توسعه است. آخوندها و فقهائیکه عمر خودر را در حوزه های علمیه در کسب علم اجتهاد میگذرانند، از راس تا زیر، از مجتهد گرفته تا طلبه، از مراجع تقلید گرفته تا طلبه های تازه کار، هر روزی که نفس بر آرند، از آغازین لحظات بیداری تا غرق شدن در رویاهای نادیده، همگان بدون استثنا، بنام خداوند بخشنده مهربان، چشم و دهان میگشانید بستایش و نیایش خدایی که رب العالمین است، خدایی که تنها مالک جهان هستی و نیستی، جهان بود و نبود و بهشت و جهنم است، ظاهرا در کمال وضو و طهارت و زهد و تقوا. که خود را وظیفه مند و مسئول میشمارند که در راهی که الله در آغازین سوره قران مقدس بر ابنا بشرآشکار ساخته است گام نهند، گام در راه مستقیم، راهی که در آن هرگز نه گمراهی هست و نه انحراف از اخلاق و زهد و تقوا، راهی که رهسپار بهشت برین کند و در کنار حوری های همیشه باکره که بعنوان پاداش در یافت کرده اند تا ابد از زندگی لذت برند. البته اگر، بخواست الله تن دهند و احکام و فرامین او را بدون چون چرا بجا آورند.
اما، با خروج متولیان دین اسلام، از حوزه های علیمه، دینمدارن حرفه ای، قشر مفتخوار جامعه، فقها و آخوندها و ورود انها بعرصه سیاست ، دین اسلام نیز بدوران طفولیت خود باز گشت نمود و با ساختار قدرت بوحدت و یگانگی رسید. دلیلی بس منطقی که میتوان سوره حمد را که قرآن با آن آغاز میشود، جوری دیگری هم بخوانش درآورد، بگونه ای سیاسی بازتابنده روابط قدرت و نظام فرمانروایی و فرمانبری. روابطی بازتابنده اراده خدایی بیرحم و خشن، با اراده ای معطوف به تنبیه و مجازات و کیفرهای وحشتناک. اگر، امکان چنین خوانشی وجود نداشت، هرگز، دینمداران حرفه ای، همچون اخوند ها، ناگهان از منبر خطبه و روضه خوانی به منبر قدرت و جایگاه فرمانروایی تغییر مکان نمیدادند.
شاید، اگر اصل و اصول دین، دینمداران را میاموخت که از ورود بعرصه ای سراسر زد و بند و معامله بر سر کسب ثروت و ارتقا به مراتب اقتدار و قدرت.خود داری کنند، بدون تردید میتوانستی حکومت آخوندی برهبری آخوند خامنه ای را متهم کنی بعدول از اراده الله.
آما با نگرشی نزدیکتر، براحتی، مشاهد کنی که آنچه آخوند خامنه ای، میگوید و در عمل بانجام میرساند، نمیتوان چندان انحرافی از اسلام در سیاسیتها و تصمیم سازی او مشاهده نمود. او، همچون الله هر آن که اراده کند، بزبان آرد آنچه که میخواهد. در تبعیت از اراده الله و در راه مستقیم است که آدمها، کودک و جوان و میانه سالان را بخاک و خون میکشاند.همچون الله، همیشه بدون آنکه کوچگترین مسئولتی را بعهده بگیرد. مثل الله، او نیز فرمانروای نهایی ست.
در حال حاظر آخوند خامنه ای را باید جلوه واقعی الله دانست. مهم نیست که از چه زاویه ای بنگری، چون تنها خدای اسلام است که کشتار و نابودی، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی را در خدمت توسعه و رواج دین قابل توجیه میداند و باور و ایمان بدان را توصیه میکند. یعنی که باید خاطر آسوده داشت که آخوند، اسلام است و اسلام، آخوند. مگر میتوان تصور کرد آخوندی که از آغاز زندگی غرق در تاریخ دین اسلام و توسعه و ترویج آن بوده است، میتواند با اسلام و آنچه که عرضه میکند یکی نباشد؟ خاطر آسوده دار که آخوند خامنه ای، سر آمد جامعه آخوندی، بازتابنده همه آن چیزهایی ست که در اسلام یافت میشود.
در غیر اینصورت، چگونه میتوانی 44 سال تجاوز و سرکوب، خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی، کشتار و دستگیری، زندان و شکنجه جوانان و فرهیختگان را توجیه نمایی؟ نیازی نیست که در زیر و بم آیات و احکام قرآنی غرق شوی تا در یابی کردار و پندار و گفتار آخوندی از بالا تا پائین در هماهنگی و بازتابنده تمامی احکام قرآنی ست. مگر بچه جرمی جوانان ما را بخاگ و خون میکشانند، محارب ومفسد الافی الارض، جرائمی دینی و ظاهرا دینی بودن آنها ست که 44 سال سبب پوشاندن خشونت جنایتبار حکومت آخوندی برهبری آخوند خامنه ای گردیده است.
بعبارت دیگر، آنچه در حال وقوع است، انقلاب است در انقلاب، انقلابی که نه تنها در جهت براندازی رهبری نالایق و حکومت اخوندی حرکت میکند بلکه واژگون سازی خدا و باورهای منسوخ و اسارتباری را در نظر دارد که سبب بازتولید قرنها استبداد در فرهنگ ما گردیده اند.
البته، در خاتمه، شاید مناسب باشد که باین موضوع اشاره شود که بعضا، در شرایط کنونی نقد دین اسلام را غیر ضروری و ادامه اسلام هراسی میخوانند که سبب انحراف خشم عمومی از براندازی حکومت آخوند خامنه ای شود و بدینترتیب زیان آور. حال آنکه براندزی دین سیاسی، آرامش و ثبات آنرا تضمین کند.
حال انکه، اگر در شرایط کنونی، در شرایطی که شعار آزادی، آزادی آزادی از کف خیابانها بگوش میرسد، در شرایطی که اسطوره ها و تابو و هنجارهای مقدس یکی پس از دیگری فرو میریزند، اگر امروز بنقد آنها نپردازیم، چگونه میتوانیم باورها و هنجارهایی که باغوش کشیدن دین بیگانه و بازگشت استبداد را هموار میسازد بر اندازیم. آیا اسلام، دینی است ابدی و تا انسان هست، اسلام هم در دل مردمان جای دارد و با ابزار نقد نباید رنجش خاطر باومندان را فراهم آورد؟ در غیر اینصورت، زمان مناسب نقد دین را چه کسی تعین کند؟ حال انکه آنچه هرگز سوال برانگیز نیست، آزدای درپرستش و در دینداری ست که جایی برای گفتگویی ندارد. هر آنسان آزاد است هر دینی و بهر خدایی که مناسب میداند ایمان داشته باشد و عمر خود را در ستایش و نیایش آفریننده صرف کند. اما هیچ فردی نمیتواند باورهای خود را بر دیگران تحمیل کند. آنجاست که دین با آزادی در ستیز قرار میگیرد، همچنانکه هماکنون، مردم کشور ما با رودرویی با متولیان دین در اقصا نقاط کشور قرار گرفته اند.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjm@gmail.com