عملیات اجرایی علیه ضربالمثل فارسی: مهریه رو کی داده کی گرفته!
این خبر معانی و مفاهیم دیگری هم دارد و بر برخی از آنها میتوان درنگ کرد:
۱. هر ضربالمثلی درست نیست یا در همه زمانها کاربرد ندارد و اگر هم زمانی داشته اکنون منسوخ شده است. از جمله این ضرب المثل که «مهریه را کی داده کی گرفته» که برای تشویق و تشجیع داماد و خانواده او در جلسات بله برون یا نامزدی گفته میشود. چرا که همین خبر نشان میدهد مهریه را میتوانند به اجرا بگذارند مگر این که شخص هیچ نداشته باشد و در این صورت باز هم بدهکار خواهد بود.
۲. در برخی از مناطق ایران رسم است که مهریه را نقدا دریافت یا همان اوایل پرداخت میکنند. این سنت البته همه جا رایج نیست. موافقان میگویند بهتر است تا نقدا و روز اول یا سالهای اول پرداخت شود تا شخص از زیر دین بیرون بیاید و حربهای هم در دست طرف مقابل نباشد. مخالفان اما معتقدند پرداخت نقد مهریه شایبه معامله تن در مقابل تمتع را به میان میآورد و دون شان زن است. ضمن این که عندالمطالبه است و تا نخواسته چرا باید بپردازند؟
۳. آیا گران شدن نجومی قیمت سکه طلا موجب افزایش درخواست مهریه شده؟ یعنی افراد خواستهاند دارایی بالقوه را بالفعل کنند یا به عنوان حربهای برای واداشتن به طلاق به کار رفته است؟ چرا که اگر با فشار و اجبار باشد از علاقه مرد به ادامه زندگی میکاهد و راضی به طلاق میشود. هر یک از این گزارهها محتمل است ولی نیاز به بررسی آماری دارد و دستکم از یک جمعیت مشخص باید پرسید انگیزهشان چیست؟ فشار آوردن به قصد طلاق یا این که حق خود را بستانند؟ همچنین نمیدانیم چند درصد بعد از دریافت مهریه هم به زندگی مشترک ادامه دادهاند.
۴. زنان روشنفکرتر گمان میکنند چنانچه به مهریه کم رضایت دهند و به جای آن حقوق دیگر را مطالبه کنند مدرنترند. در عمل اما میبینند که هیچ ابزاری به اندازه مهریه کارآمدی ندارد. چه اگر واقعا بخواهند جدا شوند و چه وادار به ادامه زندگی کنند. به خاطر همین گرفتار نوعی تناقض شدهاند. مهریه بالا و استفاده از آن در صورت تمایل به جدایی یا مهریه پایین و گرفتار شدن در قوانینی که به نفع مردان است یا خروج از زندگی مشترک بی هیچ اندوخته و سقوط آزاد به طبقات پایینتر اجتماعی و اقتصادی؟
۵. همان شرع و قانون که برای زنان محدودیتهایی را قایل شده ابزار یا دارایی مهریه را هم در اختیار زنان قرار داده و مادام که قوانین به جانب مردان بیشتر گرایش دارد برای زنان مخالف مهریههای سنگین هم چارهای جز اتکا به آن باقی نمانده است. به همین خاطر مخالفان مهریه سنگین توجیه میکنند قصد ندارند آن را به اجرا بگذارند ولی به عنوان یک ابزار به کارشان میآید و بهتر از آن است که در دادگاهها و در یک فرآیند طولانی و فرساینده بخواهند حق خود را بستانند.
۶. برخی وقتی به عیان میبینند بسیاری از طلاقهای توافقی در ازای گذشت زن از مهریه به سرعت اتفاق افتاده و گرنه زن به سادگی نمیتواند درخواست طلاق خود را به جریان بیندازد یا با دریافت مهریه از چندرغاز حقوق ماهیانه رستهاند وسوسه می شوند. ماکیاولی میگوید آدمی ممکن است از خون پدر خود بگذرد ولی از مال خود نه! با همین نگاه مرد برای آن که بدهی خود به خاطر مهریه را نپردازد راضی به طلاق میشود و در غیر این صورت چه بسا نه.
۷. راه حل چیست؟ پسران بدانند مهریه دینی است بر گردن آنان و این ضربالمثل که کی داده و کی گرفته باطل شده است. چون هم میدهند و هم میگیرند! این که کسانی شانه خالی کنند یا از عهده پرداخت برنیایند به این معنی نیست که اصل بدهی منتفی است. بنا بر این از ابتدا زیر بار تعهد سنگین نروند یا مثلا به جای قیمت سکه که حساب و کتاب ندارد میتوانند معادل چند برابر آخرین حقوق دریافتی خود را تعیین کنند یا راههای دیگر. در هر صورت به موضوع به صورت واقعی نگاه کنند. اشتباه نکنیم. ازدواج در دنیای واقعی و بر بستر سنت اتفاق میافتد نه در خیال و رویا.
دختران هم بدانند هر چند مهریه ابزاری است تا از آنان در مقابل قوانینی که به سود زنان نیست حمایت کند ولی همین امر خیلی از مردان را هم از ازدواج فراری داده است و چه بسا اصرار بر تعیین مهریه بالا فرصت تشکیل خانواده را از آنان سلب کند. ضمن این که نمیتوان در پوشش و تحصیلات و کار بیرون مدرن بود و به مهریه که رسید مثل مادربزرگ شان فکر کنند!
۸. در این که مهریه دینی است بر گردن مرد تردیدی نیست و دریافت آن از طریق ثبت اسناد یک بحث است و به زندان انداختن شخص موضوعی دیگر و مشخص نیست چگونه در نظام اسلامی این اتفاق میافتد. جوانی از سر نادانی زیر بار مهریهای هنگفت و خارج از توان رفته یا خیال کرده لفظی است و جامه واقعیت نمیپوشد و حالا به عنوان بدهکار باید به زندان بیفتد تا بپردازد. وقتی گفته میشود در شرع -مگر در موارد بسیار معدود- زندان نداریم زندانی کردن به خاطر مهریه چه توجیهی دارد؟
۹. عاشق پیشگانی که زیر بار هر وصلتی میروند یا به گمان این که اگر داماد فلان کس شوند میتوانند طبقه اجتماعی خود را تغییر دهند و از مواهب زندگی جدید بهره ببرند زیر بار مهریههای غیر معقول میروند غافل از این که شوربختانه باید اذعان کرد هدف برخی از ازدواجها از ابتدا طلاق است! هم مهریهای دریافت میکنند هم زندگی مستقلی راه میاندازند. قبح طلاق در جامعه ایرانی ریخته و این را باید باور کنند و بر خلاف ضربالمثلی دیگر قرار نیست همه با لباس سفید بروند و با لباس سفید خارج شوند!
۱۰. این خبر هم میتواند نشانهای باشد بر این که مدعیترین جامعه دنیا در توجه و علاقه به امور معنوی شاید مادیترین مردم جهان شده باشد و این به لطف سیاست هایی است که با شعار معنویت جامعه را به شدت مادی و پولزده کرده و البته از تبعات تورم بالا هم هست که به جز دو سال بعد از برجام همواره گریبان اقتصاد ایران را گرفته و همین تازگی اعلام شد به ۴۴ درصد رسیده و به خاطر نیم واحد درصد نسبت به سال قبل خودشان برای خودشان هورا کشیدند!
تورم بالا مثل موریانه اخلاق و مناسبات عاطفی را از درون جویده و اگرچه مدعیان قطار پیشرفت انکار میکنند اما شاید این اعداد آنها را به خود آورد و کاش اعلام کنندگان اعشار اعداد را بردارند تا بهتر و ساده تر درک شود چه خبر است و از سخنان تکراری و کلیشهای دست بردارند و به توصیه های نخبگان توجه کنند.
جدای موضوعات اقتصادی مادام که قوانین اصلاح نشود برای زنان این انگاره وجود خواهد داشت که چارهای جز تاکید بر مهریه نیست.
قوانین را با اتکا به مصلحت و تجارب بشری میتوان اصلاح کرد تا دختران ناگزیر از تاکید بر تعیین مهریههای بالا نباشند. همانگونه که بر خلاف خوانشهای سطحی قانون دریافت مهریه به نرخ روز سالها قبل تصویب شد میتوان با نگاه به روزتر و با بهره از اجتهاد قوانین دیگر را هم اصلاح کرد تا دو طرف بیبیم خسرانهای بعدی به خانه بخت بروند و خوشبختی را به گونه ای دیگر جستو جو کنند. یادمان باشد نزد نیاکان ما ازدواج همتنی و همروانی بود.
—————————
- عصر ایران: اگر در بیان نظرات -اعم از تایید یا نقد و مخالفت- به صورت مشخص به بند یا بندی از نکات ۱۰ گانه متن اشاره شود این بحث برای مخاطبان مفیدتر خواهد بود تا این که مثلا شخص نویسنده مخاطب قرار گیرد یا به صورت کلی همه موارد تایید یا نفی شود.
- چنانچه نکته دیگری هم مد نظر باشد بحث را غنیتر میکند و از آن بیشتر اگر دیدگاههای تخصصی جامعه شناسی یا حقوقی هم طرح شود یا تجربه شخصی را هم بیان کنند.