میراث ابراهیم رئیسی؛ پایان یافتن اهمیت ریاست جمهوری در ایران

By | ۱۴۰۳-۰۳-۰۱

«ابراهیم رئیسی» اگر زنده می‌ماند، سال آینده در چنین روزهایی باید در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری‌اش شرکت می‌کرد. سیاستمداری که نامش به اعدام های تابستان ۱۳۶۷ گره خورده بود، ازنظر افکار عمومی ایران، جانشین «علی خامنه‌ای» و سومین رهبر جمهوری اسلامی می‌شد.

سه سال پیش در بهار ۱۴۰۰ در میانه قهر وسیع شهروندان ایرانی با صندوق رای تحت مدیریت خامنه‌ای، آرای باطله پس از رییس‌جمهور منتخب دوم شد و «حسن روحانی» که وعده داده بود «اعتبار» را دوباره به ریاست‌جمهوری باز می‌گرداند، کرسی ریاست‌جمهوری را به شخصی واگذار کرد که کمترین درصد آرا را از میان روسای جمهوری ایران کسب کرده بود.

او اولین و تنها رییس‌جمهور ایران بود که از سوی اتحادیه اروپا و ایالات متحده به‌دلیل نقشی که در سرکوب شهروندان ایرانی داشت، تحریم شده بود. برخی در ایران او را «قصاب تهران» می‌خوانند، اما بلافاصله پس از اولین سخنرانی‌هایش که آشکارا در انجام آن ناتوان بود، گویا جذبه خود را برای افکار عمومی به‌عنوان فردی که فرمان هزاران اعدام را صادر کرده، از دست داد.

در اولین اظهارنظر پس از اعلام پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری، رئیسی از نقش مرگبار خود در اعدام‌های تابستان ۱۳۶۷ دفاع کرد و گفت که باید بابت آن پاداش هم بگیرد. کابینه‌ای که او به مجلس معرفی کرد، به‌سرعت مشخص کرد که ایران با شروع دهه چهارم حکمرانی علی خامنه‌ای و با ریاست‌جمهوری رئیسی قرار است به کدام سمت حرکت کند.

وزیر کشور او سرتیپ «احمد وحیدی»، اولین فرمانده نیروی قدس سپاه و تحت تعقیب آرژانتین بابت بمب‌گذاری در پایتخت آن کشور شد و وزیر خارجه او معاون معزول «محمدجواد ظریف»، یعنی «حسین امیرعبداللهیان» بود که او را نماینده نیروی قدس در وزارت خارجه می‌خوانند. امیرعبداللهیان دهمین وزیر خارجه جمهوری اسلامی، همراه رئیسی در سقوط هلی‌کوپتر کشته شد.

بی‌ثباتی در فضای سیاسی کم ثبات ایران پیش از آمدن رسمی رئیسی آغاز شده بود.  مذاکرات اتمی برای احیای توافق برجام که فروردین آن سال آغاز شده بود، در روز اعلام نتیجه انتخابات معلق شد و در آخرین دیدار هیات دولت روحانی با خامنه‌ای، در عباراتی که هنوز هم بی‌سابقه است، پیش‌نویس توافق را رد کرد و دولت روحانی را «مایه عبرت» ملی خواند که در مذاکره با دولت‌های غربی خصوصا ایالات متحده، ناموفق و ناکام بوده است.

رئیسی در تبلیغات انتخاباتی و در ماه‌های اول پس‌از آن گفته بود که علاقمند به احیای توافق برجام است، اما حتی اگر در۳۰اردیبهشت۱۴۰۳ کشته نمی‌شد، احتمال اینکه ایران در باقی‌مانده دوره ریاست‌جمهوری او مجددا آن را به اجرا درآورد، نزدیک به صفر بود؛ چرا‌که رییس‌جمهور در این زمینه عملا خلع ید بود و تصمیم‌ها در جای دیگر، یعنی چند متر دور از نهاد ریاست‌جمهوری و در بیت رهبری گرفته می‌شد.

جایی که علی خامنه‌ای از زمان انتخاب رئیسی، چندین بار نشان داده بود که دیگر علاقه‌ای به توافق با آمریکا ندارد. در یکی از آخرین نشانه‌ها، خامنه‌ای گفته بود که برای توافق باید به آمریکا باج داد و دولت و ملت ایران چنین کاری نخواهد کرد.

رئیسی از زمانی که به ریاست‌جمهوری رسید، میراث‌دار یک شورای فراقانونی بود که از زمان روحانی باقی مانده بود. «شورای هماهنگی اقتصادی سران قوا» که با موافقت خامنه‌ای برای دور زدن تحریم‌های آمریکا تشکیل شده بود، اما عملا اختیاراتی را که رییس‌جمهور برای اداره کشور داشت، با هدف حذف مجلس از تصمیم گیری، با رییس قوه‌قضاییه به اشتراک گذاشته بود.

در این شورا، تصمیم رییس مجلس جایگزین ۲۸۹ نماینده مجلس شد و رییس قوه‌قضاییه که تاکنون هیچ نقشی در اداره روزمره و مسائل جاری کشور نداشت، به‌شکلی به هم ریخته و پریشان در اختیارات رییس‌جمهور دخالت داده شد.

در دوره کمتر از سه ساله ریاست‌جمهوری، رئیسی نه موفق به کاهش تورم شد، نه بهبود روابط خارجی و نه فروکاستن از بحران‌های داخلی جمهوری اسلامی، بلکه کاملا مسیری متفاوت را پیمود. تورم به ارقام افسانه‌ای رسید و سقوط ریال، واحد پول ملی به سرعتی سرسام‌آور ادامه پیدا کرد. روابط با همسایگان نه‌تنها بهبود پیدا نکرد، که برای اولین‌ بار ایران و پاکستان به خاک یکدیگر رسما تجاوز نظامی کردند و برای نخستین‌ بار حمله متقابل بین ایران و اسراییل انجام شد که قبلا در زمین سوریه صورت می گرفت، اما این بار مستقیم از خاک ایران و اسراییل بود.

امارات رابطه با جمهوری اسلامی را به سطح سفیر رساند، اما مساله جزایر سه‌گانه را به سطح دیگر کشورها کشاند، چنانکه چین، روسیه و حتی سوریه که تحت حکومت «بشار اسد» قرار دارد را، با خود همراه کرد.

روسیه در ماه‌های اول ریاست‌جمهوری رئیسی میزبان او شد، اما به درخواست مقام‌های ایرانی و نه به دعوت «ولادیمیر پوتین.» در مسکو تشریفات ابتدایی از او چنان تحقیرآمیز بود که مقام‌های جمهوری اسلامی مجبور شدند به‌عنوان دستاورد بگویند رئیسی در کاخ کرملین نماز خواند.

سفر دیگری هم در ماه‌های پیش از کشته شدنش به روسیه داشت. مقام‌های روسی اعلام کردند پوتین حاضر بود در راه بازگشت از کشورهای امارات و عربستان در تهران فرود بیایید و با مقام‌های جمهوری اسلامی ملاقات کند، اما حالا که رئیسی علاقمند به سفر به روسیه است، پوتین او را می پذیرد.

روابط با عربستان که در یک توافق امنیتی پس از هفت سال برقرار شد، هرگز به وضعیت عادی نرسید. رئیسی یک سفر به عربستان رفت، اما دوجانبه نبود؛ بلکه اجلاس رهبران کشورهای اسلامی که همه سران کشورهای اسلامی به آن دعوت بودند. هیچ مقام ارشدی برای دیدار دوجانبه به از عربستان به ایران نرفت.

جمهوری آذربایجان که رهبر آن «الهام علی‌اف»، آخرین مقام خارجی بود که رئیسی ساعاتی قبل از کشته شدن با او ملاقات کرد، سفارت خود را در تهران تعطیل کرده و گزارش‌هایی از محدودیت شدید بر مراکز مرتبط با حکومت ایران در باکو وجود دارد.

جمهوری اسلامی در مجموع در یک وضعیت انزوای بین‌المللی کم‌سابقه در دوره رئیسی باقی ماند که بخشی از آن، ناشی از سابقه خونین رئیسی در اعدام های تابستان ۶۷ و سپس کارنامه تاریک او در دوره ریاست بر قوه‌قضاییه بود و بخشی دیگر، ناشی از سرکوب مرگبار اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود که نمایش بحران جدی مشروعیت حکومت ایران بود.

در تمامی این تحولات، افکار عمومی ایران بحران و انسدادی را که کشور درگیر آن شده، حاصل حکمرانی خامنه‌ای می‌دانست و رئیسی را چنان کارگزار بی‌اراده‌ای می دانست که او را محور شعارهای اعتراضی خود قرار نمی‌داد.

پرده آخر و ساعات پایانی زندگی رئیسی، آیینه تمام‌نمای جایگاه واقعی او به‌عنوان رییس‌جمهور بود. پس از انتخابات سه سال پیش که نام او در رسانه‌های جهانی مطرح شده بود، دیگر اهمیتی خبری بین‌المللی نیافت و دومین بازگشتش به صحنه خبر وتحولات، سقوط هلی کوپتر او در جنگل‌های شمال غربی ایران بود.

در‌حالی‌که ساعات متمادی بود که رییس‌جمهور ایران و وزیر خارجه‌اش معلوم نبود در چه نقطه‌ای قرار دارند و چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند و مرگ آن‌ها دست‌کم برای افکار عمومی محرز نبود، خامنه‌ای پیامی فرستاد که «مردم عزیزمان مطمئن باشند که هیچ اختلالی در کار کشور به‌وجود نمی‌آید.»

رئیسی سیاستمدار ناتام جمهوری اسلامی بود. مردی که هم دوره تولیت‌اش بر آستان قدس -حرم امام هشتم شیعیان- برای رسیدن به ریاست قوه‌قضاییه نیمه کار ماند، هم دوره ریاست قوه‌قضاییه‌اش برای شروع ریاست جمهوری؛ که پایان آن را هم ندید.

ریاست‌جمهوری نیمه تمام او، نشانه مهمی از بلاموضوع شدن این نهاد در سلسله مراتب اداره کشور و هم بی‌اهمیت شدن این جایگاه نزد شهروندان ایرانی بود.

ایران وایر
فرامرز داور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *