در این 45 سال گذشته، حکومت آخوندی دائم بعقب رفته است بجای آنکه بجلو رود. صعود ارزش دلارو بی ارزش شده پول ملی، تورم بالا ویا پائین، درصد بیکاری و فقر و گرسنگی، فساد و تبهکار در رده فوقانی مقدسین نظام، ویرانی محیط زیست و دیگر نسبت های اقتصادی و اطلاعات نگران کننده ای از این دست، گویا رهبران نظام را چندان مضطرب نکند.
در شرایط حکومت ولایت و سلطه آخوند بر جامعه، نیز، نباید انتظار آنروز و یا درد انتظار لحظه ای را کشید که در آن انقلاب بوقوع بپیوندد و به چشم بهمزدنی ولی فقیه و بیتش روانه زباله دان تاریخ گردند. چرا که انقلاب مثل زلزله نیست که در چند ثانیه همه چیر را بخرابی و ویرانی بکشاند. انقلاب و یا تغییر و دگرگونی در جامعه، ناگهان اتفاق نمی افتد بلکه بتدریج رشد میکند و میروید، پروسه ای بسی بسیار پر فراز و نشیب، بعضا، سخت غم انگیز همراه با زندان و شکنجه و بدار مجازات آویختن و بر قراری سکوت و خاموشی، شرایطی زاینده تخم نابودی خویش از درون. این حقیقتی ست دیالکتیکی که فقیهی که برجایگاه الله جلوس یافته و خدایی میکند، نمیتواند درک نماید.
نیازی بعقل و خردی فوق العاده ای نیست که دریابی در پی بر قراری هر سکوت و سرکوب و خاموشی در جامعه، صدایی برخیزد و واکنشی را سبب شود و طلوع افتاب را تا بجنگ تاریکی رود و دانایی و بینایی را بارمغان آورد. این است بزبان ساده، قانون دیالکتیک ماتریالیست تاریخی، سرنوشت تلخی که در انتظار حکومت آخوندی ست. یعنی که حکومت دین در درونش تضادهایی بوجود آورده که سبب نفی و ویرانی اش گردد. جنبش زن زندگی آزادی، زائیده سرکوب و برقراری سکوت است و خاموشی. جنبشی که هم اکنون حکومت آخوندی خود را با آن سخت درگیر میبیند، ودر دفاع از تاریکی و سیاهی از هر فرصتی برای سرکوب جنبش زن زندگی آزادی استفاده میکند. این بدان معناست که انقلاب دیر زمانی ست که در دون حکومت آخوندی در حال رشد و نمو بوده است و تا کنون نیز جرقه هایی زده است که هر آن امکان داشت که نظام را باتش بکشاند و بخاکستر نشاند، جنبشی که بدیل حکومت آخوندی را تولید نموده نه تنها بمردم ایران بلکه به تاریخ، ارائه داد، جنبشی بازتابنده زن زندگی آزادی، سه مفهوم اساسی که حکومت دین بر اساس خصومت و نفی آنها توانسته است تاریکی را بر سراسر جامعه حاکم سازد.
کیست، در جامعه ما که نداند، دستگاه دین برهبری آخوند و فقیه و طلبه با زن، نه بعنوان مادر و همسر، خدمتگذار خانه و خانواده، موظف بانجام خدماتی از پخت و پز و آماده سازی عذا گرفته تا خشنود سازی و ارضای شهوات همسر، ستیز و خصومتی ندارد. در واقع آخوند، کلفتی را نقش ایده ال زن میداند. اسلامی هم که فقیه و آخوند و طلبه ارائه میدهند با زن بعنوان یک انسان همردیف و همطراز مرد، از هر جنبه ای، بجز در عرصه هایی بسیار محدود، سرا پا مخالف اند. نادیده انگارند حتی این واقعیت را که از نظر قدرت جسمانی نه همه مردان برتر و قویتراند از همه زنان. چه، زنانی هستند که میتوانند در میدانهای ورزشی با مردان برقابت بپردازند. شاید بگویند الله تفاوتی بین زن ومرد قائل نیست زیرا که هر دو را بنده خود میداند؛ و خطاب الله به بنده است نه به مرد یا زن. نه اینکه ظهور زن بعنوان یک انسان آزاد، مستقل و هم شان مرد در همه جوامع با استقبال روبرو شده است. همه جا با مشکلاتی روبرو بوده اند. اما، نه آنگونه که در حکومت آخوندی حضور زن در جامعه محدود و مشروط و در شرایط دلخواه نفی و در چهار دیواری خانه محصور میشود.
در شعار زن… اگر زندگی در پی زن میاید بآندلیل است که زندگی بدون زن نه تولید و نه باز تولید میشود. از این جنبه که بگذریم، دین اسلام با انسان، نه بعنون یک فرد آزاد و مستقل، سر سازگاری دارد و نه با آن زندگی ای که در خدمت الله و دفاع ازدین الله، در خدمت دین اسلام قرار نگیرد و از تسلیم و اطاعت خود بخدا، تردید بخود راه دهد. امدن آزادی در انتهای شعار زن… نفی بندگی و اسارتی ست که الله خواستار آن است نه در باور و اندیشه بلکه در عمل و در تجربه. این است که در تکمیل بدیل حکومت دین، زن زندگی به آزادی ختم میشود.
نکته مهمتر ان است که شعار زن زندگی آزادی، از دل حکومتی پرورش یافته که خواستار نیستی و نابودی و درد و رنج، فقرو بدبختی و بطور کلی بندگی انسان بوده و هست. پس، چه باک اگر از اوای زن زندگی آزادی به هراس افتد. چرا که آن نشانی ست از بر آمدن روشنائی، نشانی از ارتقاء اگاهی و بینائی و دانائی ملت است که دیر زمانی ست که در حال رشد و روئیدن است.
آیا میتوان بازتاباب انقلابی که در حال رسیدن به کمال است در کشف حجاب و یا مبارزه روزانه زنان با پاسداران و ماموران انتظامات مشاهده نمود؟ مبارزه ایکه از آغازین لحظات بقدرت رسیدن آخوندها، پا بعرصه وجود گذارد و تا این زمان زنان هرگز میدان مبارزه را ترک نگفته اند. هم اکنون پس از گذشت 45 سال سرکوب زنان و شکست همه سیاستهای زن ستیز و بکارگیری انواع و اقسام ابزار تنبیه و مجازات، حکومت آخوندی از تجربه هم نمیآموزد و اخیرا، با قانونی ساختن جریمه سه میلیون تومنی جرم کشف حجاب، بمبارزه پوچ و بیهوده خود با زنان ادامه میدهند، تنها بمنظور خود نمایی و تظاهر به برقراری یک جامعه اسلامی، جامعه ایکه نفی وجود زن یک امر عادی ست. حکومت آخوندی، گویا چنین سیاستهایی را عقلانی میداند و تنها راه رستگاری انسان هم در این جهان و هم درآن جهان دیگر.
البته که تنها در زمینه مبارزه با زنان و کشف حجاب نیست که نظام شکست خورده است. یعنی که انقلاب زن زندگی آزادی، دیر زمانی ست که کار تغییر و دگرگونی روابط اجتماعی را به پیش رانده است و ماهیت انسان ستیز دین اسلام و خصومت آشتی ناپذیر حکومت آخوندی را با زن زندگی آزادی آشکار نموده و جنبش روشنائی را روح و جان تازی بخشیده است. در نتیجه زمینه را برای گذار از جامعه ای الله محور به جامعه ای انسان محور بوجود آورده است. در واقع اگر بوقایعی بنگریم که بطور روزانه در حکومت آخوندی اتفاق میافتند، از جمله اشکار شدن الودگی دامن مقدس آخوندها بانواع فساد، از زمین خواری و کارچاق کنی گرفته تا رانت و رشوه خواری، همه دلالت دارند بر فرا رسیدن پایان دوران تاریکی و ختم حکومت آخوندی و فروپاشی جامعه الله محور، نیز دلالت دارند بر برآمدن روشنایی و درخشش بینائی و دانائی که نوید ظهور جامعه ای را میدهد انسان محور.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com