این روز ها، همه جا، بویژه در رسانه های اینترنتی، مطبوعاتی و رادیو و تلویزیون، در داخل و خارج، حرف است از انتخابات ریاست جمهوری در حکومت ولایت فقیه. چون هیچیک از کاندیدها بارای لازم برای صعود بمقام ریاست جمهوری دست نیافتند، انتخابات بدور دوم کشید. از اینرو نظام بار دیگر مردم را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری فراخوند، چنانکه گویی نظام از گردش باز ایستد، اگر هرچه زودتر و سریعتر مردم به برگزیدن ریاست جمهوری جدیدی با شرکت در انتخابات مبادرت نکنند. این در حالی ست که اکثریت مردم بروایت رسمی 60 در صد و روایات غیر رسمی بیش از 90 در صد، از مشارکت در دور اول انتخابات ریاست جمهوری، برغم مخاطرات امنیتی، امتناع ورزیدند، امتناع از شرکت در انتخاباتی که قرار بود، بقول ولی فقیه، بر سرافرازی نظام بیافزاید و مایه ابرو برای نظام شود.
ولایت فقیه در سخنانی که پس از اعلام نتایج انتخابات و شکستن یک سکوت طولانی ایراد نمود، نشان داد که هنوز امادگی پذیرش حقیقت را ندارد و در شیفتگی قدرت مطلق بسر میبرد. یعنی که حاضر نیست که عدم شرکت مردم در انتخابات ریاست جمهوری را ناشی از آگاهی مردم به حقیقت بداند. چه او بخوبی میداند که آنچه سرنوشت نظام را محتوم میکند رشد و نمو آگاهی مردم است به ارزش آزادی. 35 سال حکومت ولایت فقیه به تجربه نشان داده است که خصم آشتی ناپذیر آزادی ست. که ولی فقیه هرگز حرمت و ارزشی برای رای مردم قائل نبوده و هنوز هم نیست.آگاهی باین حقیقت بود که مردم را از شرکت در انتخابات وا داشت.
انتخابات چه معنائی میتواند داشته باشد در آنجا که آزادی نیست؟ در آنجا که وجود رهبری برآمده از اراده الهی، همچون ولایت فقیه، سلطه افکند بر سراسر زندگی، در ادامه رسالت و امامت تا ظهور امام غایب در قیامت، افسانه ها و اسطوره هایی برساخته ذهن انسانی. بنابراین، حکومت ولایت فقیه، نیز، برامده است از اسطوره ها و افسانه های در دوران کهن، دوران جزمگرائی و مطلق اندیشی، نظامی که نمیتواند سازکار باشد با ریاست جمهوری، نهادی برآمده از رای مردم در شرایط آزادی. چگونه میتوانی بر گزینی آگر آزاد نباشی؟ این بدان معناست که عدم مشارکت مردم در انتخابات دارای یک معنا بیشتر نمیتواند باشد، عدم وجود آزادی. مردم را در گفتار و در گزینش آزاد بگذار آنگاه بسرعت متوجه خواهی شد نظام ولایت ناپدید خواهد گردید.
ولی فقیه در همان سخنرانی، در واقع، هشدار داد که مبادا عدم مشارکت مردم در انتخابات را ناشی از مخالفت مردم با نظام یکی دانست. مردم بدلایل بیشمار و متفاوتی ممکن است که از شرکت در انتخابات امتناع ورزند. ولی وی تاکید کرد پشت کردن بنظام یکی از آنها نیست. وی اظهار داشت که:
آنچه که مسلم است، این است اگر کسی تصور کند که این عدهای که رأی ندادند به خاطر این بود که با نظام مخالف بودند، سخت در اشتباه است. این برداشت، این فهم صددرصد اشتباه است.
چرا و بجه دلیلی چنین تصوری مبنی بر برابر دانستن عدم مشارکت مردم در انتخابت با رای منفی مردم بنظام “صد در صد” اشتباه است، حضرت ولایت توضیح بیشتری نمیدهد. چون آنچه مسلم و مطلق است چه نیازی بتوضیح بیشتر دارد. مسلم آنست که که اکثریت مردم بهمان دینی باور و ایمان دارند که نهاد فقاهت منبع بقا، تولید و بازتولید و گسترش ان در طی تاریخ بوده است. باور و ایمان به دین و آئین مشترک اسلام است که ادامه سلطه ولایت فقیه را امکان پذیر ساخته است. دین است آن سنگری که حکومت “جبار” و “ظالم” ولایت فقیه در درون آن چهره کریه خود را پنهان کرده است.
بی دلیل هم نیست که ولایت فقیه، آخوند خامنه ای هرگز بر آن باور نبوده است که نظام، مشروعیت و مقبولیت خود را مدیون رای مردم است. حضرت ولایت مشروعیت خود را ناشی از اراده الله، خداوند یکتا و یگانه میداند که گاها از زبان او سخن میگوید. کدام رهبر است که خدا از زبان او سخن بگوید، آنگاه خود را نیازمند رای مردم بداند؟
حضرت ولایت، در چندین سال پیش از این، در آذر ماه سال ۸۲ در دیدار اساتید و دانشجویان قزوین، خطاب به آنانی که بر آن باور بودند که مشروعیت و مقبولیت نظام تابعی ست از میران شرکت مردم در انتخابات، حضرت ولایت، خاطر نشان نمود که:
بعضى خیال مىکنند اگر ما انتخابات پُرشورى داشته باشیم، نظام جمهورى اسلامى مشروعیت پیدا مىکند و اگر انتخابات پُرشور نبود، نظام مشروعیت پیدا نمىکند. این حرف، حرف درستى نیست.
چرا این حرف، حرف درستی نیست؟ حضرت ولایت فقیه توضیح بیشتری نمیدهد. اما، معلوم است که او مشروعیت خود را، همچنانکه زودتر بدان اشاره شد، ناشی از رابطه ای میداند ماورایی، رابطه با خدائی که در او گاهن ظهور مییابد و از زبان او سخن میگوید.
واقعیت آنستکه، انتخابات در جوامع گوناگون، باشکال متفاوتی برگزار میشوند و انتخابات هم در یک حکومت دینی که بر اساس باورها و ارزشهای تازیان بادیه نشین در 1400 پیش از این تاسیس گردیده است، در شرایط تاریکی و نبود آزادی، تحت سلطه حکومت دین، انتخابات هم بشکل خاص خود ظاهر میگیرد. اگر در دیگر نقاط جهان، مردم با مشارکت در انتخابات اراده جمع، معطوف بقدرت را بیان میکنند، در جمهوری اسلامی، مردم در انتخابات شرکت میکنند که با رای خود، اراده جمع را معطوف به تسلیم و اطاعت و فرمانبری بمنصه ظهور در آورند، آرائی که در مقام ریاست جمهوری بازتاب مییابد. یعنی که رئیس جمهوری، نیز، در تبعیت از مقام رهبری ست که گام بعرصه وجود مینهد. در این معنا رئیس جمهور نماد تسلیم و اطاعت و فرمانبری جمع است به اراده و فرمان فرد ولایت فقیه.
بی دلیل نیست که ریاست جمهور دلخواه فقیه، نوکر مطیع و فرمانبری بوده و هست، که هرگز اندیشه چالش اراده ولایت فقیه بمغزش هم خطور نکند. چون بجز ولایت فقیه کسی دیگری نیست. چنانکه گویی او جانشین خداوند یکتا و یگانه، الله، بر روی زمین است. که سرانجام پس از 35 سال توانست رئیس جمهور دلخواه خود را در آخوند رئیسی بیابد که الله، خداوند بخشنده و مهربان جان را از او بستاند. دیدیم که رئیسی هم برگزیده اقلیتی کوچک در جامعه بود. در نتیجه ولی فقیه خود را مجبور نمود که یکبار دیگر، انتخاباتی را برگزار نماید در شرایطی کاملا متفوت از انتخابات دور اول، احتمالا با نتایجی اسفبارتر. آکنون، نه تنها مردم به فریب و ریاکاری فقیه و آخوند آگاه گشته اند بلکه افزوده بر آن به نقش ازادی در دست یابی بیک زندگی انسانی آگاه گشته اند، آگاهی ای برآمده از جنبش رهایی بخش زن زندگی آزادی، جنبشی که بارگاه بساط حکومت دین را از بیخ و بن برکند.
فیروز نجومی
firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com