یک قرن جنگ زنان؛ از نقد “سد حجاب” تا روسری‌سوزان

By | ۱۴۰۲-۰۱-۱۶

آنچه امروز در خیابان‌های ایران از نفی حجاب دیده می‌شود، پیامد بیش از یک قرن تلاش زنان است در مبارزه علیه حجاب. اسد سیف، پژوهشگر، با نگاهی به این تاریخ نشان می‌دهد که مبارزه زنان علیه حجاب اجباری سر باز ایستادن ندارد.

در نگاه جنسی مردان به زنان است که “موضوع حجاب” شکل می‌گیرد. در رویارویی ایرانیان با جهان مدرن این موضوع با “مسأله زن” درآمیخته، به حضور زن در جامعه نظر دارد. در ضرورت این حضور است که خواست‌هایی چون برابری زن و مرد در حقوق اجتماعی شکل گرفته، جنبشی را پی می‌ریزد که هنوز ادامه دارد.

امروز مشکل بتوان کسی را یافت که دستاوردهای تاریخی جنبش زنان را انکار کند. این جنبش در کنار و به همراه جنبش‌های آزادی‌خواهانه، عدالت‌جویی و برابری انسان‌ها، نقشی بزرگ در آزادی، برابری و دمکراسی داشته و دارد.

سال‌هاست که در ایران نیز، همراه و همگام با جهان، زنان در تلاش برای کسب حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، حق استقلال مادی، حق تصمیم‌گیری بر بدن خویش، حق تحصیل و انتخاب شغل و حق حضور در تمامی عرصه‌های هستی اجتماعی مبارزه می‌کنند. در واقع تا کنون جنبش زنان بخش جدایی‌ناپذیر مبارزه برای آزادی و دمکراسی بوده ا‌ست.

زنان ایرانی بیش از یک قرن است که می‌کوشند همراه جهان مدرن شوند. “زن مدرن” اما در این روند، نخست کسی بود که حجاب از سر برگیرد، سواد بیاموزد و تحصیل کند. پس آنگاه حقوق برابر با مردان طرح ‌شد و کار خارج از خانه و داشتن حق رأی و حضور در ارگان‌های اجرایی کشور و در نهایت آزادی و برابری. “زن مدرن” در تمامی این سال‌ها کوشیده است تا گونه‌های نوینی را از بودن و شدن را تجربه کند، بندهای سنت را یک‌به‌یک بگسلد و به استقلال دست یابد.

حجاب اجباری یا اختیاری؟

اجباری و یا اختیاری بودن حجاب در ایران بحثی‌ست که قدمت آن به بیش از یک قرن می‌رسد.

در تاریخ ایران از طاهر قره‌العین به عنوان نخستین زنی نام می‌برند که پوشش از سر برگرفت و بدون حجاب در جمع حضور یافت. طاهره از رهبران جنبش بابی بود که در ۱۲۲۷ خورشیدی در گردهمایی “بدشت” جدایی آیین باب را از اسلام و سنت‌های آن اعلام داشت.

در سال‌های جنبش مشروطه نمونه‌های فراوانی از حضور زنان در مبارزه علیه استبداد حاکم، در تظاهرات و حتی حضور در جبهه‌های جنگ و یا تحصن دیده می‌شود.

“مجله دانش” را نخستین نشریه ویژه زنان در ایران محسوب می‌دارند که در شهریور ۱۲۸۹ با مدیریت خانم دکتر کحال در تهران منتشر شد. این نشریه اگرچه از ورود به جهان سیاست پرهیز می‌کرد، ولی زنان را به تحصیل علم و سوادآموزی تشویق می‌کرد.

در سال ۱۲۹۲ مریم عمید مجله “شکوفه” را برای زنان منتشر کرد. این مجله نیز اگرچه مدافع حجاب بود، ولی در رفع ستم از زن بسیار کوشا بود.

در ۱۲۹۸ خورشیدی صدیقه دولت‌آبادی نشریه‌ای برای زنان با عنوان “زبان زنان” در اصفهان بنیان گذاشت. او در این نشریه حجاب را به نقد کشید. مطالب نشریه از خانه‌داری و بچه‌داری شروع و سرانجام به سیاست کشیده شد و “مناقشه”های بزرگی را با مردان در جامعه آغاز کرد که اگرچه از سوی دولت نخست توقیف و سپس مکلف شد تا به سیاست نپردازد، ولی در بیداری ذهن‌ها راهگشا بود. با یورش و شکایت‌های پی‌درپی سرانجام “زبان زنان” پس از دو سال و انتشار ۵۷ شماره، از ادامه انتشار بازماند.

در سال ۱۲۹۹ “نامه بانوان” که به مسئولیت شهناز رشدیه (آزاد) منتشر می‌شد، به این بهانه که از حجاب به عنوان خرافه و موهومات سنت نام برده بود، توقیف شد. شهناز رشدیه که تأسیس کودکستان و مدرسه برای دختران را نیز در کارنامه خویش دارد، حجاب را مانعی برای پیشرفت زنان در جامعه می‌دانست.

در ۱۲۹۹ خورشیدی نشریه “عالم نسوان” که صاحب امتیاز آن ربابه نوابه صفوی و مدیر داخلی آن عباس آرین‌پور بود، در تهران منتشر شد. این نشریه که “ارگان مجمع فارغ‌التحصیلان مدرسه دخترانه آمریکایی” بود، “آزادی زنان و برابری آنان با مردان” را تبلیغ می‌کرد. بر جلد سومین شماره آن این شعر دیده می‌شود: «در مملکتی که زن حقیر است/ شک نیست که مرد آن فقیر است». “عالم نسوان” نیز چون دیگر نشریات زنان برای سوادآموزی زنان و حضور آنان در جامعه ارزشی ویژه در نظر داشت و آن را تبلیغ می‌کرد و از اخبار ترقی زنان در جهان می‌نوشت.

“عالم نسوان” حجاب را مانع اصلی ورود زن به جامعه و سدی برای پیشرفت او می‌دانست. در چند شماره بحث حجاب را پی گرفت و موافقان و مخالفان نظرهای خویش را در آن نوشتند. آخرین شماره این نشریه نیز، به‌سان دیگر نشریات در چنبره استبداد، در ۱۳۱۲ منتشر شد.

در ۱۳۰۰ خورشیدی “جهان زنان” که با مدیریت فخرآفاق پارسا در مشهد منتشر می‌شد، علیه حجاب نوشت. پارسا حجاب را سد راه ترقی زنان ایران می‌دانست و در چهار شماره‌ای که منتشر شد، از برابری حقوق زن و مرد در جامعه نوشت. به همین علت مورد آزار قرار گرفته، تبعید شد.

در پانزدهم مهر ۱۳۰۶ مجله “پیک سعادت نسوان” با مدیریت روشنک نوع‌دوست با هدف “تثبیت حقوق مدنی نسوان”، در رشت آغاز به انتشار نمود. روشنک آموزگاری بود که مدرسه‌ای نیز با همین عنوان برای دختران بنیان نهاد. مبارزه با “خرافات” و “پشتیبانی از حقوق زنان” سبب شد تا این نشریه پس از شش شماره، به تحریک روحانیت و در فضای تنگ قانون مطبوعات، از انتشار بازماند.

آزاد مراغه‌ای؛ مدافع پرشور حقوق زنان

در ۱۳۰۲ خورشیدی ابوالقاسم آزاد مراغه‌ای به همراه همسرش، شهناز رشدیه، “مجمع کشف حجاب” را بنیان گذاشتند. این مجمع، اگرچه با استقبال روبه‌رو شد و بیش از سه‌هزار عضو داشت، دولت حکم به تعطیل آن داد. آزاد مراغه‌ای نیز بازداشت و سپس تبعید شد.

آزاد مراغه‌ای به احتمال نخستین فردی‌ست در ایران که در نفی حجاب کتاب نوشته است. او سالی پس از مشروطیت سفر آغاز می‌کند، مدتی در ترکیه به سر می‌برد، به روسیه می‌رود و از آن‌جا سفر خویش را به اروپا ادامه می‌دهد. پس از آن به هند بازمی‌گردد، به مصر و حجاز مسافرت می‌کند، چندین زبان می‌آموزد و در هند نخستین فرهنگ انگلیسی به فارسی را منتشر می‌کند. در همین سال کتابی نیز در “رفع حجاب” با عنوان “دلایل لزوم و وجوب رفع حجاب” می‌نویسد و چون مطمئن است اجازه نشر نخواهد گرفت، آن را در صد نسخه چاپ و در اختیار “بعضی علما و رجال و روشنفکر” قرار می‌دهد.

او در سال ۱۳۰۶ در تبعیدگاه خویش، مراغه، در لزوم کشف حجاب کتابچه‌ای آماده می‌کند که در سفر رضاشاه به آذربایجان، آن را به وسیله تیمورتاش با مقدمه و عریضه‌ای برای شاه می‌فرستد. تیمورتاش که خود مخالف چادر و حجاب بود، با خواندن آن، رضاشاه را متوجه اهمیت این نوشته می‌کند. رضاشاه پس از خواندن، آزاد مراغه‌ای را به دربار فرامی‌خواند و در موافقت با نوشته او می‌گوید که در این زمینه اقدام خواهد کرد.

رضاشاه و کشف حجاب

تا پیش از “کشف حجاب” زنانی تحصیل‌کرده و یا به خارج سفرکرده، در مجامع عمومی بدون حجاب ظاهر می‌شدند. در این راستا حتی ملوک ضرابی، از نخستین زنان خواننده ایران، در کنسرت‌های خود بی‌حجاب ظاهر می‌شد. او در سال ۱۳۰۶، در ترانه “دختر سیروس” از زنان ایران می‌خواهد که حجاب از سر بردارند.

این را نیز باید یادآور شد که همراه و همگام با زنان، مردان روشنفکر نیز مدافع پرشور نفی حجاب بودند. میرزاده عشقی، ایرج میرزا، خواجه نوری، ابوالقاسم لاهوتی، کاظم‌زاده ایرانشهر و بسیارانی دیگر در نفی حجاب نوشتند و سرودند.

در هفدهم اسفند ۱۳۱۴ رضاشاه بر چنین بستری، در پی بازگشت از سفر ترکیه، فرمان “کشف حجاب” را که در واقع خواست بسیاری از روشنفکران زمانه بود، صادر کرد. بخشی از جامعه آن را تحمل نکرد و به مخالفت با آن پرداخت. به همین علت خشونت جانشین روشنگری شد و زنان مجبور به اجرای آن شدند.

این را نیز باید یادآور شد که کمال آتاتورک هرگز روسری را در ترکیه ممنوع نکرد و مانع از استفاده آن در اماکن عمومی نشد. پوشیدن روسری در مدارس و دانشگاه‌ها و مؤسسات دولتی ممنوع بود. به نظر آتاتورک جامعه در روند سکولار شدن، خود آن را کنار خواهد گذاشت.

با ورود متفقین به ایران و سقوط رضاشاه، در فضای باز سیاسی قانون، “کشف حجاب” رضاشاه نیز خودبه‌خود لغو شد. به‌رغم تبلیغات گسترده نیروهای مذهبی و روحانیت، اگرچه کسانی دگربار حجاب بر سر کردند، ولی قشر گسترده‌ای از زنان “بی‌حجابی” را ترجیح دادند. مبارزه زنان این‌بار در حفظ این دستاورد و گسترش آن آغاز شد.

زنان و حق رأی

پس از شهریور ۲۰، احزاب و سازمان‌های سیاسی و صنفی بسیاری اعلام موجودیت کردند. در میان احزاب سیاسی، “حزب زنان” نیز آغاز به کار کرد. در دوم مرداد ۱۳۲۲ فاطمه سیاح و صدیقه دولت‌آبادی به همراه ۱۵۰ زن دیگر گرد هم آمدند و در پی رایزنی‌ها، “حزب زنان” را برای “ارتقاع موقعیت اجتماعی زنان ایران” بنیان گذاشتند. از مشخصات بارز این حزب این بود که برای “حق رأی زنان” هم با احزاب و سازمان‌های چپ (حزب توده) همکاری داشت و هم با احزاب راست (حزب دمکرات). خواست‌های مشترک آنان آغازی بود نو در تاریخ جنبش زنان در ایران.

در پی فعالیت‌های بی‌وقفه زنان سرانجام شعار “حق رأی” جانشین “نفی حجاب” شد. در این راستا اما نخستین گام را “فرقه دمکرات آذربایجان” و “حزب دمکرات کردستان” برداشتند. در ۱۳۲۴ در آذربایجان زنان نه تنها از حق انتخاب کردن، بلکه از حق انتخاب شدن نیز برخوردار شدند. حکومت آذربایجان اعلام داشت که زنان در تمام شئون اجتماعی با مردان برابرند.

اگرچه جنبش کردستان و آذربایجان سرکوب شد، ولی تأثیر آن در این عرصه بر جنبش زنان جای تردید ندارد. آن‌چه زنان در حقوق برابر با مردان در آذربایجان کسب کرده بودند، به خواست‌های جنبش زنان در دیگر مناطق ایران راه یافت.

در کشاکش‌های سیاسی، پس از سال‌ها مبارزه، سرانجام محمدرضاشاه در ۱۳۴۱ حق رأی زنان را در میان لوایح انقلاب سفید اعلام داشت. روحانیت که پیوسته‌ایام مدافع بی‌دریغ شاه بود، به رهبری خمینی به تقابل با او برخاست که در نهایت در پی شورش خرداد ۴۲ و بازداشت خمینی، کشور آرام شد.

انقلاب و حجاب

در پی انقلاب ۵۷، در نخستین ماه آن، خمینی دستور داد که زنان باید با حجاب در مؤسسات دولتی حضور یابند. این فرمان اعتراض‌های گسترده‌ای را به دنبال داشت که موجب تعویق این حکم شد. در ادامه همین اعتراض‌ها بود که در سال ۱۳۵۹ هزاران زن علیه حجاب اجباری جلوی نخست‌وزیری اجتماع کردند. این اجتماع از سوی بیشتر احزاب و سازمان‌های سیاسی و به ویژه مردان حمایت نشد، در نتیجه سرکوب شد. در پنجم مهرماه ۱۳۶۰ سرانجام مجلس شورای اسلامی قانون رعایت حجاب اسلامی را تصویب و برای کسانی که آن را رعایت نکنند، مجازات اعلام کرد.

در چهار دهه گذشته فرازهایی از مخالفت با حجاب اجباری در تاریخ ایران بیشتر جلب نظر می‌کند. از آن جمله:

– هما دارابی، روانپزشک و از اعضای حزب ملت ایران، در دوم اسفند ۱۳۷۲ پس از یک سخنرانی کوتاه در میدان تجریش تهران، روسری از سر برداشت و خود را به آتش کشید و جان باخت.

– در ششم دی‌ماه ۱۳۹۶ ویدا موحد، فعال حقوق بشر، در اعتراض به حجاب اجباری، حجاب از سر برگرفت، روسری سفیدی را بر چوبی آویخت و هم‌چون پرچمی بر دست گرفت و بر بالای سکویی در خیابان انقلاب تهران به اهتزاز درآورد. این رفتار اعتراضی الگویی شد که در دیگر شهرها با عنوان “دختران انقلاب” تکرار گشت. ویدا موحد برای این اقدام بازداشت و به اتهام “تشویق مردم به فساد و فحشا از طریق کشف حجاب” به یک سال حبس محکوم شد.

نفی حجاب در ایران پس از بیش از یک قرن مبارزه، سرانجام با جشن به آتش کشیدن روسری و شعار آزادی پوشش در خیزش مردمی “زن، زندگی، آزادی” در پیوند قرار گرفت.

دویچه‌وله
اسد سیف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *