بنام زن، زندگی، آزادی
ایران امروز به واسطه حاکمیت ضد ایرانی ترین افراد در طول تاریخ، دستخوش تغییرات بنیادینی در رفتار، گفتار و کردار گردیده اما هیچگاه دشمنان ایران و مردم و فرهنگ اش توفیق رسیدن به اهداف خود را نداشته اند.
مردم ایران در ۴۴ سال پیش بر اساس اعتقاد به گفته های روحانیونی، که قرار بود بهشت توصیف شده را پیش از موعد در ایران بنا کنند تکیه کرده، عنان و زمام امور را به دست دشمنان خود و فرهنگ و تاریخ کهن خویش دادند.
ما اشتباهی بسیار بزرگ را رقم زدیم و امروز باید پیشاپیش فرزندان ایران، دختران شیر دل و پسران شجاع ایران زمین برای بازگرداندن بازمانده ایران قدیم به صاحبان اصلی اش براه بیافتیم.
اوف بر ما پدران و مادرانی که نه تنها فرزندان خود را یاری نمی دهیم بلکه مانع تحقق مبارزه فرزندان خویش می شویم، تردید ندارم تاریخ از نسل ما به بدترین شکل یاد خواهد کرد. نسلی که در ایران رو به رشد و در شرایط پیشرفت در منطقه پیشتاز بود، امروزه مورد تمسخر دیگر کشور ها قرار می گیرد.
تاریخ خواهد گفت که ما از پدران و مادران و گذشتگان خود امانتی را دریافت کردیم که در نگهداری آن اگر خیانت نکرده باشیم قطعا بی مسئولیتی و بی توجهی نمودیم.
امروز دیگر جای تعلل و تحمل نیست، یا از جان خود که سالهای آن را در جهنمی خود ساخته سپری نمودیم و برای تثبیت حاکمیت جهل و جنون، خود و فرزندان و کشور با عظمت ایران را به ورطه نابودی کشاندیم باید بگذریم و یا باید ننگ تاریخی سر سپردگی و ترس از حکومتی خود ساخته را بدوش بکشیم.
چگونه می توان در برابر پرپر شدن فرزندان خود بی تفاوت باشیم؟ چگونه می توان در دفاع از فرزندان خود که برای تحصیل راهی مدرسه می شوند و جسم بی جان و سمی آنان را در برابر خود می بینیم سر باز زنیم؟ کجاست مهر مادری؟ کجاست غیرت پدری؟ مادر و پدری که تنها مأمن فرزندانشان هستند؟
این بختک بی تفاوتی و بی غیرتی را چگونه بر روی غیرتمند ترین انسان ها انداخته اند؟ ما وارث پدران و مادرانی هستیم که با فریب روحانیون برای رسیدن به بهشت وصف شده، خیابانها را تسخیر کردند و حکومت گذشته را تغییر دادند.
همان روحانیون فریبکاری که با خدعه زمام امور را در دست گرفتند امروز مهر سکوت بر لبان خود زده اند و لال شده اند و دیگر کفن پوش در خیابانها به راه نمی افتند، همان روحانیونی که دیگر هیچ مشکلی را نمی بینند تا برای دفاع از مردم به میدان جهاد بیایند! و ما مردم را در جهنمی که ساخته اند رها نموده و خود به بهشت موعود خود رسیده، ایران را غارت کرده و می کنند.
آنچه امروز من، این مادر پیر و دادخواه را به تعجب واداشته، سکوت از سر رضایت یا از سر ترس برخی از مردم و یا بی تفاوتی در برابر این جنایات است. قابل فهم نیست که بتوانیم به وعده های قاتلان خود دل ببندیم! کسانی که امروز ما را داغدار کرده اند مگر یاور ما خواهند شد؟ چه تضمینی وجود دارد، شمایی که امروز سکوت را برگزیده اید دادخواه فردا نباشید؟ پس تا به داغ فرزند یا فرزندان خود مبتلا نشده اید باید دست بکار شوید.
من گوهر عشقی، مادر سرخ جامه ستار بهشتی و مادر معنوی سرخ جامه سید محمد حسینی، که پیش از قتل عمد حکومتی، مرا مادر خطاب کرده بود و بعنوان وظیفه انسانی، مادرو دادخواه سرخ جامگانی هستم که امروز خانواده های آنان به هر دلیلی سکوت اختیار کرده اند.
این نامه را منتشر میکنم تا آن کسانی که فکر کردند با تهدید من به کشتن با گاز سمی، همچون دانشجویان مظلوم و بی دفاع و دانش آموزان معصومی که برای کسب علم و دانش راهی مدرسه شده، اما بدست جانیان حاکم بر ایران مسموم شده اند، می توانند این مادر از جان گذشته را از دادخواهی منصرف و یا ساکت کنند.
تهدید کنندگان بدانند گوهر عشقی بیدی نیست که با باد یا توفان (طوفان) آلوده به جنایات آنان بلرزد و از دادخواهی خون فرزندان ایران منصرف شود و یا سکوت کند.