پرویز پرستویی بازیگر سینما با انتشار یک دلنوشته تلخ به انتقاد از وضعیت کشور پرداخت
“…..”
خسته ام
کاش کسی حال مرا درک کند
شاید این روح شبی جسم مرا ترک کند…
تاریخ تولد:۱۳۳۴
وفات:مرگ طلب نیستم، ولی هر وقت که بسراغم آید هراسی نخواهم داشت ،چون چیزی برای باختن ندارم…
در طول زندگی یادگرفتم و آموختم ،که با شادی دیگران شاد و با غم و دردشان شریک باشم.
هیچوقت فرصت نکردم برای خودم زندگی کنم .
همیشه از رنج کارم لذت بردم که حال مردم عزیزمان خوب باشد!
ولی رنجم را با مردم تقسیم نکردم.
روزگار سختی رو میگذرونیم، سخت …
از کودکی کارم نگاه کردن و فکر کردنه…
کودکی را نمی گویم، که دیدم وشنیدم و گوش دادم …
نوجوانی را نمی گویم که دیدم و دیدم و فکر کردم…
ولی از جوانی تا کنون می بینم و خوب می بینم و میشنوم و در حیرتم…
از خوشی چیز یادم نمیاد …
انقلاب کردیم و طبعاتش …
جنگ دیدیم و طبعاتش…
تورم ،تحریم ،اختلاس ،فقر و فلاکت…
چپاول کردن و خوردن و بردن و سفره مردم روز بروز خالی و کوچک ترشد…
از آنسوی مرز ها با ثروت های کِش رفته ازمردم، در اوج لذت به مردم خندیدند…
ودر حال حاضر هم، مدام درحال خط و نشان کشیدن و حلقه زندگی را تنگ کردن برای مردم …
از طرفی عهد و پیمان بستن با روسیه ای که مدام به آنها مرگ بر می گفتن…
عهد و پیمان با چین و ماچین …
چینی که دست ایران را در دست روسیه و عربستانی گذاشت که شهروندش را در سفارت خودش در کشور دیگر قطعه قطعه کرد و به کسی هم پاسخگو نبود…
مدام باخودم میگویم آیا قراره با این عهد و پیمان ها آبی برای مردم کشورمان گرم شود؟
آیا قراره ایران عزیزمان با مردمانش نفس راحتی بکشند و مزه خوب زندگی کردن را بچشند؟
یا باز قراره به تعداد اختلاسگران اضافه شود وجیب چپاولگران پُر شود ؟
حکایت ،من… خودم …من!
کِی قراره مردم رنگ خوشی را ببینند؟
سال ۵۷ را بیاد بیاوریم !
قرارمان این نبود !
قرار بود جانمان را فدای ملت کنیم نه ملت را فدای خودمان…
جواب خدا که، جای خود…
جواب شهدا را که قطره قطرهُ خونشان را برای آسایش و آرامش مردم فدا کردند،چگونه پاسخ خواهیم داد؟
جواب جانبازان
جواب ناله ها و فریاد های جانبازهای اعصاب و روان که در گوشه های آسایشگاه به آسمان رسیده چگونه خواهیم داد؟
(((هیهات من الذله)))