۱۵خرداد؛ شورش حامیان روحانیون علیه حقوق زنان

By | ۱۴۰۳-۰۳-۱۵

جمهوری اسلامی در قریب نیم قرنی که بر ایران حکم رانده، کوشیده است خوانشی خاص از تاریخ معاصر ایران را به کرسی بنشاند؛ خوانشی که مثل بقیه روایات این حکومت، همراه با قلب و پنهان کردن حقایق است.

در روایت تاریخی جمهوری اسلامی، ۱۵ خرداد جایگاهی افسانه‌ای پیدا کرده است و به نوعی تیر اول انقلاب اسلامی دانسته می‌شود. از این رویداد معمولا  با عنوان «قیام» یاد می‌شود. «ویکی‌فقه»، دانش‌نامه حوزوی که نویسندگانش معمولا هم‌فکر با حکومت هستند، آن‌ را نقطه عطفی در مبارزات ملت ایران در برابر حکومت «پهلوی» می‌نامد و افزوده است استمرار یاد و خاطره‌ آن به قیام سراسری ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.

اما بررسی دقیق شواهد تاریخی نشان می‌دهد که این نگاه افسانه‌وار به ۱۵ خرداد، ساخته و پرداخته سال‌های پسین است. تظاهرات‌های ۱۵ خرداد لبته بی‌شک مهم بودند اما محوریت آن‌ها بیش از مخالفت با اساس حکومت شاهنشاهی، مقابله با برخی برنامه‌های «انقلاب سفید» شاه بود؛ از جمله اعطای آزادی‌های بیشتر به اقلیت‌های مذهبی و حقوق زنان.

شاه انقلاب سفید خود را در دی‌ماه ۱۳۴۱ اعلام کرد و این‌گونه چالش بزرگی پیش روی نیروهای اصلی اپوزیسیون وقت همچون «جبهه ملی» و «حزب توده ایران» قرار داد. چرا که برنامه‌هایی که او پیش گذاشته بود، از «اصلاحات ارضی» گرفته تا اعطای حق رای به زنان، قبلا همه جزو مطالبات همین احزاب‌ اپوزیسیون بودند. آن‌ها چه‌طور می‌توانستند با برنامه‌هایی مخالفت کنند که خود در سال‌های پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از بسیاری‌ از آن‌ها حمایت کرده بودند؟‌

از سوی دیگر اما بسیاری از روحانیون که دقیقا به دلیل پیش آمدن چنین برنامه‌های مترقی‌ با دولتِ «محمد مصدق» و احزاب حامی آن مخالفت کرده بودند، مخالفت با برنامه‌های انقلاب سفید شاه را نیز در دستور کار خود قرار دادند. ۱۵ خرداد در واقع فصل آخر چندین ماه تحرکات روحانیون بود.

نیروهای سنتی اپوزیسیون سکولار نقش چندانی در این تحرکات نداشتند و همراه نشدند. همین بود که «جلال آل احمد»، عضو سابق حزب توده، کتاب «در خدمت و خیانت روشن‌فکران» را نوشت تا آن‌ها را تخطئه کند و خواهان اتحاد با روحانیون شود.

خمینی در این میان نقش مهمی داشت. او در سال‌های پیش از ۲۸ مرداد، سکوت نسبی سیاسی اختیار کرده بود اما حالا می‌کوشید از فرصت استفاده کند و به عنوان مخالف انقلاب سفید، جایگاهی سیاسی به خود ببخشد؛ به‌ویژه که آیت‌الله‌العظمی «سید حسین طباطبایی بروجردی» در فروردین ۱۳۴۰ جان سپرده بود و به عنوان مرجع، جانشین آشکاری نداشت. خمینی می‌خواست هم به عنوان رهبر سیاسی شناخته شود و هم به عنوان مرجع.

اولین نمونه‌های تحرکات خمینی در این زمینه را در روز دوم فروردین ۱۳۴۲ می‌بینیم. در این روز که مصادف با سال‌روز کشته شدن «جعفر صادق»، ششمین امام شیعیان بود، خمینی در مجلسی در محله «یخچال قاضی» قم مردم را تحریک کرد و درگیری بین نیروهای ارتش و مردم در مدرسه «فیضیه» رخ داد.

در غیاب آزادی مطبوعات در این دوره، حتی گزارش ساده رویدادها کمی طول می‌کشید. اما بالاخره در روز ششم فروردین بود که روزنامه «کیهان» در تیتر کوچکی در صفحه اول خود نوشت: «در تظاهرات و زد و خورد قم و تبریز، سه نفر کشته و عده‌ای از افراد پلیس مجروح شدند.»

این روزنامه در ادامه به شرح بیشتر ماجرا پرداخت و جالب این‌جا است که گزارش‌ آن نشان می‌دهد محتوای اعتراضات دقیقا چه بوده است.

این روزنامه نوشته بود: «عده‌ای از طلاب علوم دینی در این شهرستان تظاهراتی در مورد آزادی زنان و اصلاحات ارضی آغاز کردند و اعلامیه‌هایی انتشار دادند که به دیوارها و خیابان‌های مختلف شهر چسبانده شده بود.»

این روزنامه مدعی بود که بخشی از درگیری‌ها با زنان خواهان حق رای بوده است که یک نفر از آن‌ها در تبریز نیز زخمی شده و «به قرار اطلاع» حالش وخیم است.

چند روز بعد، در روز ۱۱ فروردین، کیهان سخنانی از «جهانگیر تفضلی»، وزیر مشاور و سرپرست وقت اداره کل انتشارات و رادیو منتشر کرد که او در آن مدعی بود طرح مخالفان برای تعطیلی بازار  شکست خورده است.

تفضلی گفته بود: «[مخالفان با این‌ که] از مدت‌ها پیش خود را آماده می‌کردند که امروز بازارهای تهران، قم، مشهد و شیراز را تعطیل کنند و برای این‌کار مقدار زیادی پول خرج کردند ولی در تهران هیچ یک از بنگاه‌های تجارتی و بازرگانی حاضر نشدند این نقشه مخالفان را عملی سازند.»

نکته جالب توجه سخنان تفضلی اما این است که از تظاهرکنندگان به عنوان «مخالفان اصلاحات ارضی و دشمنان شرکت زنان» یاد می‌کند. ادبیات او نیز مشابه ادبیات مترقیون وقت است؛ مثلا بازار بزرگ تهران را «بزرگ‌ترین مرکز نفوذ ارتجاع» می‌نامد که «خیلی از مالکان و به‌ویژه مخالفان آزادی زنان روی آن حساب می‌کردند».

او در ضمن تاکید می‌کند: «ما در یک دوره انقلاب هستیم که از انقلاب مشروطه مهم‌تر است.»

خود شاه نیز با زبانی مشابه صحبت می‌کرد. روزنامه کیهان در روز ۱۲ فروردین با تیتری بزرگ به سخنان او در مشهد اشاره کرد: «عمال ارتجاع و امپریالیسم مانع ترقی مملکتند.»

جالب این‌جا است که شاه از اصلاحاتش، هم با زبان مترقی دفاع می‌کرد و هم با زبان مذهب. او مثلا در این سخنرانی گفته بود: «ابداعاتی که عده‌ای در دین کرده‌اند، بر عکس حقایق اسلامی است.»

افزوده بود: «احکام صریح قرآن باید آن‌طوری که هست به ملت مسلمان ایران بازگو شود.»

شاه در این دیدار مورد استقبال «سیدجلال‌الدین تهرانی»، نایب تولیت آستان قدس رضوی و مقامات استانی و شهری مشهد قرار گرفته و در بخش دیگری از سخنانش گفته بود: «این شهر مقدس مذهبی نه فقط می‌تواند همیشه یک مرکزی برای قلب‌های پاک و مقدس و متدین مملکت باشد بلکه می‌تواند مرکز ترویج اسلام و حقایق اسلامی باشد.»

شاه پیش از این نیز در سخنان نوروزی خود سخنان مشابهی خطاب به روحانیون ایراد کرده بود؛ چنان‌که روزنامه «اطلاعات» در روز ششم فروردین از او تیتر زد: «هیچ مذهبی مترقی‌تر از اسلام نیست.»

جالب این‌جا است که در همین شماره کیهان از سفر هیاتی ایرانی به امریکا می‌خوانیم که شامل است بر «سیامک پورزند»، خبرنگار کیهان و هنرمندانی چون «ویگن» و «گلپایگانی».

در این سفر آن‌ها با «ریچارد نیکسون» دیدار می‌کنند که در آن هنگام تازه چند ماه پیش در انتخابات فرمانداری کالیفرنیا شکست خورده بود و به نظر می‌رسید به عنوان معاون سابق رییس‌جمهوری، دوران سیاسی‌ او به پایان رسیده باشد. البته چند سال بعد با بازگشتی اعجاب‌انگیز به کاخ سفید راه پیدا کرد.

کیهان در این صفحه نقل قولی از نیکسون در دیدار با پورزند و سایر ایرانیان را تیتر کرد:‌ «تحولات ایران یک انقلاب موثر است.»

در واقع این حکومت شاه بود که از زبان «انقلاب» و اصلاحات و مخالفت با «ارتجاع» صحبت می‌کرد و خمینی و روحانیون در این مرحله خواست‌های انقلابی نداشتند.

در ۱۵ فروردین، بار دیگر حرف‌های تفضلی در صفحه اول کیهان قرار گرفتند. او در مخالفت با بست‌نشینی روحانیون در سفارتخانه‌های خارجی یادآوری کرد: «[در جریان انقلاب مشروطه هم] متاسفانه اکثریت علمای روحانی طرف‌دار همان بساط سابق و استبداد و دربارهای محمدعلی میرزا و مظفرالدین میرزا و ناصرالدین‌ شاه بودند و از همان حکومت‌های جابر و فئودال‌های بی‌رحم آن زمان جانب‌داری می‌کردند… حتی ستارخان، قهرمان جاویدان انقلاب مشروطیت، هنگامی که در تبریز بر ضد ارتجاع و استبداد قیام کرد، تمام روحانیون تبریز با او به مبارزه برخاستند و او را مرتد معرفی کردند و بابی خواندند.»

البته بررسی هیچ جنبشی بر اساس رسانه‌های حکومتی که با آن‌ها مخالفت می‌کند، منصفانه نیست اما نگاهی به زبان خود منادیان ۱۵ خرداد و خمینی نشان می‌دهد که آن‌ها هم در چارچوب اوایل دهه ۱۳۴۰ اساس مخالفت خود را با اصلاحات شاه گذاشته بودند و نه مقابله با استبداد؛ مثلا در پی تصویب «قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی» در پاییز ۱۳۴۱ که پیش‌درآمد انقلاب سفید بود، خمینی در تلگرام خود به شاه که تقدیم «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی» شده بود، مشخصا گفته بود این‌ که قانون به زن‌ها حق رای داده، موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.»

او از شاه خواسته بود: «مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است، از برنامه‌های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.»

خمینی در تلگرام دیگری به نخست‌وزیر وقت، «اسدالله علم»، نوشته بود: «ورود زنان به مجلسین و انجمن‌های ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف قوانین محکم اسلام است که تشخیص آن به نص قانون اساسی محول به علمای اعلام و مراجع فتوا است و برای دیگران حق دخالت نیست… فقها اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده می‌دهند.»

مراسم باشکوه عاشورا!

چند ماه پس از رویدادهای فروردین، هم‌زمان با مراسم عاشورا در اواسط ماه خرداد بود که تحرکات دیگری رخ داد و در نهایت به دستگیری خمینی و تظاهرات‌های خونین ۱۵ خرداد انجامیدند. تظاهرات‌ها از روز ۱۳ خرداد آغاز شده بودند. اما روزنامه اطلاعات در روز ۱۴ خرداد در تیتر خود اول بر مشارکت شخص شاه در مراسم «باشکوه» عزای حسینی در کاخ گلستان تاکید داشت.

گزارش مفصل این روزنامه از برگزاری منظم مراسم عزا در بخش‌های مختلف کشور خبر می‌داد و تاکید داشت: «با وجود وسعت بی‌سابقه عزاداری امسال در تهران و حومه، کوچک‌ترین عمل خلاف نظم روی نداد.»

اوضاع اما به سرعت عوض شد و همین بود که روزنامه اطلاعات یک روز بعد به نقل از شهربانی کل کشور تیتر زد: «تظاهرات در خیابان‌های تهران ممنوع شد.»

این گزارش نیز تاکید داشت که شعارها بیشتر در مخالفت با اصلاحات ارضی بوده‌اند.

در صفحه اول در ضمن اطلاعاتی از آیات عظام،  «محمدهادی میلانی» و «سیدتقی طباطبایی» قمی آمده بود که مردم را به آرامش و رعایت نظم دعوت کرده‌ بودند.

این بخش مهمی از تاریخ است که در روایت رسمی جمهوری اسلامی جای چندانی ندارد؛ یعنی مخالفت آشکار برخی روحانیون عالی‌رتبه با رویدادهای ۱۵ خرداد.

طباطبایی قمی چهره‌ای بسیار عالی‌رتبه بود و یکی از تنها سه روحانی که شخصا از «سید ابوالقاسم خویی»، مرجع بزرگ شیعه اجازه کتبی اجتهاد دریافت کرد. دو نفر دیگر، آیت‌الله «علی سیستانی» و «میرزا علی فلسفی» بودند.

آیت‌الله میلانی نیز چهره‌ای عالی‌رتبه محسوب می‌شد که بعدها دوستی مهمی با «علی شریعتی» هم به هم زد و در نتیجه نمی‌توان گفت چهره‌ای محافظه‌کار بود.

خارجی‌ها

رسانه‌های وقت ایران در طول وقایع به نقش احتمالی کشورهای خارجی در تظاهرات‌ها حساس بودند و از سوی دیگر، پوشش آن‌ها در رسانه‌های غرب و شرق را از نزدیک رصد می‌کردند.

اگر امروز جمهوری اسلامی نگران دست داشتن احتمالی غرب و اسرائیل است، حکومت شاه در آن زمان بیش از هر چیز نگران نقش دولت «جمال عبدالناصر» در مصر بود که به علت روابط ایران با اسرائیل، روابطش را با تهران هم قطع کرده بود و این روابط البته در آخرین هفته‌های حیات ناصر، در پاییز ۱۹۷۰ از نو برقرار شدند. نگرانی‌های حکومت در این مورد البته بی‌ربط هم نبود، چرا که دولت ناصر پیش از این از گروهی از مخالفان شاه، از جمله شریعتی و همراهانش همچون «مصطفی چمران» حمایت نظامی و مالی کرده بود.

در همان گزارش‌های ماه فروردین می‌بینیم که تفضلی در مورد نقش احتمالی قاهره هشدار می‌دهد.

او می‌گوید: «[برخی از روحانیون شیعه در عراق] از سرهنگ جمال عبدالناصر سودهایی برده‌اند و تشویق‌هایی شده‌اند که اولا خلیج فارس را خلیج عربی [بنامند] و ثانیا با انقلاب مقدس ملت ایران ناجوانمردانه مبارزه کنند که البته به‌هیچ‌وجه نخواهند توانست.»

چند ماه بعد، در اواخر ماه خرداد، روزنامه‌های تهران خبر از دستگیری مردی به نان «عبدالقیس جوجو» دادند که گفته می‌شد در تاریخ ۱۱ خرداد از لبنان وارد فرودگاه «مهرآباد» تهران شده است و ماموران گمرک یک میلیون تومان نزد او پیدا کرده‌اند که از طرف دولت ناصر برای افراد معینی در ایران فرستاده می‌شده است.

نمونه‌ای از اهمیت به پوشش رسانه‌های داخلی را در صفحه اول روزنامه اطلاعات در ۱۸ خرداد ۱۳۴۲ می‌بینیم که زیر تیتر «وقایع چند روزه اخیر ایران»، به پوشش رادیو مسکو، روزنامه «ایزوستیا» شوروی، روزنامه «تایمز» لندن و خبرگزاری «یونایتد پرس» می‌پردازد.

این روزنامه مثلا از ایزوستیا نقل کرده بود شورش اخیر ایران به دستور ارتجاع رخ داده است تا نشان دهد که پایتخت کمونیست‌های جهان نیز هر مخالفتی با حکومت شاه داشته باشد، دل خوشی از تظاهرات‌های مخالفان انقلاب سفید ندارد.

از سوی دیگر، از روزنامه تایمز لندن تیتر شده بود: «بعضی از روحانیون از اصلاحات ارضی و آزادی زنان منزجرند.»

این روزنامه ایرانی می‌خواست نشان دهد که قدرت‌های غرب و شرق، از لندن تا مسکو، با اعتراضات ۱۵ خرداد هم‌دلی ندارند؛ یکی از واقعیت‌های تاریخی که در روایت جمهوری اسلامی جایی ندارد.

ایران وایر:
فرزانه بنکدار، آرش عزیزی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *