واقعیت آنستکه آنچه هم اکنون در جامعه ما میگذرد، بویژه در ساختار سیاسی، از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا تحلیف در مجلس و سپس برگزیدن وزرا و تشکیل دولتی مسئول اداره کشور، ظاهری ست که نظام، از دیر باز برای گسترش مقبولیت خود برگزیده است. آیا پس از 45 سال، کم انتخابات تجربه کرده ایم؟ آیا تغییر و تحولی هم در شرایط اجتماعی بوجود آمده است در نتیجه انتخابات؟ البته که پاسخ منفی ست. چه، برگزاری چنین مراسمی، بمانند جادوگری ماند که کند بیننده را مات و مبهوت، بآن منظور که پنهان سازد چهره مخوف و خشونتبار ساختار استبداد مضاعف دین و قدرت. همچنین، انحراف نماید اذهان عمومی را از این حقیقت که همه بلایا، مصیبتها، نکبتها، عقب ماندگی ها از حکومت دینی ست که بر میخیزد، از حکومت آخوندها، فقها و طلبه ها که بر اساس باور به لا الله الا الله، از آغاز در پی هدف دیگری نبوده اند، مگر ترویج جهاد و شهادت در خدمت دین اسلام آخوندی و کشتار معترضین بنام الله و نابودی کفر و الهاد.
این در حالی ست که چهره کریه و مکار رهبر معظم مقدس، آخوند خامنه ای، دیر زمانیست که آشکار گشته است. نه ذره ای اعتماد به تقوا و تقدس وی بجا مانده است و نه مقدار ناچیزی از اعتبار. اجزا و نهادهای مختلف جامعه، بعلت کمبود انرژی در گرمای 45 درجه سانتی گراد تابستان داغ، در انجام وظایف خود فشل مانده و مردم را بخشم و خشونت میکشاند. هم اکنون کمبود انرژی، بسیاری را از خانه ها به بیرون کشانده و باعتراض وا داشته است. اخبار منتشر شده حاکی از آن است که کمتر خانواده ای را می یابی که چندین ساعت خاموشی در روز را تجربه نکند.
کمبود انرژی، نیز، چه خساراتی را که بر زیربنای اقتصادی کشور وارد نساخته، و شیرازه یک زندگی عادی را از هم پاشیده است. نظام تا گلو در باطلاق بحران های بیشماری در حال غرق شدن است. از بحران های اقتصادی ، تورم و گرانی و فقر و بیخانمانی گرفته تا عدم سرمایه گذاری و گریز سرمایه ها تا تخریب محیط زیست و آلودگی هوا. خرابیها و ویرانیهای بیشمار، آنچنانکه، بنظر میرسد که جامغه آماده یک انفجار بزرگ و عظیم است. این احساس را بر انگیزد که از درون میجوشد و در التهاب میگذراند. همین بس که نظری به واکنشهای نظام بنگری در ارتباط با ترور اسماعیل هنیه و فرو روی در باطلاق امروز میزنم و یا فردا و پس فردا.
پس از گذشت دو هفته، معلوم شد که ولی فقیه چرا در انتقام ستانی از اسرائل، دچار شک و تردید و تاخیر شده بوده است. گویا سخت در پی یافتن راهی برای برون رفت از باطلاقی که اربده کشیها و گنده گوئیها و تهدیدهای خود و فرماندهانش بوجود آورده اند. در پی یافتن راهی که چگونه بعقب نشینی در برابر دشمنی که تا چند لحظه پیش خوار و حقیر میشمرد بپردازد، در حالیکه، ضعیف و مستاصل و درمانده و هراسان، بنظر نیایند. هم اکنون، نسبت بگذشته با نرمش بیشتری در شیپور پیروزی میدمند. سر انجام در روز چهار شنبه هفته گذشت در یک سخنرانی کوتاه، رهبر معظم و شجاع حکومت اسلامی همگان را از اراده الله با خبر ساخت که عقب نشینی غیر تاکتیکی را الله مورد تایید قرار نداده است. که شنونده را قانع کند که این نتیجه را بگیرد که عقب نشینی تاکتیکی را الله تایید و تشویق میکند و پاداش هم میدهد. مضاف بر اینکه آبرو و حیثیت انسان را هم ظاهرا حفظ میکند.
نقل مطلب بالا، بیش از هر چیز نشان میدهد چگونه دین و سیاست باهم ترکیب گردیده که نتوانی یکی را از دیگری جدا سازی. فرض که رهبری فرمان حمله باسرائیل را صادر کند، آیا ین یک حمله دینی است و یا حمله ای سیاسی و یا بکارگیری مزدوران در جنگ با دشمن، تصمیم دینی ست یا سیاسی؟ میتوان تا آنجا پیشرفت و پرسید که آیا راه پیمائی اربعین، براستی یک راهپیمای سیاسی و یا دینی ست؟ در پاسخ باین سوالات باید گفت، آخوند خامنه ای تبلور دین اسلام است. او دین را تنفس کند و همه ی تصمیماتش را در تطابق و همسازی با آیه های مقدس قران آتخاذ میکند.
او همچون پیروانش، قران، کلمات الله را در بر گیرنده دانش نهایی و غایی. علم می پندارد و بر آن باور است که آغاز و پایان را در قران است که میتوانی بیابی. دارای ایمانی ست خلل ناپذیر که سخنگوی قران هیچکس نیست مگر الله، خداوندی که بجز او خدای دیگری نیست. باین دلیل است که قران مقدس مشگل گشای همه مشکلات است. این باوریست کم و بیش تمامی جامعه بدان باور دارند. اما، از انجائیکه دین و قدرت در یکدیگر ادغام شده اند، اراده گزینش را محدود نموده است. مثلا، کشف حجاب را باید یک کنش دینی خواند و یا سیاسی.؟
بعبارت دیگر، در حالیکه حکومت آخوندی ماهیتا یک حکومت دینی است، اما، این تمایل وجود دارد درمیان ناظران شرایط سیاسی جمهوری اسلامی، که بعد دینی سیاستها، برنامه ها و تصمیمات نظام نادیده گرفته شود، حال آنکه همه چیز باید بنظر کسی برسد که دین تنفس میکند. اخوند خامنه ای از دیدگاه دین است که به جهان مینگرد. بر آن تصور است که اسلام، دینی جهانی ست، لا الله الا الله. که بجز الله خدای دیگر نیست. همه کافر و دروغگو و یا منافق و مشرک هستند، اگر بخدای دیگری باور کنند.
اگر بحث وحدت دین و قدرت و جزئیات آن را در همین نقطعه نگاهداریم و از جزئیاتی لازم برای رسیدن به نتیجه ای که به بیان آن مبادرت میکنیم آن است که تداوم حکومت آخوندی را باید ناشی از باور و حرمت و علاقه به سمبل های دینی، باور به یکتائیی ویگانگی خدا، همه باورهایی هستند مشترک بین قشر کوچک حاکمین و صاحبان ثروت و سرمایه و ما بقی جامع از وسط تا زیرین ترین لایه ها، ارزشها و باورهایی که بخواهی یا نخواهی فرمانروای سلطه افکن بر اساس آن حکمرانی میکند. حکومت آخوندی هم چیزی نخواهد مگر همانچیزی که الله میخواهد، تسلیم و اطاعت و فرمانبری.
در اینجا لازم است که دو دین، اگر چه از یک جنس اند، اما، بمناسبت اینکه بر فراز چه نوع منبری صعود میکنند، آنها را از هم جدا میکنیم. مثلا در دوران شاهی، آخوند بر فراز منبردین یا منبر روضه و موعظه، صعود میکرد. این منبر با بحکومت رسیدن آخوند به منبر قدرت تبدیل شد. بر فراز منبر وعظ و موعظه، عمل به موازین شرعی از سر اراده است و اختیاری. حال، آنکه وقتی آخوند برفراز منبر قدرت صعود میکند، همه قواعد و قوانین شرعی را عرفی و قانونی میسازد.
چه، زیانی اگر بار دیگر بپرسیم آیا کشف حجاب، کنشی ست برخاسته از دین ستیزی؟ چه بسیارند دینمدارن که ادعا کنند که اسلام چه ارتباطی دارد با حجاب و حجابداری؟ حال آنکه او فراموش میکند که از اسلامی سخن میگوید که بر فراز منبر قدرت صعود کرده است. این دین هیچ سر ناسازگاری با علم هسته ای و دست یابی به اسلحه نابودی هستی، ندارد.
آخوند، ولی فقیه، سالهاست که آغوش خود را بر علوم هسته ای گشوده و میلیاردها دلار تا کنون بابت آن هزینه کرده است، بان امید که به اسلحه دست یابد نابود کنند. اسلحه ای که هرگز بدان دست نخواهند یافت. چرا که قدرتهایی که باید بدانند میدانند آخوند خامنه ای به نیستی میاندیشد و نه هستی. او حتی هستی را در این جهان وقتی دارای ارزش می پندارد که در خدمت آندنیا گذرانده شود. در این جهان چسم بر روی لذایذ و خوشی ها، خیزش و خروش و طرب و شادی دست بکشی و بهوش که مبادا روی زیبای خود آشکار سازی اگر زنی و اگر مردی مبادا چشمها را بزیر نیفکنی و یا الله را از خاطر برده باشی. خطاهایی همچون کشف حجاب و آمیزش زن و مرد و یا استفاده از نوشیدنیها و خوردنیهای شادی آور، اگر تنبیه و مجازاتی در شرع اسلام برای آن تعین شده است و در آن جهان باید پاسخگو آن باشی، در زمانیکه آخوند بر منبر قدرت صعود میکند تنبیه و مجازات را در این جهان در پی خواهد داشت.
در پایان، باید اعتراف کرد که ما با واقعیتی تلخ روی در روی قرار داریم. زمان نشان خواهد داد که تا باورهای دینی خود را مورد نقد و بازبینی قرار نداده ایم، بعید بنظر میرسد که بتوان باین سادگیها نظام را بر اندازی نمود. چرا که عبور از حکومت آخوندی، لازمه اش پاکزدائی نهاد های اجتماعی ست در هماهنگی با پاکزدائی دین از درون و وجودمان است. دین و باورهای دینی ست که در لابلای نهادهای جامعه نفوذ کرده و بدون آنکه خود بدان آگاه باشیم بدرون ما راه یافته و حتی در سلولهایمان نفوذ کرده است. این است که بدشواری میتوان به براندازی حکومت دین اندیشه نمود اگر اماده نباشییم به پاکزدائی وجود خود از دین دست بزنیم.. اما، چه جای نگرانی ست، ریرا که، دیر زمانیست، هر انچه که نیاز داریم برای نقد و نفی دین بر منبر قدرت، میتوانیم در دیدگاه جنبش زن زندگی آزادی بیابیم .مطمئن که پشیمان نشوی.
فیروز نجومی
Firoz nodjomi
https://firoznodjomi.blogspot.com/
fmonjem@gmail.com