مسعود نیلی: دولت پزشکیان دولت گفتوگو است و همه باید این فرصت تاریخی را دریابیم
آنچه در پی میآید بخشی از سخنرانی مسعود نیلی، اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه شریف است که روز گذشته در «نشست دولت چهاردهم؛ چالشها و افق پیش رو» مطرح کرد. نیلی سه چالش اصلی حکمرانی را بحران ناترازیها، روابط خارجی و شکاف اجتماعی عنوان کرده و معتقد است پیش از اصلاحات اقتصادی باید به کاهش شکاف اجتماعی و بهبود مناسبات اقتصادی پرداخت.
خطیرترین مساله کشور چیست؟
ابتدا تلاش میکنم به این سوالات پاسخ دهم. سوال اول این است که خطیرترین مساله کشور که یا آینده سرزمینی ما را دچار چالش میکند یا پایداری جامعه را مورد تهدید قرار میدهد و لازم است از منظر اعمال تغییرات راهبردی یا رویکرد بهطور ویژه مورد توجه نظام حکمرانی قرار گیرد چیست؟ سوال دوم اینکه آیا میتوان از میان مسائل ذکر شده حیاتیترین و در نتیجه مهمترین آن را مشخص کرد؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت است، آن کدام مساله است؟ سوال سوم این است که آیا حیاتیترین مساله، فوریترین مساله ما هم هست؟ به این معنا که باید بیدرنگ بر حل آن متمرکز شد؟ یا برعکس، حل این مهمترین مساله نیازمند فراهم کردن اقتضائاتی است که مستلزم حل مساله دیگری است؟ در بخش دوم صحبت خودم نقش رییسجمهور منتخب و پس از آن دولت چهاردهم را در نقشه راه پیشنهادی مورد توجه قرار خواهم داد و تلاش میکنم تا مهمترین ماموریت ایشان را معرفی کنم.
سه ضلع بحرانساز
به نظر من کل نظام حکمرانی کشور در مرکز یک قاب سه ضلعی قرار گرفته که در راس هر یک از این سه ضلع یک نقطه بحرانی واقع شده است. بروز خطا در هر یک از این نقاط میتواند کشور را در سراشیبی منزلگاههای بسیار سخت و غیرقابل بازگشت قرار دهد و در مقابل شناسایی درست نحوه حرکت در این نقاط این شانس را میدهد که بتوان امید را به دلها بازگرداند. لازم است با حداقل خطا استراتژی حکمرانی نسبت به سه راس این مثلث مشخص شود.
ضلع اول بحران: ناترازی
در راس اول این سه ضلعی مجموعه هولناکی از ناترازی و زیست محیطی قرار گرفته است. بودجه و نظام بانکی و صندوقهای بازنشستگی با ناترازیهایی در مقیاس بزرگ میانگین تورم را به دو برابر مقدار تاریخی بلندمدت خود رسانده است و ناترازی انرژی و آب و خاک آینده سرزمینی ایران را در معرض مخاطره جدی قرار داده است. شرایط وخیم ناترازیها نشان میدهد که راهبردهای به کار گرفته شده در حکمرانی منابع طبیعی و حکمرانی مالی با شکست مواجه شده است. ناترازی انرژی برای یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان از نظر برخورداری از منابع طبیعی شاخصی بارز برای آن است که نشان دهد چگونه توانستهایم از وفور، کمبود بحرانساز بیافرینیم. ضمن اینکه ناترازیهای مالی با شدت بخشیدن به تورم، هم اصلاحات اقتصادی برای رفع آنها را ناممکن و دشوار میسازد و هم به تخریب منابع طبیعی شدت میبخشد.
به عنوان یک مثال راز دو رقمی شدن مصرف بنزین در سالهای ۱۴۰۰ به بعد نسبت به رشد متوسط ۶ درصد در بلندمدت را باید در تورم این سالها جستوجو کرد که در نتیجه بزرگتر شدن ابعاد ناترازیها به وجود آمده است. وضعیت نامناسب فقر و کاهش جمعیت قشر متوسط از یک طرف و از طرف دیگر امکانپذیری انجام اصلاحات اقتصادی متعارف برای رفع ناترازیها را دشوار میکند و از طرف دیگر احتراز از انجام این کار، تصویر آینده از فقر و نامناسب شدن معیشت مردم را بدتر میکند. پارادوکس خطرناکی که در درون خود به تنهایی قابل حل نیست. مسیر طبیعی آن هم به سمت شرایط بحرانی است. بنابراین یک بعد مهم از آینده ایران در گرو چگونگی خروج پایدار از ناترازیهای شکل گرفته است.
ضلع دوم بحران: روابط خارجی
در راس دوم این مثلث، وضعیت خطیر روابط خارجی ایران قرار گرفته است. این موضوع خود را در تحریمهای سنگین و محدودیتهای برآمده از نپیوستن به کنوانسیون افای تی اف و شرایط غیرقابل پیشبینی خاورمیانه و بالاخره چشمانداز به قدرت رسیدن ترامپ برای کشوری که هیچ شریکی در جهان ندارد و عضو هیچ پیمان تجاری نیست و خلاصه اینکه منافع هیچ کشوری با بدتر شدن وضعیت آن به مخاطره نمیافتد بسیار مخاطرهآمیز است. جایی را که به صورت آرمانی از آن شروع کردیم استقلال کشور بود اما جایی که در انتها به آن رسیدیم درگیر شدن تمام عیار در جنگ اقتصادی است.
هیچ کشوری نمیتواند اساس نظام حکمرانی خود را در بعد روابط بینالملل بر استمرار شرایط جنگی بگذارد. تداوم شرایط محدودکننده بینالمللی و منطقهای بهطور خودکار اصلاحات در بازارهای انرژی، ارز، آب، بانک و بودجه را به لحاظ هزینههای سنگینی که به خانوارها تحمیل میکند، ناممکن میسازد و با تداوم ناترازیها اقتصادمان روز به روز ضعیفتر میشود و با ضعیفتر شدن اقتصاد، روز به روز طمع قدرتهای کوچک و منطقهای و بزرگ برای گرفتن امتیاز از ایران عزیز اما ضعیف بیشتر و بیشتر میشود.
ضلع سوم بحران: شکاف اجتماعی
در راس سوم مثلث، شکافهای عمیق اجتماعی و فرهنگی عمدتا بین نسلی قرار گرفته است. باورهای جمعی بخشی از جمعیت کشور که عمدتا در نسل جوان و زنان متجلی شده است در تقابل جدی با الگوهای رسمی مورد نظر نظام حکمرانی است. از این منظر با پدیدهای بسیار جدی مواجهیم. مواردی از قبیل فیلترینگ اینترنت و میزان آزادیهای اجتماعی جوانان مدتی است که به تقابلهای امنیتی و انتظامی در جامعه منجر شده که التهاب موجود در کشور را که در نتیجه فشارهای سنگین تورم و بیکاری و فقر همراه با نابرابریهای زیاد شکل آزاردهندهای به خود گرفته، آن را به مرحله خطرناکی رسانده است.
کدام ضلع بحرانساز مهمتر است؟
از میان این سه مساله کدام مهمتر است؟ بدون تردید تداوم ناترازیها کشور را گرفتار بحرانهای بزرگ خواهد کرد. در شرایط موجود حرکت سریع و خطرناک کمبودهای در مقیاس بزرگ انرژی را شاهد هستیم. بخش فزایندهای از ارزی که با دشواریهای زیاد از محل صادرات نفت به دست میآوریم باید به واردات بنزین اختصاص دهیم و قطعیهای گاز و برق هم بینیاز از توضیح است. خالص صادرات نفت روز به روز کمتر میشود و با تشدید فشارهای تحریم، عرضه ارز هم با کاهش و نرخ ارز با جهش مواجه میشود. چنبره ناترازیها بهشدت به یکدیگر گره خورده است. بنابراین با وجود دشواریهای زیاد در تعیین یکی از سه چالشی که مطرح شد به عنوان خطیرترین مساله کشور به نظر میرسد که چالش ناترازیها بهطور اجتنابناپذیری خود را به نظام حکمرانی تحمیل خواهد کرد.
اصلاحات اقتصادی، فوریترین نیاز ایران نیست
پاسخ سوال دوم، اهمیت پاسخ سوال سوم را افزایش میدهد و آن اینکه آیا میتوان فارغ از وضعیت دو چالش دیگر دست به اصلاحات اقتصادی زد؟ بدین معنی که بدون توجه به شرایط نابسامان روابط خارجی و شکافهای اجتماعی و فرهنگی موجود میتوان به سراغ اصلاحات اقتصادی رفت؟ به نظر میرسد که انجام این کار دامن زدن به آتشی است که ممکن است خاموشیناپذیر باشد. فشارهای خارجی هزینه مبادله را بهشدت افزایش میدهد که اصلاحات اقتصادی ناچار خواهد بود صورت حساب آن را از مردم بگیرد. هرچند مهمترین مشکل کشور ناترازیهاست اما به رغم هزینههای سنگین آن، فوریترین نیست.
قبل از اصلاحات اقتصادی، شرایط اجتماعی را ترمیم کنید
فرض کنیم با حفظ شرایط ناترازیها و شکافهای اجتماعی بخواهیم به سراغ حل مساله تحریم برویم. در چنین شرایطی نظام حکمرانی ناچار به دادن امتیازات زیادی به طرف مقابل خواهد شد چرا که در شرایط ضعف به سراغ مذاکره رفته است. در حالتی دیگر فرض کنیم که با حفظ شرایط تحریم و حفظ شکافهای اجتماعی به سراغ اصلاحات اقتصادی برویم. این کار به لحاظ سیاسی و اجتماعی امکانپذیر نخواهد بود.در حالت سوم اگر با حفظ ناترازیها و حفظ شرایط تحریم به سراغ ترمیم شکافهای اجتماعی حرکت کنیم چنین رویکردی میتواند یک سرمایه اجتماعی مناسب بین حکومت و مردم به وجود بیاورد. از هر راهی که به تحلیل شرایط موجود میپردازیم به اولویت ترمیم شرایط اجتماعی و حتی سیاست داخلی قبل از هر نوع اصلاح اقتصادی و روابط خارجی میرسیم.
بخش اول صحبتهای من با یک جمعبندی راهبردی به پایان میرسد. رفع ناترازیها محور غایی اهداف موجود است. اما کاهش این دشواری در گرو تقلیل قابل توجه التهابهای اجتماعی و انجام اصلاحات در روابط خارجی است. کاهش التهاب اجتماعی به سرعت قابل انجام است و اصلاح روابط خارجی زمانبر است و نیاز به بیش از یک سال دارد. اما اعلام عزم و اراده نظام سیاسی برای تحقق آن میتواند کمک کند. در این فاصله، انجام برخی اقدامات سیاستی و نه راهبردی در جهت کاهش شدت ناترازیها امکان پذیر خواهد بود.
دشوارترین ماموریت پزشکیان چیست؟
با فرض پذیرش نتایج به دست آمده توسط کل نظام حکمرانی، ماموریت دولت به عنوان یک بازیگر مهم چیست؟ آنچه در بخش اول مطرح شد بر محوریت تعامل سازنده با جامعه متنوع و متکثرایران به ویژه نسل جوان در داخل و رفع تحریمها و سایر موارد بیرونی و کمک گرفتن از آنها برای غلبه بر ناترازیهای هولناک مالی و زیست محیطی بود. گذار با هزینه کمتر از این سه ضلع چالشساز تنها از راه همراهی و همکاری کل اجزای تصمیمگیری و فضای رسانهای در یک کشور امکانپذیر است. به نظر من این بزرگترین و دشوارترین ماموریت رییسجمهور منتخب است. ورود یک دولت با برچسب اصلاحطلب از هر نوع بهطور معمول اینگونه است که فضای رسمی رسانهای تدارک نبردی را ببیند و فضای مجازی عرصه هماوردیهای مخرب شود. یک طرف بگوید دولت قبل اسب زین کرده تحویل داد و طرف دیگر بگوید که دولت یک خرابه تحویل گرفت. اما حجم مشکلات به قدری بزرگ است که واقعا جایی را برای اینگونه کارها باقی نمیگذارد .
انتخابات اخیر یک هشدار بود
شاید مهمترین شعار دکتر پزشکیان از نظر من را بتوان این دانست که «برای دعوا نیامدهام. » انتخاباتی که برگزار شد یک هشدار جدی به همه بود. رییسجمهور منتخب در نتیجه خاص برگزاری انتخابات حاصل یک زایمان زودرس بود. به نظر من دولت آقای پزشکیان باید بتواند روابط مخرب بارها تکرار شده قبلی درون نظام حکمرانی را به روابطی سازنده با محوریت فائق آمدن بر مشکلات راهبردی تبدیل کند.
هرچند ابعاد مشکلات بسیار هولناک و بزرگ است اما دولت چهاردهم نیازمند گذران یک زندگی انکوباتوری در نتیجه زایمان زودرس انتخابات اضطراری است. این دوران باید صرف سهدسته گفتوگو شود. گفتوگو با جمعیت 50 درصدی که در انتخابات نهایتا شرکت نکردند . گفتوگو با دیگر بازیگران نظام حکمرانی با محوریت عبور از مشکلات بزرگ و بالاخره تلاش برای گفتوگو با کسانی که به رقیب ایشان رای دادند.
این یک اتمام حجت تاریخی است
انجام اصلاحات اقتصادی نیازمند دولتی است که اولا برخوردار از پشتیبانی جامعه به مراتب قویتر از آنچه در انتخابات ظاهر شد باشد و ثانیا برخوردار از پشتیبانی محکم نظام حکمرانی باشد. تحقق چنین شرایطی تنها شرط گذار کشور از این آخرین شانس تاریخی خود است. برخی دولتها را میتوان «دولت آتشنشان» نامید. دولت آقای پزشکیان بر اساس ذات تشخیص خود «دولت آتشفشان» نیست و دولت آتشنشان هم نباید باشد. «دولت رونق و توسعه» هم سازگار با شرایط ابرچالشهای موجود نیست. پس برای دولت ایشان چه ماموریتی میشود داشت؟ شاید این دولت بتواند «دولت گفتوگو برای اجماعسازی برای خروج از ابرچالشها» باشد. همه باید این فرصت تاریخی را دریابیم. این یک اتمام حجت تاریخی است.
روزنامه اعتماد