میثم خامنهای متولد سال ۱۳۵۷ است؛ پس از مصطفی، مجتبی و مسعود، کوچکترین پسر علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی است. بعد از تولد میثم، خامنهای صاحب دو فرزند دختر شد؛ بشری و هدی.
مثیم خامنهای همچون دیگر پسران رهبر جمهوری اسلامی لباس روحانیت بهتن دارد. گفته شده که او در حوزه علمیه تهران درس خوانده؛ مدتی شاگرد پدرش بوده و حالا در همین حوزه نیز مشغول تدریس است. در رسانهها و شبکههای اجتماعی و حتی در میان خاطرات و روزنوشتهای موجود از مقامهای مسئول در جمهوری اسلامی اطلاعات چندانی از او در دست نیست.
طبق گزارشها، میثم خامنهای بیشتر اوقاتش را در دفتر حفظ و نشر آثار پدرش به سرمیبرد؛ نهادی که در لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ “بیش از ۴۲۳ میلیاردتومان” بودجه دولتی دریافت کرده است؛ این رقم البته تنها بودجه “یکسال” این نهاد است؛ مجموع بودجه این نهاد طی سه سال اخیر به “بیش از هزار میلیاردتومان” میرسد؛ نهادی که کارش بازنشر و حداکثر، طبقهبندی سخنان “مقام عظما” است؛ همان سخنانی که البته پیشتر، بیکموکاست و به اجبار، در صفحه نخست و تیتر یک تمام رسانههای داخلی منتشر شدهاند.
میثم البته در این نهاد تنها نیست؛ برادر بزرگترش، مسعود نیز در همین نهاد حضور دارد و برو و بیایی دارد؛ برادری که چهار سال از میثم بزرگتر است و بیشتر در انظار عمومی و نشستها و گعدهها دیده میشود.
“آقا نمیپسندند فرزندانش وارد کار اقتصادی شوند”
رسانههای حکومتی در ایران همواره در تلاشاند تا چهرهای سادهزیست از علی خامنهای، خانواده و نزدیکان او به تصویر بکشند و میثم نیز از این قاعده مستثنی نیست. از جمله آنها خبرگزاری تسنیم، وابسته به بخشهای امنیتی سپاه پاسداران، تیرماه سال ۱۳۹۷ با اشاره به انتشار تصویری از حضور میثم خامنهای و خانوادهاش در غذاخوری حرم عبدالعظیم حسنی گزارشی با مضمون “زندگی ساده فرزندان رهبر انقلاب” منتشر کرد. تسنیم به نقل از فردی که این عکس را به ثبت رسانده، در تملق از میثم، به مرزهای جدیدی رسید و ادعا کرد که فرزند علی خامنهای “حتی کمتر از جمعیت خانوادهاش غذا سفارش داد.”
محمود محمدیعراقی، عضو مجلس خبرگان رهبری نیز در مصاحبهای درباره پسران خامنهای میگوید: «حضرت آقا ۴ پسر دارند و این ۴ نفر همه روحانی و طلبه هستند. آن زمان که ما در دهه ۷۰ در دانشگاه تهران بودیم، یکی از فرزندان رهبری دانشجوی دانشگاه تهران بود و بعد هم به حوزه رفتند. اما هیچکدام از آنان هیچ مسئولیتی در کشور ندارند. این موضوع نشان میدهد که سیاست رهبری این است که افراد وابسته و نزدیک ایشان به ویژه فرزندان ایشان هیچگونه سمتی را قبول نکنند.»
احمد مروی، معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبری هم ادعا کرده که خامنهای، “آنان [فرزندانش] را از هرگونه فعالیت اقتصادی منع کرده و نمیخواهند بستگانشان و مخصوصاً پسرانشان در کارهای اقتصادی حضور داشته باشند و این کار را نمیپسندند و فرزندان ایشان هم خود هیچ رغبت و اقبالی به چنین اموری ندارند.”
میثم خامنهای دبستان را در مدرسه علوی تهران گذراند؛ دهه شصت بود و سالهای جنگ. علی خامنهای هم رئیسجمهور است. رسانههای دولتی در ایران ادعا میکنند در خانه خامنهای حتی تکه مقوایی نیز پیدا نمیشد تا میثم تکلیف ریاضی خود را بر آن رسم کند. به ادعای این رسانهها علی خامنهای “تکه مقوایی از خرید میوه و اقلام” را به میثم میدهد و بر روی آن پیامی به معلم میثم مینویسد: «آقای آموزگار محترم! مقوا نداشتیم، من به میثم و دیگر بچهها گفتهام از این کاغذها که باید دور ریخته میشد استفاده کنند. لطفا مؤاخذه نکنید. بلکه تشویق هم بفرمائید.»
این تصویرسازیها از فرزندان خامنهای در حالی رنگ میبازند که میثم خامنهای، به طور مشخص، در نهادی حضور دارد که سالانه صدها میلیاردتومان بودجه دریافت میکند؛ نهادی که هیچ حسابرسی و نظارتی نیز بر آن وجود ندارد. ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس، بنیاد مستضعفان و صدها نهاد و سازمان کوچک و بزرگ دیگر در داخل و خارج از ایران تنها بخشی از امپراطوری مالی رهبری جمهوری اسلامی هستند که اغلب توسط نزدیکان و معتمدان انگشتشمار او اداره میشوند؛ میثم قطعا یکی از آنهاست.
میثم؛ داماد یکی از بازاریان قدیمی و مذهبی
میثم خامنهای برخلاف سایر پسران خامنهای که با خانوادههای روحانیون و مقامات جمهوری اسلامی وصلت کردهاند، با دختر یکی از بازاریان قدیمی ازدواج کرده است. او داماد محمود لولاچیان است. لولاچیان پیش و پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ از جمله بازاریان معتمد روحانیون و نزدیک به روحالله خمینی به شمار میرفت؛ گفته میشود که او از لحاظ مالی از این روحانیون حمایت کرده است.
تبادل نامههایی بین روحالله خمینی و محمود لولاچیان در نخستین روزهای پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، نشاندهنده اعتماد نخستین رهبر جمهوری اسلامی به این بازاری قدیمی است. از جمله آنها خمینی در پاسخ به دو نامه لولاچیان برای “رفع مشکلات واحدهای آموزشی” و همچنین “تشکیل کمیتهای برای رسیدگی به خواستههای کارگران” در تاریخهای ۲۷ و ۲۸ بهمنماه سال ۱۳۵۷ دستور رسیدگی داد و نمایندگان خود را معرفی کرد.
مجموعه مدارس غیرانتفاعی “نرگس” از نخستین مدارس اسلامی ویژه دختران است که سال ۱۳۴۳ توسط محمود لولاچیان و همسرش عزت خاموشی تاسیس شد و تحت پوشش “جامعه تعلیمات اسلامی” به فعالیت خود ادامه داد. عزت خاموشی، مادرزن میثم خامنهای، فروردینماه سال ۱۳۹۹ بر اثر عارضه ریوی و ایست قلبی درگذشت. علی خامنهای در پیامی به محمود لولاچیان درگذشت همسرش را تسلیت گفت و حزب موتلفه نیز پیام تسلیتی فرستاد؛ محمود لولاچیان با سران حزب موتلفه نیز روابط گرمی دارد؛ موضوعی که استمرار پیوند میان بازاریان سنتی و روحانیون در جمهوری اسلامی را نشان میدهد بویژه آنکه لولاچیان حالا قوم و خویش سببی رهبر هم به شمار میرود.
محمود لولاچیان، پدرزن میثم خامنهای البته با شمار زیادی از روحانیون تندرو نیز نشست و برخاست دارد و نامش در شماری از نهادهای وابسته به این طیف از روحانیون دیده میشود. از جمله آنها میتوان به “موسسه در راه حق” تاسیسشده در سال ۱۳۴۳ اشاره کرد که لولاچیان، رئیس هیات مدیره آن است. موسسهای که به گفته لولاچیان، خامنهای “شناخت کافی درباره فعالیتهای آن دارد.”
پسرانی که رفتهرفته از پرده برون میآیند
بر اساس یک رویه نانوشته در میان رسانهها و مقامات جمهوری اسلامی، اطلاعات اندک و محدودی درباره خانواده و نزدیکان علی خامنهای منتشر میشود. توجهها اما بیشتر به مجتبی خامنهای است که از او به عنوان یکی از گزینههای جانشینی پدرش یاد میشود.
میثم خامنهای، کسی که رسانههای دولتی از او به عنوان “متولد سال انقلاب” یاد میکنند، همراه با دیگر برادرانش در سالهای اخیر بیشتر در انظار عمومی ظاهر شده است؛ از حضور در راهپیماییها تا مراسم خاکسپاری شماری از فرماندهان سپاه پاسداران و حتی حضور در دفتر حزبالله لبنان در تهران پس از کشته شدن حسن نصرالله. میثم در میانه دهه پنجم از زندگیاش است با پیشانیای که ظاهرا جای مُهر بر آن نشسته و به مرور زمان پررنگتر شده است؛ سیگنالی شاید به این معنا که برخلاف مجتبی، با سیاست و جانشینی پدر کمتر سروکار دارد و بیشتر به طلبگی مشغول است؛ هرچند در حکومتی که ادعا میکند “سیاست ما عین دیانت ماست”، سیاستورزی را نمیتوان از دین جدا کرد؛ خاصه برای کسی که فرزند علی خامنهای است.
میثم خامنهای نمونهای از فرزندان کمترشناختهشده رهبران سیاسی در نظامهای بستهای است که اغلب در هالهای از رمز و راز قرار دارند؛ هالهای که الزاما همیشگی نیست و شاید ناگهان کنار رود و چهره و کارویژهای دیگر از آن نمایان شود؛ شاید به وقت جانشینی علی خامنهای و تنظیم مناسبات و معادلات قدرت با نقش محوری برادر بزرگترش مجتبی؛ اینهمه اما یک “اگر” بزرگ دارد: اگر جمهوری اسلامی برسرکار بماند.