در ماه محرم، یاد آوری این موضوع شاید زیاد زیانبار نباشد که دیگر نمیتوان از کنار واقعه عاشورا به سادگی گذشت. چرا که عاشورا بیشتر و عمیقتر از هر نهادی در ذات ما کاشته شده است. حتی آنانی هم که خود را سکولار میدانند و به رسالت و امامت هم اعتقادی ندارند، به سختی میتوانند از ستایش “قهرمانی” و “بزرگ منشی” امام حسین خود داری کنند. بعضا حتی تا آنجا به پیش میروند که او را آزادیخواه هم میخوانند. بهمین دلیل برآنند که نباید قهرمانی، مقاومت و ایستادگی او در برابر “ظالم ” را ناچیز و کم اهمیت شمرد. نهاد عاشورا یکی از عواملی بود که در واژگونی نظام شاهی نقش اساسی بازی کرده است. هم اکنون نیز میتواند بر علیه نظام ولایت بکار گرفته شود، همچنانکه در این محرم مشاهده شد که بعدا در پیرامون این تحول جداگانه بحث خواهیم کرد.
باور به مظلومیت و شهادت حسین در برابر ظالم را باید باوری مشترک در جامعه دانست که همه اقشار و طبقات مختلف را برغم اختلافات مادی و معنوی شان، به هم پیوند میزند. چرا که اسطوره سازان دینی، از امام حسین شخصیتی فرا زمینی و افسانه ای ساخته که او جان شیرین خود و خانواده اش را بیدریغ فدای رستگاری بشریت نموده است. باینترتیب دین و آزادی در امام حسین تبلور یافته و ستیز و خصومت ماهوی شان بگونه ای سحر انگیز ناپدید گردیده است، واقعیتی که شک و تردید و نقد و بر رسی عاشورا را اگرنه نا ممکن، بسی بسیار دشوار ساخته است. بعضا، معتقدند که سرنوشت حسین از پیش تعیین شده بوده است و عاشورا تقدیری ست که بازتابنده خواست و طراحی الله است. حال آنکه، با اطمینان خاطر میتوان گفت داستان امام حسین بر ساخته دست فقاهت است. آیا میتوان برای تحمیق یک ملت ابزاری بهتر از ماه محرم و سفر و برپا داشتن مراسم سکواریها و عزاداریها و خود زنیها یافت؟
این اسطوره سازی را بوضوح میتوان در مطلبی که تحت عنوان “پیام عاشورا ” در سایت پایگاه حوزه انتشار یافته است، مشاهده نمود. سایت حوزه از عاشورا چنان سخن میراند، گویی امام حسین به عمد و بنا بر تدبیر قبلی و بر اساس رسالت و مسئولیتی که نسبت به بشریت احساس میکرده است، عاشورا را بوجود آورده است که پیام سرنوشت ساز خود را به مردم ابلاغ نماید. اما شاید شرایطی که در آن امام حسین پیام خود را ابلاغ میکند از خود پیام مهمتر است. نویسنده سایت حوزه، واقعه عاشورا، آن لحظه ی سرنوشت ساز را که به آفرینش غم انگیزترین فاجعه بشریت انجامیده است، چنین توصیف میکند:
از اینرو امام العارفین سید الشهداء(ع) که همراه پاکباختگان دین خدا به صحرای کربلا آمده بود، در آفتاب سوزان ظهر عاشورا همچون نگین انگشتری در محاصره دشمنان اسلام و قرآن قرار گرفت. در آن موقعیت دشوار که زنان و اطفال خردسالش در معرض اسارت وحشی ترین سفاکان روزگار قرار داشتند، در خیمه هایشان حتی قطره ای آب یافت نمی شد و فریاد «العطش » کودکان از هر سو به گوش می رسید، حسین بن علی – علیهما السلام – با دلی آرام، قلبی مطمئن و روحی بلند در برابر همه سردمداران کفر و مزدورانشان ایستاد و پیام عاشورا را چنین ابلاغ کرد، اقامه نماز، ایستادگی در برابر باطل، تسلیم محض در برابر حق -جل و علا.”
اینست، پیام آزادی امام سوم، بنابر تحلیل گر سایت پایگاه حوزه.
بعبارت دیگر، شرایط دشوار و دلخراشی که امام حسین در آن قرار گرفته است، و اهدافی مقدسی که در پی رسیدن بدانها بوده است، او را از نقد و چند و چون مصون نموده و مقاومت در برابر پذیرش آن را در هم می کوبد. نه اینکه کشتار کربلا بازتابنده ی خشم و خشونت و بیرحمی نیست، اما، باید اعتراف کرد که در آن دوران، جنگ قبیله ای و کین خواهی خانوادگی، یک رسم و سنت بوده است. پدر بزرگ امام حسین، محمد، پیامبر اسلام، پیوسته به قبایل دیگر حمله میکرد. پس از غارت و کشتار مردان، زنان و فرزندان مغلوب را باسارت خود در آورده و دختران و زنان سران آنها را به مالکیت خود در میآورد. این سنتی بود که دستگاه خلافت، پس از پیامبر کماکان ادامه یافت و دامنه اسلام را تا سر زمینهای دور گستراند.
بنا براین، عاشورا نه پدیده ای ست افسانه ای و نه اسطوره ای و نه فرازمینی. ده ها هزار خونین تر از واقعه عاشورا را مسلمانان هر روزه تجربه میکنند. در نظام ولایت برای خانواده های زندانیان سیاسی، هر روز روز عاشورا ست. اگر امام حسین مسلح به شمشیر بود و در نبرد و در دفاع از خود جان سپرد، قربانیان قتل های زنجیره ای، و کشتار جمعی در زندانها در سال 67، چشم و دست و پا بسته بخاک خون خود غلتیدند. وقایع غم انگیز و کشتاری که در مقاطع مختلف در دوران حکومت اسلامی، از جمله قیام 18 تیر 1375 و جنبش “سبز” در سال 88، خیزش های اعتراضی در 96 و 98 بوقوع پیوسته اند، هرگز از صفحه های تاریخ محو نخواهند شد.
آنکس که برای مقاتله حسین خود زنی میکند، اشک میریزد، ضجه و مویه مینماید، نمیتواند به جنایات سران رژیم واکنش نشان دهد و حتی قادر نیست به قتل عام جوانانی که هریک با آرمانی، شاید مقدستر از آرمان حسین، بدون دفاع از خود در یک دادگاه صالح ، بدار مجازات آویخته میشوند اعتراض کند. مقاتله امام حسین در صحرای کربلا را چنان غم انگیز و اندوهبار نموده اند، که هر غم و اندوهی در برابر آن رنگ می بازد، چنانکه گویی تنها انسانی که بدست دشمن قهار بخون غلتیده است، امام حسین بوده است، نه آنهائیکه هر روز در جنگ خانمانسوزی که سراسر منطقه را فرا گرفته زیر بمب بارنها ها بخاک خون میغلتند و یا مردم بی گناهی که در سرزمین امام حسین طئمه انفجارهای انتهاری گردیده و تیکه پاره میشوند، دارای جانهایی هستند فاقد ارزش. این واقعیتی ست حاکی از ادامه خشونت و انتقام ستانی های صحرای کربلا تا بامرروز. تاکنون نیز هیچیک از علما و فقها، باستثنای آیت الله منتظری، کشتار بی گناهان، آنان که در بوجود آوردن شرایط موجود نقشی نداشته اند را محکوم نکرده اند. نظام ولایت نیز بسیار مفتخر است که ادامه امامت است و به پیروی از امام حسین با شیطان و باطل، بویژه شیطان بزرگ، امریکا دست بیعت نمیدهد و وارد در مذاکره و مصالحه با دشمن نمیشود.
آنچه واقعه ی عاشورا را برغم بیرحمی و خشونت آن، به واقعه ای عادی تبدیل میسازد، جنگ بر سر قدرت است. اسطوره ی عاشورا، پس از گذشت 20 سال تحمل حکومت معاویه و سکوت امام حسین در تمام آن دوران، سخنی بمیان نمی آورد. اشاره ای هم به ساخت و پاخت امام حسن با معاویه در آن زمان، نمیشود. این بدان معناست که پس از مرگ برادر بزرگ و درگذشت معاویه، خلیفه ی مسلمین، است که امام حسین در مدینه از بیعت با دستگاه معاویه برهبری فرزندش، یزید، سر باز میزند و به بهانه دعوت مردم عراق از مدینه بآن سوی حرکت میکند. امام حسین فرمانروایی آن دیار را حق مسلم خود میدانست.
اگر این حرکت را سر آغاز حرکت امام حسین که بعاشورا در صحرای کربلا ختم میشود بدانیم، حرکتی ست نه در سوی تغییر روابط ظالم و مظلوم و نه سرنگونی ظالم و بر قراری حکومت مظلوم. پیامبر اسلام نه تنها دست به چنین امری نزد بلکه روابط ظالم و مظلوم را نظامند نمود. الله را از آسمان بزمین کشاند و خود را جلوه آن ساخت و همگان را بضرب دوگانه ی شمشیر و شریعت به تسلیم و اطاعت وادار نمود. نه در کلام الله ست و نه در سنت پیغمبر، منع فرمانروایی و فرمانبرداری، قبح نظام ارباب و رعیتی و، عبودیت و بندگی. در شریعت اسلام ظلم وقتی صورت میگیرد که شک و تردید ی نسبت به میل و اراده الله در ذهن آدمی جان بگیرد. این کنش به شرک میانجامد و کنشگر را مشرک مینماید. یعنی محارب میشود و منافق. از آنان ظلم بر میاید و ظالم میشوند. ظلمی که بر امام حسین رفته است و او را بقیام عاشورا بر میانگیزد، در واقع، محروم ساختن او از صعود باریکه قدرت بوده است. امام حسین، خود را وارث واقعی خلافت و شایسته فرمانروایی میدید. زیرا که او فرزند دخت پیامبر اسلام بود و همسر وی، علی، برادر زاده محمد، نخستین فردی که اسلام آورده بود.
در مسیر خود بسوی کربلا بسیاری از افراد قبیله و خیر خواهان و بزرگان به امام حسین اخطار کردند، پند و اندرز دادند که نباید چندان به دعوتنامه های عراقی ها، بخصوص مردم کوفه، اعتماد نمود. که آنها به پدر و برادرت خیانت کرده اند. اما، امام وقعی به گفته ی آنان ننهاد به آن دلیل که احساس میکرد محروم ساختن نوه ی پیغمبر، ظلم است و باید با آنکس که این ظلم را روا داشته است، یعنی با ظالم به نبرد برود.
بنابراین، نبرد امام حسین را در روز عاشورا هرگز نمیتوان بازتاب اراده ی معطوف به برانداختن نظام ظلم و ستمگری، نظامی که پیامبر اسلام، خود بجای نهاده بود، خواند. همه شواهد تاریخی از رضایت نسبی مردم در دوران خلافت حکایت میکند. زیرا که در خلافت نرمش ها و ظریف کاری هایی در امر حکمرانی راه یافته بود که در ادامه ی سنت پیامبر بود. یعنی در بکارگیری شمشیر و شریعت حزم و احتیاط نشان میدادند. معاویه دست به نابودی دشمنان خود نمیزد، دشمنان خود را تطمیع میکرد. همین کار را هم با امام حسن کرد که در پی مرگ پدر دعوی امامت را در سر میپروراند. آنچه عمر حکومت معاویه را طولانی ساخته بود، تدبیر معاویه در مشاوره بود و مذاکره. بهمین دلیل توانسته بود که قدرت را در دست خود نگاه دارد و توسعه ی اسلام را ادامه دهد.
پیام چهارگانه عاشورا نیز برغم ظاهرشان، در سوی حفظ و نگاهداری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری ست نه واژگونی آن. اما، نویسنده حوزه از تعهد امام حسین به آزادی در واپسین لحظات زندگی چنان سخن میراند گویی که حسین شهید راه آزادی بوده است. وی مینویسد که:
آن حضرت نزدیک ظهر نیز پیام “آزادی ” را تکرار کرد و فریاد برآورد: هیهات منا الذله، هرگز تن به ذلت نمی دهیم و زبونی و خواری از جمع ما دور است.
آری، امام حسین چیزی کمتر از خلافت را دون شان خود میدانست. برای فرزند پیامبر دوری از مسند فرماندهی بدون شک هم طراز حقارت بود و خواری. اما، در همان حال تعهد خود به آزادی را در وخیم ترین و دلخراش ترین شرایط همچنانکه نویسنده توصیف میکند بار دیگر به مردم ابلاغ میکند.
. در آخرین لحظات که پیکر پاره پاره اش بر روی زمین افتاده بود، خون خدا از رگهای بریده اش بیرون می زد و آن نامردان از خدا بی خبر سمت خیمه گاهش یورش می بردند، در زیر لب آنان را به آزادگی فرا خواند و چنین زمزمه کرد
یا شیعه آل ابی سفیان ان لم یکن لکم دین و کنتم تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم; (4) ای پیروان خاندان ابوسفیان، چنانچه دین خدا را کنار گذاشته اید و از روز رستاخیز نمی هراسید پس در دنیای خویش آزاده باشید.
این عبارت را باید یک عبارت اسطوره ای دانست زیرا که آزادی را همطراز دین و شریعت اسلام میخواند. یعنی که بشریت آزادی را باید در دین اسلام جستجو نماید. که این یک واقعیت تردید ناپذیر است که دین اسلام مهد آزادی است، آزادی، اما، در تسلیم و اطاعت. درست است اسلام آزادی را بیش از هر چیز دیگری ارج مینهد زیرا که آزادی در بندگی است و عبودیت. بی دلیل نیست که عبارت آزادیخواهانه امام حسین بر سر در حسینه ها و مساجد از جمله حسینیه ارشاد نیز نقش بسته است.
در این عبارت امام حسین دشمنانی را مورد خطاب قرار میدهد که بندگی و عبودیت خود را نسبت به الله روزانه بجا میآوردند و با نام الله آغازمینمودند و به اتمام میرساندند هر کاری را ازجمله حکومت و برقراری نظم و انضباط شریعت. مسلم است که بنده نیز میتواند آزاد باشد بمعنای جوانمرد، دارای ظرفیت گذشت و سخاوت. امام حسین بدشمنان خود میگوید حال که نوه ی پیغمبر الله را از حکمرانی محروم میکنید و به امامت به مثابه ادامه رسالت اعتقاد ندارید، میتوانید جوانمرد باشید و شمشیر خود را به سوی خلافت نشانه روید. این در حالی است که خود شمشیر بر کشیده و آماده ی ریختن خون آنان تا آخرین قطره ی خون خود میشود، یعنی که آماده ی نبردی میشود که در آن پیروزی نیست. تحلیل گران عاشورا بر آنند که با شهادت به معنای پیوستن به نیستی است که میتوانی هستی بدهی به آرمانی، مهم نیست که آن آرمان تسلیم و اطاعت است و عبودیت و بندگی، و وا نهادن خود مختاری و آزادی، برجسته ترین خصلت انسانی.
امام حسین، پیام آزادی را همزمان با پیام عبودیت و بندگی در اثنای اقامه نماز در جنگ ابلاغ مینماید. چون بر آن تصور بود که ریختن خون دیگران تا آخرین قطره خود و خانواده اش، بر دشمن سفاک خود فائق آمده و همچون اسطوره ای زندگی ابدی مییابد. اقامه نماز در اثنای جنگ، پیام حقارت است و خواری، گویی که غفلت از رکوع و سجود و اعتراف به ناچیزی خویش، خشم الله را بر میانگیزد و دروازه دوزخ را برویش میگشاید. تعهد امام حسین به عبودیت و بندگی، در واقع پیام سوم عاشورا را که بنا بر قول نویسنده سایت پایگاه خوزه، مبارزه بر علیه باطل است، مورد شک و تردید قرار میدهد.
مسلم است که نهادین ساختن عاشورا به نفع پایداری و حفظ سلطه دین است که در قشری بنام قشر آخوند، قشر مفتخوار جامعه جلوه یافته است. قشری که عقل و خرد و دانش آنان، چالش ناپذیر است. در واقع عاشورا یکی از وقایع مهم تاریخی ست که حوزهویان، از پائین، روضه خوان و طلبه گرفته، تا فقیه و مجتهد در راس ، آنرا فرصتی میبینند برای تجدید و ترمیم سلطه دین و شریعت اسلامی، برای بر قراری نظام فرمانروایی و فرمانبرداری. یعنی که آنان که علم و دانش الهی را مالک خود دانند، فرمانروا و ارباب هستنند و آنها که از دانش و دانستن محرومند رعیت اند و بنده. بنابراین، عاشورا را باید جلوه ای از ایدئولوژی فرمانروایان و اربابان خواند. عاشورا سالانه جان تازه ای در باورها و ارزش ها و نهاد های دینی میدمد و به نظام تسلیم و اطاعت،عبودیت و بندگی، تداوم می بخشد.
“پیام عاشورا” در سایت پایگاه حوزه در پیوند زیر ملاحظه فرمایید
http://www.hawzah.net
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com