سید رضی موسوی؛ سیمای در سایه قاسم سلیمانی

By | ۱۴۰۲-۱۰-۰۹

«قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس، به «فرمانده در سایه» معروف شده بود. او اما در سال‌های آخر عمر خود به هیچ‌وجه «در سایه» نبود و برعکس، تصویر و فیلم و صدایش همه‌جا را پر کرده بود. مرد در سایه واقعی در این سال‌ها، «سید رضا موسوی» معروف به «سید رضی» بود که در هفته اول زمستان ۱۴۰۲ توسط اسراییل کشته شد.

گرچه قاسم سلیمانی به فرمانده در سایه معروف بود اما مدت‌ها پیش از کشته شدن از روی جلد مجله‌های آمریکایی تا برنامه‌های تلویزیونی در ایران و عراق و لبنان حضور داشت. نیروهای سپاه پاسداران و هم‌پیمانانش در منطقه ده‌ها فرمانده ایرانی و غیرایرانی دارند که به راستی در «سایه» هستند و اسم و رسم‌ و تصویرشان کم‌تر مشاهده می‌شود.

در میان فرمانده‌های ایرانی سپاه اما، شاید مهم‌ترین فرمانده «در سایه» را باید سید رضی موسوی خواند، شخصی که اسم و رسم‌اش کم‌تر جایی برجسته می‌شد اما برای پژوهشگران عملکرد و رفتار سپاه پاسداران، به عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های «محور مقاومت» در سوریه کاملا شناخته‌شده بود.

 سید رضی بعدازظهر یکی از اولین روزهای زمستان ۱۴۰۲ به دست اسراییلی‌ها در سیده زینب، در نزدیکی دمشق، کشته شد. مرگ او باعث شد تا رسانه‌های جمهوری اسلامی، او را از سایه خارج کنند و به نقش مهم‌اش اشاره کنند.

«حسین اکبری»،‌ سفیر ایران در سوریه که از آخرین اشخاصی بود که سید رضی را پیش از کشته شدن دیده بود، در واکنش اولیه او را به عنوان دیپلماتی ایرانی معرفی کرد که پس از بازگشت به منزل کشته شده است. اما سپاه بلافاصله در بیانیه‌ای او را سرتیپی مهم نامید.

«جهاد اسلامی» فلسطین نیز از اولین نیروهایی بود که بیانیه داد و به کمک‌های مهم سید رضی در تاریخ این سازمان اشاره کرد. اکبری در واقع موضوعی را برملا کرده بود که ناظرین سال‌ها است، می‌دانند: چهره‌های نظامی و امنیتی سپاه تحت پوشش دیپلمات در کشورهای مختلف از جمله پایتخت‌های منطقه فعالیت می‌کنند.

مراسم تشییع مفصلی برای سید رضی انجام شد: ابتدا در دمشق، ‌سپس در کربلا، مشهد و نهایتا تهران که ابتدا «علی خامنه‌ای» بر پیکرش نماز خواند و سپس مراسم وداع با او در معراج شهدا آغاز شد و با تشییع در میدان «امام حسین» ادامه یافت و با دفن او در امامزاده «صالح» در شمال شهر خاتمه یافت.

برای دیدن اهمیت جایگاه سید رضی کافی است به جزییات تشییع‌ جنازه بنگریم. صبح پنج‌شنبه شخص علی خامنه‌ای برای او نماز میت خواند. در مراسم تشییع‌اش چهره‌هایی ظاهر شدند که کمتر در عموم ظاهر می‌شوند: از «اسماعیل قاآنی»، فرمانده نیروی قدس، تا «علی مملوک»،‌ رییس شورای امنیت ملی سوریه.

«فیصل مقداد»، وزیر خارجه سوریه، شخصا برای شرکت در مراسم رضی موسوی به تهران آمد. عکس‌هایی از دیدار خامنه‌ای به همراه قاآنی با خانواده سید رضی منتشر شده است که نشان دیگری از اهمیت او است. «حسین سلامی»، فرمانده سپاه، سخنران اصلی مراسم بود و تهدید کرد که «انتقام خون سید رضی چیزی جز نابودی اسراییل نخواهد بود.»

«زینب سلیمانی»، دختر فرمانده کشته شده نیروی قدس، دیگر سخنران مراسم بود و گفت «شهید موسوی از حاج قاسم آموخته بود شرط شهید شدن، شهید بودن است. رهبران بزدل رژیم صهیونیستی بدانند وجدان‌های بیدار در یک اعتقاد اشتراک نظر دارند؛ این‌که این رژیم جنایتکار است و هیچ راهی جز مبارزه با آن وجود ندارد. هیچ اقدامی هم نمی‌تواند حقارت تاریخی رژیم صهیونیستی را جبران کند.»

سید رضی سایه‌ای از قاسم سلیمانی

زندگی‌نامه سید رضی از خیلی جهات مشابه قاسم سلیمانی و بسیاری از سایر چهره‌های رهبری سپاه پاسداران است: تولد در سال‌های آخر حکومت پهلوی در شهری حاشیه‌ای، یافتن تجربه نظامی در طول جنگ ایران و عراق و سپس طی کردن مراتب ترقی در سپاه، در داخل یا خارج از مرزهای ایران.

نام اصلی سید رضی، «سید رضا موسوی» بود گرچه سال‌ها است به همان «سید رضی» در میان نظامیان شناخته می شد. او در سال ۱۳۴۲ در روستای چاشم در شهرستان مهدی‌شهرِ استان سمنان به دنیا آمد، گرچه آن روزها نه شهرستانی به این نام وجود داشت و نه استانی. نام این شهرستان قبل از انقلاب سنگسر بود و هنوز هم بین بیشتر مردم محل به همین نام معروف است.

این گوشه استان سمنان امروز هم مازندرانی‌‌نشین است و گویش یا زبان اغلب مردم چاشم نیز مازنی است. چاشم در نیم‌ساعتی شمال شهرِ شهمیرزاد قرار گرفته که به آب و هوا و غذایش معروف است و در سال‌های اخیر برخی مردم‌اش خواهان جدایی از سمنان و پیوستن به مازندران بوده‌اند. سنگسری‌های شناخته‌شده بسیاری در تاریخ ایران داشته‌ایم: از «پرویز ثابتی»، مرد خبرساز «ساواک» و «هژبر یزدانی»، از چهره‌های شاخص دوران پهلوی که هر دو از خانواده‌هایی بهایی می‌آمدند.

سید رضی، نوجوان بود که انقلاب ۵۷ درگرفت و سپس با حمله «صدام حسین»، جنگ ایران و عراق آغاز شد. همان‌طور که قاسم سلیمانی در گوشه دیگری از ایران یعنی جنوب استان کرمان راه ترقی را در جنگ و سپاه پیدا کرده بود، سید رضی نیز به عضویت سپاه زنجان در آمد و در همین غالب به جنگ رفت.

اولین حضور مهم او در جنگ را باید عملیات محرم در آبان ۱۳۶۱ دانست که در جریان آن، سپاه و نیروی زمینی با پیروزی بر عراقی‌ها، ۷۰۰ کیلومتر مربع از استان ایلام در خاک ایران را آزاد کردند و میزانی پیشروی در خاک عراق (رشته‌کوه حمرین) داشتند. سید رضی جزو تیم مخابرات لشکر ۱۷ علی بن ابی‌طالب بود که زیرمجموعه نیرو زمینی سپاه محسوب می‌شد و بسیاری از نیروهایش از سمنان و زنجان می‌آمدند.

نزدیک‌ترین هم‌رزمان سید رضی در جنگ زنجانی‌ها بودند. مهم‌ترین آن‌ها را باید «محمد ناصر اشتری» دانست. این فرمانده تیپ ۲ لشکر عاشورا متولد سال ۱۳۴۱ در زنجان بود و در فروردین ۱۳۶۴ در شرق رود دجله در عراق شهید شد. سید رضی حتی پس از این‌که به یکی از مهم‌ترین چهره‌های سپاه در سوریه بدل شد و بیشتر اوقات خود را در خارج از ایران می‌گذراند، معمولا وقتی به زنجان سر می‌زد، با خانواده اشتری دیدار می‌کرد. معروف بود که در برخی روزهای ماه محرم می‌شد او را در حسینیه اعظم زنجان پیدا کرد.

پس از کشته‌شدن سید رضی تصاویری از زمان حضور او در جنگ با عراق منتشر شده است. ناصر گیوه‌ای، از رزمندگان زنجانی که سید رضی را می‌شناخت، به خبرگزاری فارس گفته است «با سید رضی قبل از عملیات محرم آشنا شدیم و از آن موقع دوستی‌مان برقرار بود. ما از دوکوهه به عملیات محرم رفتیم. سید رضی در مخابرات لشکر ۱۷ علی‌ ابن ابی‌طالب بود. معمولا افراد باهوش و با دقت در مخابرات مسوولیت داشتند، که سید رضی هم یکی از رزمندگان باهوش دفاع مقدس بود.»

هنوز جنگ ایران و عراق تمام نشده بود که سیدرضی عازم سوریه و لبنان شد. در آن سال‌ها سپاه هنوز رسما «نیروی قدس» را تشکیل نداده بود اما ارسال نیرو به شامات برای ارتباط گرفتن با دولت بعثی حافظ اسد (که مهم‌ترین حامی عرب ایران در طول جنگ با عراق بود) و حزب‌الله، که توسط سپاهی‌ها در لبنان برپا شده بود، آغاز شده بود.

بسیاری از نیروهای سپاه مدتی را در سوریه و لبنان می‌گذراندند و سپس به ایران باز می‌گشتند. مثلا «احمد وحیدی» که بعدها اولین فرمانده نیروی قدس شد و اکنون وزیر کشور دولت ابراهیم رئیسی است.

سید رضی اما، به‌خصوص از سال‌های پس از جنگ، به همراه خانواده‌اش در «سیده زینب» ماندگار و در طول سال‌ها به مقامی تبدیل شد که چهره‌های مختلف دولت سوریه به علت رابطه طولانی با او آشنایی نزدیکی داشتند. همسرش نیز در مدرسه ایرانی در دمشق تدریس می‌کرد.

در پی درگذشت «حافظ اسد» و سر کار آمدن «بشار اسد»، نقش کسانی مثل سید رضی افزایش یافت چرا که علاوه بر سابقه طولانی ارتباط با دولت بعثی می‌کوشیدند از همان ابتدا بر بشار جوان تاثیر بگذارند.

با درگرفتن انقلاب سوریه در جریان بهار عربی، حضور سپاه در این کشور وارد مرحله‌ای بی‌سابقه شد. خامنه‌ای در اقدامی سرنوشت‌ساز تصمیم گرفت هزاران نیروی ایرانی و غیرایرانی را تحت هدایت نیروی قدس و فرمانده‌اش، قاسم سلیمانی، وارد خاک سوریه کند. سلیمانی به بشار اسد اطمینان داده بود که اگر در کشور بماند، سپاه به او در سرکوب مردم‌اش یاری می‌رساند. او بعدها در دیدار با «ولادیمیر پوتین»، رهبر روسیه، نقش مهمی در وارد کردن ارتش آن کشور به سوریه نیز داشت.

سید رضی حالا اهمیتی دو چندان پیدا کرد. بسیاری از سپاهی‌ها که در این دوره به سوریه می‌رفتند او را حلال مشکلات می‌دانستند که مسایل کوچک و بزرگ را در سطح محلی حل می‌کرد.

سید رضی چندین پایگاه در خاک سوریه داشت که یکی از مهم‌ترین آن‌ها در فرودگاه بین‌المللی دمشق بود. او در طول سال‌ها در جریان روابطی شخصی که با چهره‌های مختلف دولت بعثی ایجاد کرده بود، موفق شده بود عبور افراد و تجهیزات و رساندن‌شان به دست حزب‌الله و گروه‌های فلسطینی را ممکن سازد. در یک دهه اخیر این جریان چندین برابر نیز شد. مهم‌ترین آن شاید رساندن موشک‌های بالیستیک «فاتح» به دست حزب‌الله بود که زمانی بعید بود دمشق با آن موافقت کند.

 سید رضی در همین سال‌ها به یکی از نزدیک‌ترین چهره‌ها به قاسم سلیمانی نیز بدل شد. با این‌که نام‌اش در عرصه عمومی مطرح نبود در مستند «۷۲ ساعت» که در دومین سالگرد کشته شدن سلیمانی (دی‌ماه ۱۴۰۰)‌ پخش شد، نمای کوتاهی از او را در کنار سلیمانی می‌بینیم و از او به عنوان یکی از «فرماندهان جبهه مقاومت» یاد می‌شود.

زینب سلیمانی در مراسم تشییع او درباره رابطه پدرش با سید رضی گفت: «شهید موسوی پا به پای حاج قاسم در سوریه حضور داشت و حاج قاسم او را فرمانده‌ای زیرک می‌دانست. درست است که شهادت برای ما افتخار است، اما برای جبهه باطل جز ذلت نیست.»

«علی صالحی»، نیروی سپاهی ملقب به «ابوتراب»، به تسنیم گفت که سید رضی «در کار شباهت زیادی به حاج قاسم داشت» و «دوست، یار دیرین و امین حاج قاسم بود وهیچ‌کس غیر از ایشان از ساعت رفت‌وآمد حاج قاسم خبر نداشت.»

یک منبع عربی مطلع نیز در گفتگو با وب‌سایت امواج گفت: «سید رضی نفوذ و حضور عظیمی در سوریه داشت و در آن‌جا همه او را می‌شناختند. مهم‌ترین پایگاهش در فرودگاه دمشق بود و در آن‌جا از مقامات حساس ایرانی و غیرایرانی که به سوریه می‌آمدند، استقبال می‌کرد. اهمیت سید رضی ریشه داشتن در روابط گسترده‌اش از سوریه با احزاب، دسته‌ها و جنبش‌های مختلف مرتبط با نیروی قدس در منطقه.»

پس از کشته شدن سلیمانی در دی ماه ۱۳۹۸ اسماعیل قاآنی، جای او را در فرماندهی نیروی قدس پر کرد. اما این جانشینی از ابتدا مشکلی مهم داشت: عدم تسلط قاآنی به عربی و فقدان روابط گسترده‌ای که سلیمانی با نیروهای عراقی و سوری داشت. در واقع قاآنی، که خود متولد مشهد است،‌ بیشتر متمرکز بر اقدامات سپاه در شرق ایران بود و نه غرب کشور. در این میان بود که سید رضی به کمک دست مهم قاآنی بدل شد.

 یک سال بعد، «جواد غفاری»، مهم‌ترین فرمانده وقت ایران در سوریه، به ایران بازگردانده شد. غفاری را به دلیل نقش‌ او در کشتار مردم شمال سوریه به «قصاب حلب» می‌شناسند. تلویزیون «العربیه» سعودی‌ها به نقل از منابع آگاه سوری مدعی شد که غفاری بخاطر اختلاف با روس‌ها و برخی مقامات دولت اسد و در ضمن بدنامی‌اش به دلیل کشتار گسترده مردم غیرنظامی کنار زده شده است.

 جمهوری اسلامی البته منکر چنین چیزی بود. به هر روی کشتن سلیمانی و کنار رفتن غفاری باعث شد سید رضی به چهره‌ای مهم‌تر از پیش بدل شود و به زعمی، حالا مهم‌ترین چهره ایرانی در سوریه بود. او در چند سال گذشته در صدر لیست دشمنان مورد هدف اسراییلی‌ها قرار داشت که بالاخره در دی ماه ۱۴۰۲ از پای در آمد.

سلامی او را «یکی از پرسابقه‌ترین، میدان دیده‌ترین و موثرترین فرماندهان» خواند و اذعان کرد که «تقریبا ۳۳ سال در قلب حوادث» بوده است. بیانیه‌های سپاه و مقالات منابع نزدیک به آن از او به عنوان «مسوول پشتیبانی جبهه مقاومت» و «مسوول لجستیک نیروی قدس سپاه در سوریه» یاد کردند.

سید رضی و دو نیروی میان‌رده سپاه

اسراییل در چند هفته گذشته، علاوه بر سیدرضی حداقل دو نیروی میان‌رده سپاهی دیگر را نیز در سوریه کشته است. این کشور در چند سال اخیر ده‌ها بار به نیروهای ایرانی در خاک سوریه حمله کرده و بسیاری از چهره‌های ارشد سپاهی را کشته است.  اما جمهوری اسلامی در مقابل چه می‌تواند انجام دهد؟

در پی کشته شدن سید رضی، شاهد تهدیدهای آشنای این حکومت بودیم. رئیسی گفت اسراییل «تاوان این جنایت را خواهد داد.» «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر خارجه، گفت این کشور باید منتظر «شمارش معکوس سخت» باشد. فرمانده سپاه سعی کرد تهدید کند اما ماجرا را مربوط به حماس و اسراییل و جنگ در غزه نکند.

 سلامی گفت: «طوفان الاقصی [نام عملیات حمله حماس به اسراییل در روز ۷ اکتبر] مستقل از حرکت ما برای انتقام خون حاج قاسم است، انتقام حاج قاسم در فضای خاص خود صورت خواهد گرفت، در آن‌جا ما به آمران و عاملان شهادت این مرد بزرگ و ابومهدی المهندس و همراهان آنان کار داریم.»

حرف‌های سلامی در پی آن بود که «رمضان شریف»، سخنگوی سپاه، مدعی شده بود که «طوفان الاقصی» انتقام‌گیری جمهوری اسلامی از خون سلیمانی بوده. حماس اما در بیانیه‌ای منکر اظهارات او شد. هم شریف مجبور شد حرف خود را پس بگیرد و هم سلامی.

جمهوری اسلامی مثل همیشه تهدیدهای کلامی متعددی انجام می‌دهد. رئیسی چند ماه پیش حتی در صحن سازمان ملل در نیویورک، مقامات ارشد آمریکا را به تعقیب و انتقام تهدید کرد. اما واقعیت نشان داده که جمهوری اسلامی در مقابل کشته شدن فرماندهان ارشد خود توان مقابله به مثل را ندارد و موفق به ایجاد قدرت بازدارندگی نیز نشده است.
ایران‌وایر
آرش عزیزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *