از سوی دیگر، جامعه حکومت را به ویژه در زمینهی آزادیهای اجتماعی، اگرچه نه رسمی و قانونی، ولی در عمل به عقبنشینی واداشته است. رژیم اما برای فتح سنگرهای از دست رفته، در تلاشی بیهوده، «علاج» را در تداوم سرکوب با شیوههایی میبیند که بدون به دست آوردن نتیجه مطلوب برایش فقط هزینه دارد؛ هم مالی و هم دامن زدن به خشم و انزجاری که بار دیگر فوران خواهد کرد.
با اینهمه حکومت اسلامی تا زمانی که هست، گسترش ناامیدی در جامعه به سود آن عمل میکند. دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ پس از انتشار خبرهای متعدد خودکشی پزشکان، تیتر گزارش «تجارت نیوز» در همین ارتباط بسیار تکاندهنده بود: «هر ده روز یک پزشک خودکشی میکند». بر اساس آمارهای رسمی تنها در سال ۱۴۰۲ شانزده پزشک دست به خودکشی زدند.
بطور کلی آمار دقیقی درباره «خودکشی» از جمله به دلیل حساسیت و پنهانکاری خانوادهها وجود ندارد. اگر زمانی خبر یک «خودکشی» در یک شهر مثل بمب میترکید، حالا سالهاست که شبح آن بر سر همه خانوادهها در سراسر ایران سایه انداخته است. همچنین اگر زمانی خودکشی با دلایلی مانند افسردگی و مسائل روان و یا مشکلات خانوادگی و اقتصادی توضیح داده میشد، سالهاست که نه تنها دلایل آن گسترش یافته بلکه هر سن و سال و با هر تعلق طبقاتی و اجتماعی را تهدید میکند. توجه به این دو نکته برای بررسی سیاسی و اجتماعی «خودکشی» در جمهوری اسلامی بسیار مهم است.
در این میان خودکشی پزشکان به دلیل «مشکلات معیشتی و بیحرمتی»، آنگونه که بسیاری از پزشکان مطرح میکنند، یک طنز تلخ در دنیایی وارونه است: شغلی که زمانی مترادف با درآمد عالی و احترام بود، حالا برخی شاغلانش در سنین شکوفایی و بهرهبرداری از زحمات خود برای یک زندگی آسوده و مرفه، به خاطر «مشکلات معیشتی» و «بیحرمتی» دست به خودکشی میزنند! مشکل کجاست؟! در کدام کشورها چنین پدیدهای وجود دارد؟
خودکشی به عنوان یک معضل بشری، هر دلیل روانشناسی که در مورد هر فرد داشته باشد، گسترش نگرانکننده و هشداردهندهی آن در ایران پس از ۵۷ به همه قشرها و به هر سن و سالی، از نظر سیاسی و اجتماعی یک دلیل اصلی دارد: جمهوری اسلامی!
اما تا کی و تا کجا؟ تا ایرانِ آینده! تردید نباید داشت اینکه آمار خودکشی مانند بسیاری از مشکلات دیگر در جامعه آزاد و عادی ایرانِ آینده کاهش بیابد نه تنها قابل تصور بلکه کاملا عملی است و چنین نیز خواهد شد.
الاهه بقراط
کیهان لندن