ظرف زمانی دوگانه امید و نومیدی آینده است، و البته با چالشها و تنگناها و فرصتها و گشایشها گره خورده است. مفهوم امید از منظرهای گوناگونی قابل بررسی است و مورد بررسی قرار گرفته است از منظر روانشناسی فردی، از نظر فلسفه ذهن از نظر فلسفه اخلاق و بالاخره از منظر علوم اجتماعی.
از نظر حکیمان دوره پیشامدرن و متقدم، امید در سطح فردی نوعی کیفیت روانی یا نفسانی توصیف میشده است. حال آنکه از نظر فلسفه ذهن مدرن امید نوعی فرایند و کیفیت ذهنی-روانی است. از منظر فلسفه ذهن فیزیکالیسمتی (جسمانیانگاری) هر چیزی روانی-ذهنی که وجود دارد قابل تقلیل به خواص فیزیکی است؛ امید فرایندی است که در مغز جریان میابد و نوعی فرایند فیزیوشیمیایی است. از نظر فلسفه اخلاق دینی لوتری نوعی فضیلت است. از منظر اخلاق فضیلتگرای ارسطو حد تعادل میان نومیدی و خیالپردازی است بنابراین حد فضیلت یعنی حد تعادل و میانه را در خود دارد. اما از منظر پژوهشگرانی نظیر ریچارد رورتی (۱) امید به مثابه برساخته یا سازه اجتماعی، باور و کنش معطوف جمعی به دگرگونی برای عبور از تنگناها و چالشها برای گذار به وضع مطلوب است. بر پایه این ایستار امید هر چند تنگنای فرد-روانی و ذهنی وجود دارد، اما انگاه که ویژگی اجتماعی مییابد که به امری جمعی و بین الاذهانی بدل میشود. بنابراین امید فردی و امید اجتماعی دو مفهوم متفاوت هستند و به دو نوع امید در دو سطح گوناگون یعنی سطح فردی و سطح اجتماعی دلالت دارند. امید فردی به احساس یا انتظارات فرد از بهبود وضعیت شخصی خود اشاره دارد. این امید ممکن است پایه اصلی انگیزشی برای تلاش و کوشش در راستای بهبود وضعیت شخصی باشد. امید اجتماعی اما ناظر به به توقعات و انتظارات گروهی است که معطوف به بهبود به تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی جامعه و یا یک گروه اجتماعی است. خود دارند. این نوع امید ممکن است به تحولات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و اجتماعی مرتبط باشد. میدان امید اجتماعی عدالت اجتماعی، حقوق بشر، تعالی جامعه، و بهبود شرایط زندگی عمومی است.
به باور ارْنْسْت بلوخ (۲) «امید» همان آرزو و شوق نیل به یک آرمانشهر است. امید گاه با صفت ارادی توصیف میشود و گاه صفتی مربوط به خُلق و خوی فرد قلمداد میشود. امید ارادی مبنای کنش گذار از وضع موجود به وضع مطلب است، امید خُلقی اما صفت و در شخصیت و خلق و خوی فرد نهفته و اغلب با شخصیت او آمیخته است. تفاوتهای قابل توجهی در مورد امید فردی و امید اجتماعی وجود دارد. از منظر هستیشناسی هر دو گونه امید امری مستقل از ذهن و زبان انسان نیستند بنابراین دارای صبغه غیر عینی و غیر حقیقی هستند. امید فردی روانی-ذهنی اما امید اجتماعی یک برساخته یا سازه اجتماعی است. از منظر معرفتشناسی، امید فردی بیواسطه و با آگاهی حضوری درک میشود، حال آنکه امید اجتماعی امری است که در مناسبات بینالذهانی(درک مشترک اذهان از یک حقیقت نفس الامری) درک شده و دارای نوعی استقلال از فرد است، بنابراین نوعی پدیده اجتماعی بوده و دارای نوعی استقلال از روانشناسی فردی است.
به نوشته ریچارد رورتی امید اجتماعی به معنای باور یا انتظار برای تغییر و بهبود در یک جامعه است خواه دسترسی به این هدف میسر شود یا به شکست بی انجامد. در همین راستا، به گمان این نویسنده انسان معاصر نه بر پایه آرزوهای بزرگ بلکه با تکیه بر الگوهای واقع گرایان به دگرگونی واقعیت اجتماعی همت مگمارد. بنابراین امید اجتماعی بر دو پایه تکیه دارد، نخست اجرایی بودن اهداف و دوم راهبرد دگرگونی اجتماعی. در همین راستا میان امید آرمانی و امید واقعگرایانه و عملی مغایرت اساسی وجود دارد. بنابراین سویه امید اجتماعی ارادۀ اجتماعی و پیکار سیاسی است که بر پایه دریافت واقعانگارانه از وضع موجود بنا میشود. بنابراین امید اجتماعی چیزی فراتر از یک موقعیت روانی یا احساس فردی است. چه امید اجتماعی بر پایه کوششهای گروهی برای دستیابی به اهداف عملی اجتماعی باعث خلق شیوههای جدید تفکر، تجربه، درک گروهی بنا میشود.
مولفههای گوناگون امید اجتماعی از منظر رورتی عبارتند از: باور مشترک، انتظار مثبت، توان تحرک و استقامت در برابر چالشهای گوناگون که در مسیر دگرگونی قرار دارد.
باور مشترک: امید اجتماعی یک مفهوم فردی نیست بلکه یک باور مشترک به یک چشمانداز است که توسط یک گروه افراد در یک جامعه نمایندگی میشود. بنابراین مستقل از فرد تجربه شده و همین باور مشترک است که ریسکپذیری را افزایش میدهد، و به رانه دگرگونی اجتماعی تبدیل میشود.
انتظار مثبت: این شامل چشماندازی روشن به سوی آینده با امید به دگرگونیهای مثبت با رویکرد واقعانگارانه و عملگرایانه است. این انتظار مثبت میتواند به عرصههای گوناگونی همچون مانند عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی، استقرار سیاسی یا توسعه فرهنگی مرتبط باشد. انتظار مثبت ریسکپذیری و شجاعت مدنی را افزایش میدهد.
نیروی محرکه: امید اجتماعی میتواند به عنوان یک نیروی انگیزاننده قدرتمند برای رفتار جمعی عمل کند. وقتی افراد و جوامع به امکان دگرگونی مثبت باور دارند، انگیزه برای کوشش و مشارکت در تلاشهایی که به تغییرات میانجامد کمک میکند.
استقامت: امید اجتماعی به استقامت یک جامعه یا اجتماع در مقابل چالشها و مشکلات کمک میکند. اعتقاد به اینکه تغییرات مثبت میتواند کمک کند تا اجتماعات از زمانها و مشکلات دشوار عبور کنند و به سمت غلبه بر موانع حرکت کنند. شامل ریسک شرمآوری یا محرومیت اجتماعی، غیرمحبوبیت یا رد شدن است. در همین راستا نوعی نسبت میان امید اجتماعی و شجاعت مدنی وجود دارد.
مولفههای یاد شده یعنی باور مشترک، انتظار مثبت، توان تحرک و استقامت در برابر چالشهای گوناگون که در مسیر دگرگونی تنها در بستر سرمایه اعتماد اجتماعی افراد، جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد صورتپذیر است و پیدایش آن مشروط به توسعه سرمایههای ، نهادی، ساختاری و نمادین است.
سرمایه اجتماعی و امید اجتماعی
سرمایه اجتماعی مظهر همکاری درونزا و متکی به اعتماد متقابل مردم در قالب سازمانهای غیردولتی و غیرشرکتی است. همین سرمایه بستر توسعه امید اجتماعی است. چه سرمایه اعتماد امید به دگرگونی با مخاطره محدود، را بیشتر می کند. همچنین بنا به پژوهش اقتصادشناسان اجتماعی، سرمایه اجتماعی زمینهساز اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است و همزمان مخاطره به گسیختگی اجتماعی را کاهش میدهد. افزون بر این افزایش سرمایه اجتماعی و امید اجتماعی در شرایط سرکوب حاکمیت، میتواند تیغه سرکوب نیروهای امنیتی را کند کرده و سازمان سرکوب حاکمیت را در بلند مدت مستهلک کند. بدنه نیروهای امنیتی که جزئی از مردم است کم یا زیاد تحت تاثیر سرمایه اعتماد شهروندان به آنها گرایش پیدا میکنند. در همین راستا ریزش در میان نیروهای سرکوبگر شدت گرفته و دستگاه سرکوب دیر یا زود کارآمدی خود را از دست میدهد. با هر گامی که دستگاه سرکوب به عقب برمیدارد، جنبش مدنی خود را گسترده و مستقر میکند. این نیز امید به دگرگونی با هزینه اندک را افزایش میدهد.
سرمایه نهادی
منظور از سرمایه نهادی بیان توان نهادسازی، نظم و سازمان یافتگی نظامهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است و تضمینکننده ثبات و امنیت در جامعه و گروههای اجتماعی است. انباشت سرمایه نهادی از آن رو که گذار مسالمتآمیز به وضعیت مطلوب را ممکن می کند، امید اجتماعی به دگرگونی را گستردهتر مینماید. توسعه سرمایه نهادی در چارچوب سازمانهای مردمنهاد، برخاسته از سرمایه اجتماعی- که پیشتر به آن پرداخته شد- امید اجتماعی را به دگرگونی با هدف توسعه پایدار و مخاطره محدود با بیشتر می کند. فرد به جمع پیوسته و در نتیجه خود را تنها نمییابد. جامعه پیشرفته، متشکل از نهادها و جامعه نهادآفرین است و فرد و گروههای پایه کارکردهای خاص خود را دارند. در جوامعی که سرمایه نهادی محدود است، افراد به شکل «اتمیزه» وجود دارند یا در چارچوب نهادی اولیه (Primary groups) مانند خانواده یا عشیره قابلیت سازماندهی شدن دارند. گذر از جامعه سنتی به جامعه سازمان یافته یا جامعه سازمانی(Organization society) معمولا با دشواری و مقاومت نهادهای سنتی همراه است. تصمیمسازی و تصمیمگیری افراد(یعنی اتمهایی) که مبتنی بر عقلانیت فردی است، در مقایسه با تصمیمگیری سازمانی از عقلانیت سازمانی برخوردار نیستند، رنگ عاطفی و موقت داشته و بنابراین ناپایدارترند.
در جوامع توسعهنیافته افراد معمولا عامل مهم تغییر و تحولات هستند تا نهادها و سازمانهای اجتماعی به همین دلیل تصمیمگیریهای کلان سیاسی در این جوامع معمولا از بالا و مستقل از شهروندان سازمان یافته، طبقات و موسسات اجتماعی صورت میگیرد. توانایی نهادی-سازمانی که هماهنگکننده کثرت و تبدیل توانایی فردی به تواناییسازمانی است، نشانه بلوغ جامعه و هم زمان قوت مکانیسم ثبات سازی در جامعه است. سرمایه نهادی در این فرایند نقش قابل توجهی را بازی خواهد کرد. تولید امید اجتماعی به دگرگونی مثبت و با ریسکهای کم در چنین شرایطی افزایش می یابد.
کارکردهای سرمایه نمادین
پیوندی آشکاری میان سرمایه نمادین و امید اجتماعی وجود دارد. و چهرههای شناخته شده اعم از هنرمندان و ورزشکاران- بهواسطه تولید ارزشهای هنری، فرهنگی و نمادها به عنوان “سرمایه نمادین” تلقی می شوند. بدین ترتیب آنها با آفرینش هنری و فرهنگی سهم مهمی در ساختار فرهنگی و اجتماعی داشته و بهواسطه آن بر سایر جنبه های زندگی اجتماعی نظیر سرمایه اعتماد اجتماعی، سرمایه نهادی و ساختار و در نتیجه امید اجتماعی تاثیر می گذارند. آفرینش هنری تصادفی و بدون مقدمه ظاهر نمی شود، بلکه در یک بستر و زمینه و شبکه معین اجتماعی فرامی روید. به همین دلیل با نارسایی و ناکامی های اجتماعی یا تحولات مثبت پیوند تنگاتنگی دارد. از این رو هنرمندان مستقل و منتقد وضع موجود، خواسته یا ناخواسته اغلب مسائل و معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در فرآوردهای هنری خود بیان میکنند و راهی را به سوی نقد وضع موجود می گشایند. این نوع هنر به افزایش آگاهی عمومی در مورد تنگناهای گوناگون جامعه کمک میکند و میتواند مبنایی برای دگرگونی اجتماعی باشد. در همین راستا، هنرمندان منتقد و مستقل معمولاً به ترویج تفکر متفاوت یا نقادانه و مناقشه در مورد تنگناهای گوناگون در جامعه کمک میکنند.
پایان سخن
از پیششرطهای دگرگونی در عرصههای گوناگون زندگی گروهی یکی امید اجتماعی است. پیدایش و پویش امید اجتماعی تصادف و ناگهانی نیست و معلول یک سلسله پیش زمینه است. سرمایه اجتماعی، نهادی و نمادین نقش مهمی در پیدایش و پویش و توسعه امید اجتماعی به دگرگونی مثبت در ساختاری سیاسی و اجتماعی را بازی میکنند. انباشت و تراکم امید اجتماعی شرط پایه شجاعت مدنی، مشارکت در دگرگونی ساختاری به شمار میرود.
۱-Richard Rorty
–Ernst Bloch2
احمد علوی