جمهوری اسلامی پایههای قدرتش را از همان آغاز بر دو نیروی شبه نظامی استوار کرد: «سپاه پاسداران» و «بسیج». سخنرانی طولانیِ علی خامنهای در روز شنبه پنجم آذر به مناسبت «هفتۀ بسیج» در برابر جمعی از بسیجیان و دلجوییِ او از آنان با توجه به اوضاع و احوال کنونیِ کشور بسیار پُرمعنا بود. سخنان او در عین حال نشانۀ اهمیت این نیروی شبه نظامی در سرکوب معترضان و پاسداری از نظام جمهوری اسلامی است
سخنان لو رفتۀ قاسم قریشی، جانشین سازمان بسیج، در یک فایل صوتی نیز نشان دهندۀ اهمیت این نیرو در سرکوب معترضان است. او در سخنانش از خسته شدن «بسیج» در سرکوب معترضان اظهار نگرانی کرده است.
دستگاه قدرت در جمهوری اسلامی شبیه دستگاه قدرت در هیچیک از کشورهای جهان نیست. بعضی از کارشناسان معتقدند که بنیانگذارانِ جمهوری اسلامی در آغاز انقلاب دو نیروی شبه نظامیِ سپاه پاسداران و بسیج را از روی مدل دستگاه قدرت در آلمان نازی پدید آوردند. در آلمان نیز نازیها دو نیروی شبه نظامی موازی داشتند که مستقل از ارتش و پلیس عمل میکردند: شبه نظامیان «اس اس» و شبه نظامیان «اس آ».
«اس اس» گردان حفاظتی حزب نازی بود. بیشتر اعضای آن از میان طبقۀ متوسط آلمان برخاسته بودند. اما «اس آ» نیروی ضربتی حزب بود و اعضایش وابسته به طبقات فرودست جامعه بودند.
هستۀ اولیۀ گردان حفاظتی حزب نازی یا «اس اس» در آوریل ۱۹۲۵ به منظور نگهبانی از شخص آدولف هیتلر شکل گرفت. این گردان در آغاز گروه بسیار کوچکی بود که هیتلر را در جا به جا شدنهایش همراهی میکرد تا دشمنانش آسیبی به او نرسانند. اما گروه رفته رفته مهارتهایِ تازه پیدا کرد و مأموریتهای مهمتری به عهده گرفت، چنان که پس از چند سال از یک گروهک محافظ به یک سازمان عظیم شبه نظامی تبدیل شد.
با گذشت زمان دامنۀ فعالیت «اس اس» گستردهتر شد و نه تنها عرصۀ سیاست بلکه اقتصاد کشور را نیز دربرگرفت چنان که در آغاز جنگ به دولتی در دولت و، بالاتر از آن، به یک امپراتوری نیرومند اقتصادی تبدیل شد. از میان بردن نیروهای سیاسی رقیب و مخالفِ حزب نازی را «اس اس» به عهده داشت. تبلیغات ایدئولوژیکی نظام نیز به عهدۀ آن بود. این سازمان در آغاز جنگ مهار دستگاه اداری و پلیس رایش را در دست گرفته بود. شاخهای از آن اردوگاههای مرگ و هولوکاست را رهبری میکرد.
این سازمان در رقابت دائم با «ورماخت»، ارتش رایش سوم، و بعضی از مقامهای عالیرتبۀ رایش بود، اما چون دامنۀ قدرتش بسیار گسترده بود و از تحرک فراوان و خویشکاریهای گوناگون برخوردار بود، کسی یا نهادی نمیتوانست با آن مقابله کند.سپاه پاسدارانِ انقلاب اسلامی از بسیاری جنبهها به سازمان «اس اس» در آلمان نازی شباهت دارد. این نیرو در اردیبهشت ۱۳۵۸ به فرمان خمینی تشکیل شد و در آغاز قرار بود زیر نظر «دولت موقت» فعالیت کند. اما کمی بعد به درخواست بعضی از فرماندهانش، خمینی نظارت بر فعالیت آن را به عهدۀ «شورای انقلاب» گذاشت.
نخستین وظیفهای که خمینی به عهدۀ سپاه گذاشت، پاسداری از نظام جمهوری اسلامی در برابر دشمنان داخلی و خارجیِ نظام بود. به این ترتیب، این نیرو از همان آغاز در بیرون از اقتدار دولت قرار گرفت و به زیر فرمانِ رهبر انقلاب درآمد. از این نظر، سرنوشتی همانند سازمان «اس اس» در آلمان نازی داشت.
درواقع، با تشکیل سپاه و واگذاریِ اختیاراتِ فراقانونی به رهبر انقلاب، دولتی بر فراز دولتِ به ظاهر قانونی شکل گرفت که تاکنون عالیترین تصمیمها را دربارۀ سرنوشت کشور گرفته و پاسخگویِ هیچ مرجع و نهادی نبوده است. سپاه پاسداران برای حفظ استقلال خود رفته رفته به فعالیت اقتصادی روی آورد و اکنون بیش از ۶۰ درصد اقتصاد کشور را به انحصار خود در آورده است.
وظیفۀ «صدور انقلاب» را شاخهای از سپاه پاسداران به نام «سپاه قدس» به عهده دارد. این شاخه، درواقع، بازوی نظامی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که خطوط کلی آن را رهبر تعیین میکند. سپاه قدس در بسیاری از کشورها به اعتبار قدرت مالیاش کارگزاران بومی را در جهت پیشبرد سیاستهای جمهوری اسلامی به خدمت گرفته است.
سازمان شبه نظامی بسیج را نیز رهبران جمهوری اسلامی از روی مدل سازمان «اس آ» در آلمان نازی پدید آوردند. این سازمان در آذر ۱۳۵۸ به فرمان خمینی تشکیل شد و در اصل زیر مجموعۀ سپاه پاسداران و یکی از بازوهای قدرت در جمهوری اسلامی است. مأموریت آن، به خدمت گرفتن نیروهای داوطلب طبقات فرودست جامعه، آموزش و سازماندهی آنان در جهت دفاع از جمهوری اسلامی و پیشبرد هدفهای آن است و از این نظر شبیه سازمان «اس آ» در آلمان نازی است.
سازمان «اس آ»، گردان حفاظتی حزب نازی بود و هیتلر آن را در اوت ۱۹۲۱ تشکیل داد. هستۀ اولیۀ آن سازمان، گروهی از نظامیان سابق و «لباس شخصی»ها بودند که در پایان امپراتوری آلمان در سالهای ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ به تظاهرات انقلابی به ویژه انقلابیان اسپارتاکیست حمله میکردند. در سالهای دهۀ ۱۹۲۰ اعضای این سازمان در درگیریهای خیابانی و سرکوب معترضان و انقلابیان شرکت میکردند.
به نوشتۀ «یوآخیم فِست»، مورخ آلمانی، اعضای «اس آ» که از میان طبقات فرودست جامعه برخاسته بودند، برخلاف اعضای «اس اس» چندان در بند ایدئولوژی حزب نازی نبودند. بیشتر آنان برای مال اندوزی، گذران زندگی و معاش به آن سازمان پیوسته بودند. پس از رویدادهای خونین «شب دِشنههای بلند» درپایان ژوئن ۱۹۳۴ آن سازمان به زیر کنترل سازمان «اس اس» درآمد.
خشونتهای خیابانی «اس آ» و خودسری بعضی از فرماندهان آن، رهبران حزب نازی از جمله هیتلر را نگران کرده بود. رویدادهای «شب دِشنههای بلند»، درواقع، عملیات پاکسازی حزب بود و از مدتها پیش برنامه ریزی شده بود. کماندوهای «اس اس» با همکاری گشتاپو و ورماخت آن برنامه را به اجرا گذاشتند. در آن رویدادها بیش از ۴۰۰ تن از جمله ارنست روُهْم، رهبر «اس آ» کشته شدند. با آن رویدادها جنگ قدرت میان «اس اس» و «اس آ» نیز پایان یافت.
باری، اکنون برگردیم به سازمان بسیج در جمهوری اسلامی. قصد ما قیاس تاریخی نیست. اما از بسیاری جنبهها این نیرو شبیه نیروی «اس آ» در آلمان نازی است. با توجه به خاستگاه بسیجیها بعید به نظر میرسد که دلجوییهای خامنهای از این نیرو در اوضاع و احوال کنونی کشور کمکی به تقویت روحیۀ آنان کرده باشد. سخنان لو رفتۀ قاسم قریشی، جانشین سازمان بسیج، نیز نشان میدهد که این نیرو بسیار درمانده و خسته شده است.
آیا وقت آن رسیده است که در جمهوری اسلامی دو نیروی شبه نظامیِ «بسیج» و «سپاه» راه خود را از هم جدا کنند؟
علیرضا مناف زاده
رادیو فرانسه