– حمله موشکی سپاه پاسداران به سه کشور همسایه که گفته میشود اقدامی بیسابقه است در حالی انجام شده که حسن حسنزاده فرمانده سپاه تهران بزرگ، گفته این حملات موشکی به «دستور» علی خامنهای بوده است.
– علائم و نشانههای متعددی وجود دارد که بحرانسازیهای حکومتهای بدخیم یا شبهنظامیان در خاورمیانه علیه منافع اقتصادی و امنیتی غرب و به نفع روسیه و چین است.
– در جایی که شرایط شبهجنگی خسارات سنگینی بر اقتصاد غرب وارد میآورد، آنها تا کجا این وضعیت را تحمل کرده و برای درگیر نشدن در یک جبهه جدید احتیاط خواهند کرد؟
چهار ماه پس از حمله مرگبار هفتم اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس علیه اسرائیل و همزمان با ادامه حملات حوثیها به کشتیهای تجاری و نفتکشها در دریای سرخ و بابالمندب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کمتر از ۲۴ ساعت نقاطی در سوریه، عراق و پاکستان را هدف حملات موشکی و پهپادی قرار داد.
در حمله سپاه به کردستان عراق، موشکها به مناطق مسکونی از جمله منزل پیشرو دیزایی از بازرگانان مشهور اربیل اصابت کرد. وی به همراه چهار عضو دیگر خانوادهاش در این حمله کشته شدند.
مقامات جمهوری اسلامی ادعا کردهاند که مرکز موساد و «گروههای ضدانقلاب» را هدف قرار دادند.
چهار فروند از موشکهای بالستیک سپاه نیز به ادلب سوریه اصابت کرد.
مقامات سپاه ادعا کردند پایگاه داعش هدف قرار گرفت اما شبکه «المیادین» وابسته به حزبالله لبنان گزارش داد مناطق تحت کنترل «هیئت تحریر شام» از مخالفان رژیم بشار اسد هدف این حملات بود.
رژیم ایران رسماً مسئولیت این حملات را پذیرفت و اعلام کرد به تلافی انفجارهای کرمان و حمله به نیروهای مرزبانی در راسک دست به این اقدام زده است. آنهم در حالی که مسئولیت انفجارهای خونین کرمان را «داعش خراسان» پذیرفت که محل اصلی استقرار آن در افغانستان است.
مقامات اقلیم کردستان و دولت عراق این حملات را محکوم کردند اما رژیم بشار اسد تا کنون هیچ واکنشی به موشکپرانیهای سپاه پاسداران نشان نداده است. حدود ۲۴ ساعت پس از این حملات جمهوری اسلامی نقاطی در بلوچستان پاکستان را با پهپاد و موشک هدف قرارداد. هرچند فرماندهان سپاه ادعا کردند محل استقرار گروه «جیشالعدل» را هدف قراردادهاند اما دولت پاکستان این اقدام را «نقض حاکمیت» خود دانست و اعلام کرد شماری از غیرنظامیان در این حمله کشته شدند. بطور رسمی گفته شد که «همه گزینهها برای تلافی روی میز است». ساعاتی بعد با «شکست مذاکرات دیپلماتیک بین تهران و اسلامآباد» ارتش پاکستان نقاطی در عمق خاک ایران را هدف حملات خود قرار داد. در این حملات دستکم ۹ نفر از جمله پنج کودک و دو زن کشته شدند.
پایگاه خبری «حال وش» گزارش داد بیشتر کشتهشدگان از خانوادههای اعضای «گروههای استقلالطلب» بلوچ و ساکنین روستاهای مرزی در شهرستان سراوان بودند. بر اساس این گزارش «منازل دو تن از فرماندهان ارشد گروههای استقلال طلب بلوچ به نامهای «بشام بلوچ» و «دوستین» از اهداف اصلی این حمله بودهاند.»
حمله موشکی سپاه پاسداران به سه کشور همسایه که گفته میشود اقدامی بیسابقه است در حالی انجام شده که حسن حسنزاده فرمانده سپاه تهران بزرگ، گفته این حملات موشکی به «دستور» علی خامنهای بوده است.
اعلام آمادگی چین برای میانجیگری
دولت پاکستان اعلام کرد آماده پاسخ به هر اقدام از سوی جمهوری اسلامی است. در ایران نیز نیروهای مسلّح «رزمایش پدافندی مدافعان آسمان ولایت ۱۴۰۲» را آغاز کردهاند. منابع غیررسمی گزارش دادند سپاه پاسداران لانچرهای موشک به مرز ایران و پاکستان منتقل کرده است. برخی منابع نیز گزارش دادند در جریان حمله پاکستان به خاک ایران هواپیماهای جنگنده ارتش پاکستان حریم هوایی ایران را نقض کردند ولی پدافند نیروهای مسلح دستوری برای مقابله دریافت نکرد.
منابع ارشد امنیتی هشدار دادهاند نیروهای مسلح پاکستان که به سلاح هستهای مجهز هستند، «در حالت آمادهباش بسیار بالا» قرار دارند. با افزایش احتمال تشدید درگیریها، دولت چین اعلام کرد که آماده میانجیگری بین تهران و اسلامآباد است. آنهم در شرایطی که دو «جمهوری اسلامی» مرتب بر داشتن روابط حسنه تأکید داشتند و چندین توافق همکاری نظامی و امنیتی از جمله برای مقابله با تروریسم دارند.
اینکه چرا ظاهرا بدون اطلاع دولت پاکستان، گروه جیشالعدل هدف موشهای جمهوری اسلامی قرار گرفته جای پرسش دارد. اگرچه برخی از ناظران این احتمال را مطرح میکنند که موشکپرانیهای اخیر با هماهنگی دو «جمهوری اسلامی» صورت گرفته است.
حمله موشکی سپاه پاسداران به عراق، سوریه و پاکستان با حملات حوثیها در دریای سرخ و عملیات حزبالله در شمال اسرائیل همزمان است. مقامات اسرائیلی و همچنین مقامات ارشد غربی در هفتههای اخیر بارها تأکید کردند جمهوری اسلامی ایران هدایت این حملات را برعهده دارد اما بجز دو مرحله حمله نیروهای ائتلاف به پایگاه حوثیها در یمن اقدام جدّی دیگری برای کاهش این تنشها صورت نگرفت. مقامهای آمریکا و بریتانیا در سخنرانیهای رسمی و همچنین مصاحبههای مطبوعاتی دائم به جمهوری اسلامی در مورد پیامدهای احتمالی اقدامات و تهدیدات از طریق گروههای نیابتی هشدار میدهند اما به نظر میرسد در تهران گوش شنوایی نیست. اتفاقاً عوامل محرک دست به دست هم داده است تا سپاه پاسداران مرحله به مرحله سطح تنشها را در خاورمیانه افزایش دهد.
مقامات ارشد جمهوری اسلامی ادعا میکنند اقدامات سپاه پاسداران تأمین کننده امنیت و آرامش منطقه است اما بسیاری از تحلیلگران و همچنین مقامات غربی به این برآورد رسیدهاند که رژیم ایران به دنبال آتشافروزی در منطقه است. ادامهدار شدن تنشها و شکست مسیرهای دیپلماتیک برای مهار رژیم ایران و پاسدارانش به نظر میرسد غربیهارا که ترجیح میدادند موازی با جنگ اوکراین در خاورمیانه درگیر نشوند، به نتایج تازهای رسانده است. بعضی از آنها این بحران را ناشی از شرارت مشترک بلوک چین و روسیه با همراهی رژیمهای پادو و نوچه مثل جمهوری اسلامی و کره شمالی علیه ارزشها و منافع غرب میدانند.
صراحت وزیر دفاع انگلیس در مورد احتمال وقوع «جنگ سوم»
در همین ارتباط گرانت شاپس وزیر دفاع بریتانیا ۱۵ ژانویه ۲۰۲۴ (۲۵ دی ۱۴۰۲) در یک سخنرانی با اشاره به اینکه جهان در مرحله «پیش از جنگ» قرار دارد با هشدار نسبت به احتمال وقوع «جنگ سوم جهانی» گفت، بریتانیا در پنج سال آینده با جنگهایی در روسیه، چین، ایران و کرهشمالی روبرو خواهد شد.
وی در بخشی از سخنانش گفت: «امروز، روسیه و چین قدرتهای هستهای هستند و کره شمالی تهدید میکند زرادخانه هستهای خود را گسترش دهد و جمهوری اسلامی ایران نیز سطح غنیسازی اورانیوم را تا ۷/۸۳ درصد (هشتاد و سه و هفت دهم) افزایش داده است، سطحی که هیچ کاربرد غیرنظامی ندارد.»
سخنرانی وزیر دفاع بریتانیا حاوی دو هشدار اساسی است:
۱)گرانت شاپس تأکید کرد «در دوران جنگ سرد ما با بازیگران منطقی سر و کار داشتیم اما این قدرتهای جدید بسیار ناپایدارتر و غیرمنطقیتر هستند.»
۲) وی ابراز تأسف کرد که راهبرد «نابودی متقابل تضمینشده» (موازنه قدرت) در گذشته جنگها را متوقف میکرد، اما هشدار داد اکنون با وجود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و یا کره شمالی این راهبرد کارآیی خود را از دست داده است. گرانت شاپس تأکید کرد «میترسم نتوانیم جنگها را متوقف کنیم… به ویژه آنکه اکنون ملاحظات نگرانکننده جدیدی وجود دارد: دشمنان ما اکنون با یکدیگر ارتباط بیشتری دارند به عنوان مثال، ما دیدیم که چگونه نیروهای نیابتی [رژیم] ایران از اسرائیل تا دریای سرخ ویرانی به بار آوردهاند.»
علائم و نشانههای متعددی وجود دارد که بحرانسازیهای حکومتهای بدخیم یا شبهنظامیان در خاورمیانه علیه منافع اقتصادی و امنیتی غرب و به نفع روسیه و چین است. درواقع از لبنان تا یمن (سواحل شرقی مدیترانه تا تنگه هرمز و دریای سرخ) یک جبههی گسترده و پرهزینه علیه ارزشها و منافع غرب شکل گرفته است. استراتژی رهبران این جبهه پیشبرد «جنگ نامتقارن» است.
«موازنه قدرت» در حال فروپاشی
جمهوری اسلامی به عنوان عضو اصلی محور شرارت در خاورمیانه برای تأمین مالی تروریسم و توسعه موشکها و پهپادها از حمایت جمهوری خلق چین برخوردار است و ماهانه میلیونها دلار از صادرات نفت به چین درآمد هنگفتی به جیب رژیم ایران سرازیر میشود.
از خاورمیانه بوی یک جنگ تمامعیار به مشام میرسد. در شرایطی که بزرگترین شرکتها و بنگاههای اقتصادی غرب ترانزیت کالا از دریای سرخ را به دلیل نبود امنیت متوقف کردهاند، شماری از کشتیهای عبوری از دریای سرخ از ترس حمله حوثیها اعلام میکنند «خدمه چینی» دارند یا «مقصدشان به چین» است! این یعنی چین در بحرانهای خاورمیانه از حاشیه امن برخوردار است.
در این میان، اصلیترین هدف مقامات رژیم ایران با توجه به بحرانهای داخلی، مقابله با سرنگونی نظام است. آنها این هدف را با تقویت ماشین سرکوب در داخل و غنیسازی اورانیوم و توسعه برنامههای موشکی و پهپادی و پشتیبانی از گروههای نیابتی و تکثیر ترور دنبال میکنند. نابودی اسرائیل و بیرون کردن آمریکا از منطقه نیز از اولویتهای دیگر حکومت برای نقش ایفا کردن در معادلات منطقهای است. اهدافی که جمهوری اسلامی در پی آن است، منطبق بر کارتهای چین و روسیه برای به چالش کشیدن منافع غرب است. به ویژه آنکه رهبران پکن و مسکو به این یقین رسیدهاند که غرب بر اساس اصول و آرمانهای دموکراسی در بحث حقوق شهروندی و هزینه برای جنگ به شدت محافظهکارانه و با احتیاط عمل میکند و تا جایی که امکان داشته باشد، برای مقابله با این وضعیت ریسک نخواهد کرد.
بعد از جنگ دوم جهانی «موازنه قدرت» در دوران موسوم به «جنگ سرد»، اصلیترین راهکار برای مقابله با وقوع جنگ بود. اکنون مقامات غربی اعتراف میکنند که این استراتژی دیگر جواب نمیدهد و درحال فروپاشی است. علائم این وضعیت را در جلسات شورای امنیت، یعنی جایی که بین قدرتها بیشترین اختلافات بروز کرده، میتوان دید.
در شرایطی که چین و روسیه و پادوهای آنها در سطح بینالمللی از درگیر کردن غرب در چند جبهه استقبال میکنند، چند پرسش قابل طرح است:
آیا رهبران قادر خواهند بود راهی برای برونرفت از این بحران پیدا کنند؟
در جایی که شرایط شبهجنگی خسارات سنگینی بر اقتصاد غرب وارد میآورد، آنها تا کجا این وضعیت را تحمل کرده و برای درگیر نشدن در یک جبهه جدید احتیاط خواهند کرد؟
آیا سیاستمداران در آمریکا و اروپا همچنان بهترین گزینه را در مماشات و به تأخیر انداختن درگیری بزرگ میدانند یا راهکار جدیدی را برای برای عبور از این بحران اجرا خواهند کرد؟
حامد محمدی
کیهان لندن