بنظر میرسد که نظام از آغاز، پیرو این نظریه بوده است که با اجرای کیفرهای شدید و وارد ساختن درد و رنج بیشتر در زیر شکنجه های گونا گون و افزودن بر تعداد اعدامها، بازدارنده معترض میشود از اعتراض. که افزودن بر هزینه مقاومت و مخالفت، ترس و هراس میافریند و بسیاری را از شرکت در جنبش های اعتراضی منصرف مینماید. کمتر کسی علم مخالفت را با نظام بر افرازد، اگر بداند و باین حقیقت اگاه گردد که پاسخ اعتراض، اشد مجازات با طناب دار است. بی دلیل نیست که سه تن انسان بی گناه در زندان اصفهان با عجله بدار آویخته شدند. چون هر اعدامی قرار است که نظام تسلیم و اطاعت و فرمانبری را تداوم و طول عمر بیشتر ببخشد. چه خیال باطلی؟
این در حالی ست که حکومت دین بمنظور پایداری و تداوم خویش، بمنظور تداوم حکومت آخوندی، آز همان آغازین لحظات صعود بر منبر قدرت، قهر و خشونت، بیرحمی و انتقامستانی، قتل و جنایت، گروگانگیری و گانگستر بازی را محور حکومت اسلامی قرار داد. چه، آخوندی که از حوزه های علمیه بر خاسته و با رفتن به منبر، امرار معاش میکرده است، وقتی خود را سوار بر گرده اسب قدرت می بیند، وای بروزگار انسانهایی که باید به سلطه اراده آخوند تن دهند و زندگی کنند.
البته که اگر از اینجا بگذشته خود بنگریم، میبییم که بسهم خود به چه اشتباه بزرگی تن دادیم وقتی مشتاقانه باستقبال آخوند خمینی شتافتیم، چنانکه گویی وی خیلی کشته و مرده آزادی بود. بگذریم که آنچیزیکه در آنزمان هم از آن خبری نبود، آگاهی و عشق و علاقه به آزادی و نقش آن در زندگی اجتماعی بود. بهمین دلیل هم کمترین انتظاری که از جماعت آخوند، بویژه از ولایت فقیه اول، آخوند خمینی و ولایت فقیه دوم، آخوند خامنه ای میتوان داشت، انتظار تعهد و حرمت به آزادی است. آنان، خصومت و ستیز خود را، بطور کلی، با هرگونه اراده ای معطوف به آزادی، پنهان نمیدارند. هیچ نخواهند و نجویند آخوندهای حاکم مگر تسلیم و اطاعت و فرمانبری.
روشن است، آخوندی که بر فراز منبر، پند و اندرز میدهد، چون، چوب بدست بگیرد، همچنانکه گرفت، دیگر به پند و اندرز اکتفا نکند. دستور دهد و فرمان صادر نموده و فرمانروایی کند. قربانی اصلی این دگرگونی، ظاهرا، فقط زنان بودند که حق برگزیدن پوشش را از دست داده و باید به حجاب اجباری تن میدادند. چگونه میتوانی هویت اسلامی جامعه را تمیز دهی اگر زن حجاب از سر بر گیرد، اگر زن از حقوق مساوی با مرد بر خوردار باشد؟ در جامعه اسلامی جایگاه زن اندرون است و بیرون جایگه مرد.
از سر عدم آگاهی و شناخت آخوند بود که آغوش خود بر روی آخوند خمینی گشودیم و به محرومیت از حق گزینش خو گرفتیم. حقی که پرچم احقاق آنرا زنان بر دوش گرفته و به پیش رانده و میرانند. چه، آخوند، حجاب اجباری را بازتاب اراده ای دینی میداند، اراده ای معطوف به برپاداشتن جامعه ای بر اساس باورها و ارزشهای اسلامی.
براستی، در این 44 سال گذشته چه چیزی، مثل حجاب میتوانست اینگونه نمادین اقتدار آخوند را بازتاب دهد؟ براندازی حجاب که در جنبش کشف حجاب بیان میگردد، در واقع، جنبشی ست در خدمت بازپس گرفتن ابتدائی ترین حق و حقوقی که حکومت اخوندی 44 سال است زنان را از ان محروم کرده است، حقی که بنام خداوند یکتا و یگانه، الله، با ابزار حجاب اجباری محدود گردید. چه نیروی عظیم ارشادی و انتظامی که در اجرای این هدف، حکومت آخوندی بخدمت نگرفته است.
روشن است بدون حجاب نه نشانی از اسلام میماند و نه از متولی آن آخوند. چرا که آخوند اسیر توهمی ست که بدون آن نمیتوانست هرگز بر فراز منبر قدرت صعود نموده و نزدیک به نیم قران بر فراز آن هم خطبه خوانی کند و هم فرمانروایی. آخوند حجاب را بخشی از مبارزه اسلام بر علیه استعمار غرب می بیند. در منظر اخوند فرهنگ غرب آغشته است بفساد، فسادی ناشی از عدم رعایت زنان از قواعد و مقررات شریعت اسلامی که با اجباری ساختن حجاب، زنان در امان خواهند بود از چشمهای شهوت آلود مردان. چنانکه گویی اگر حجاب نباشد، نه حرمتی ماند برای زن نه عزتی. که حجاب نشان عفاف است. بدون هیچ کم و زیاد و یا شک و تردیدی. بحث حجاب و عفاف نمیتواند ما را بیاد زن محجبه ایرج میرزا نیاندازد که در زمانی حجاب نه نشانی بر عفاف که پوششی بود بر فحشا و هرزگی، پوششی بر خرید و فروش جنسیت انسانی، برخاسته از نظام مرد سالاری.
در واکنش به نگرش آخوند و حکومت اخوندی به زن و حق و حقوق زن است که بحق و حقوق انسان در یک جامعه اسلامی توجه میشود. این جنبش زن زندگی آزادی ست که برای نخستین بار ساختار اقتدار آخوندی را بچالش کشیده است. تا کنون هم آخوند چاره ای جز عقب نشینی نداشته است. برغم چشمهایی که کور نموده است و زندانهایی را که پر و مراسم اعدامی که به پا کرده و میکند، جنبش زن زندگی آزادی برشد و نمو خود همچنان ادامه داده است.
عقب نشینی های نظام را میتوان آگاهانه و ناشی از غریزه تداوم سواری برگرده اسب قدرت برشمرد. اما، آخوند، باین راحتی و یا سادگی، از مرکب اقتدار فرو نیاید. یعنی که آخوند این واقعیت را نپذیرد که از این بیش، به پس نمیتواند بازگردد. که عصر قران هنوز اغاز نشده، بپایان رسیده است. چون قرآن وقتی مقدس است و باورکردنی که باین افسانه باور آوری که خداوند، یکتا و یگانه، خدائی ست که بجز او خدای دیگری نیست، باوری که بنیان ان بلرزه درامده است.
تردید مدار، تا زمانیکه آخوند بر مرکب قدرت سوار است از هر ابزاری بهره برگیرد برای جلوگیری از ظهور پدیده دین گریزی، پدیده ای که در جنبش زن زندگی آزادی بازتاب مییابد، بویژه، از ابزاری همچون تفرقه افکنی، وارونه سازی حقایق و فریبکاری، مهارتهایی که در درون نظام تعالی یافته به حرفه ای تبدیل شده است در انحصار آخوند. با این وجود، بنظر میرسد که آخوند هیچ داغی را خاطره برانگیزتر از طناب دار در پیش روی نمی بیند، طناب دار بازدارنده کنشهایی ست اقتدار ستیز، بویژه ستیز با اقتدار دینی. آخوند بر آنست که کمی تردید، بر گرفتن یک گام بعقب، کمی درنگ و تعلل در سرکوب جنبش دین ستیزی، چه بسا بفروپاشی نظام بیانجامد. دورنمایی هراس برانگیز. این ست که برغم باور عمومی به بی گناهی متهمان “خانه اصفهان،” آنانرا با عجله یک روز زودتر بر فراز چوبه دار بقتل رساندند.
این آخوند است که چالش ساختار قدرت را با چالش دین یکی و یکتا ساخته است. آینده نشان خواهد داد که جنبشی مهلک نظم آخوندی خواهد بود که چالش سیاسی را با چالش دینی در آمیزد.
این بدان معناست که تغییر شرایط موجود وقتی تحقق می یابد که بتوانیم باورهای دینی خود را مورد باز بینی قرار دهیم. بخود پاسخ دهیم که چگونه نسل پس از نسل با باور باین افسانه زیسته ایم که الله، تنها خدایی ست که بجز او خدای دیگری نیست. خدایی که حرف اول و اخر را هم بطور پراکنده و برای زمانی محدود بزبان رانده است. نظام در دفاع از اقتدار الله است که انسان را بحقارت و خواری میکشاند و شان او را تا شان یک حیوان تنزل میدهد. شاید، با سرنگونی الله است که میتوان حکومت آخوندی را رهسپار زباله دان تاریخ نمود.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com